احمدرضا ایراندوست – امان از این دقیقه نود

2017-03-29
38 بازدید

انتخابات در تمام کشورها یکی از ارکان اصلی دموکراسی است ، به طور میانگین در کشور ما سالی یک انتخابات برگزار میشود ، انتخابات ریاست جمهوری ، مجلس خبرگان ، مجلس شورای اسلامی و انتخابات شوراهای شهر و روستا ، علاوه بر این در طول سال نیز انتخاباتهای فراوانی در سطح کشور داریم که مربوط […]

۸
انتخابات در تمام کشورها یکی از ارکان اصلی دموکراسی است ، به طور میانگین در کشور ما سالی یک انتخابات برگزار میشود ، انتخابات ریاست جمهوری ، مجلس خبرگان ، مجلس شورای اسلامی و انتخابات شوراهای شهر و روستا ، علاوه بر این در طول سال نیز انتخاباتهای فراوانی در سطح کشور داریم که مربوط به اصناف و تشکل های سیاسی ، سندیکاهای کارگری ، جامعه معلمان ، مهندسان ، پزشکان ، وکلا و ده ها مورد دیگر ……..
حدود چهل روز دیگر زمان باقیست تا مردم بار دیگر به پای صندوق های رای رفته و در انتخابات ریاست جمهوری و شوراهای شهر شرکت کنند ، هر چه به زمان برگزاری انتخابات نزدیکتر شویم ، شور و هیجان نیز بیشتر میشود ، مردم میمه هم از این قاعده مستثنی نیستند و خودشان را آماده میکنند تا در این انتخابات پنج عضو شورای شهرشان را در کنار رای دادن به کاندید مورد نظر خودشان برای ریاست جمهوری انتخاب نمایند.
به برکت وجود تلگرام ، تاکید میکنم به برکت وجود تلگرام و در دسترس بودن آن برای بیشتر اقشار جامعه ، چند وقتی است که گاه و بیگاه گپ و گفتهایی بین اعضای گروه های تلگرامی ، در ارتباط با انتخابات شوراهای شهر رد و بدل میشود ، اما هنوز در ابتدای راه هستیم و خیلی زمان میبرد تا بتوانیم به مانند مردم کشورهای دیگر حزبی رفتار کنیم .
فقط حرف زدیم و نظر دادیم و یکدیگر را به چالش کشیدیم ، اما عمل نکردیم ، به جز یک جلسه که به همت دوستان جوانمان در تکیه امام حسین (ع) برگزار شد ، هیچ کار دیگر نکردیم ، قرار بود جلسه پشت جلسه برگزار شود ، بگردیم و افرادی را که حدس میزنیم میتوانند در شورای شهر حرفی برای گفتن داشته باشند ، پیدا کرده و با جلسات پی در پی و سوال و جواب به یک اجماع کلی برسیم ، از بزرگان و معتمدین شهرمان بخواهیم وارد کارزار شده تا بلکه افراد توانمند را که خوشبختانه کم هم نیستند ، شناسایی کرده و به عنوان تکلیف بخواهیم وارد گود شوند .
همه حرف زدیم ، اما دریغ از یک عمل ، دریغ از یک جلسه که منتج به نتیجه ای بشود ؟ چقدر خوشحال بودیم که توانسته ایم از طریق فضای مجازی سیصد نفر از همشهریانمان را جمع کرده که همه فکر و ذکرشان میمه باشد ، با خودمان میگفتیم : این انتخابات با انتخابات گذشته تفاوت اساسی دارد ، انتخابات این دوره طایفه و قبیله ای نیست ، این بار مردم فامیلی رای نمیدهند ، این بار مردم هیئتی رای نمیدهند ، این بار نمیتوان مردم را قسم داد که به فلان کس رای بدهید ، حدود شش ماه بود که جسته و گریخته ، گریزی به انتخابات شوراها میزدیم ، در عالم خیال خود مدینه فاضله ای را مجسم کرده بودیم و دلخوش بودیم که این بار کاری میکنیم کارستان ، جو عمومی جامعه هم بعد از فاجعه پلاسکو به سمت و سویی بود که باید کار را به کاردان سپرد ، مدیریت شهر به گوش شکسته و فوتبالیست و آوازه خوان احتیاج ندارد ، چه بسا ممکن است در بین این اقشار هم افراد توانمندی وجود داشته باشد ، اما دیگر دوران وزنه بردار و تکواندو کار و کشتی گیر که به خاطر معروفیتشان میخواهند وارد شورای شهر شوند گذشته است ، گرچه در شهر ما قهرمان المپیک و جهانی و ورزشکار جهانی وجود ندارد ، اما اکثر مردم به اتفاق بر این عقیده پایبند بودند که باید پنج عضو شورای شهر علاوه بر لیاقت های فردی ، قابلیتهایی هم در ارتباط با مدیریت شهری داشته باشند ، هر چند امروزه بهره گیری از مشاوران متخصص امری بدیهی و انکار ناپذیر است .
در این حال و هوا بودیم و زمان به سرعت برق و باد میگذشت ، نیمه اول را به بازی خوانی حریف اختصاص دادیم ، بدون آن که نیم نگاهی به دروازه حریف داشته باشیم ، قانون سکونت در حوزه انتخابیه نیز تا اندازه ای دست و پایمان را در معرفی افراد بسته بود ، در ابتدای امر سطح توقعمان خیلی خیلی بالا بود ، میخواستیم خاطره برد شش بر صفر را زنده کنیم ، اما زهی خیال باطل ، هیچ گاه نخواستیم گوش به فرامین سرمربی بدهیم و هر کس سعی میکرد لایی بزند تا بلکه خودش را معروف کند ، از پاسکاری و بازیسازی هیچ خبری نبود ، همه برای خودشان بازی میکردند و دوست داشتند خودشان با زدن گل شانسی و اتفاقی اسم در کنند ، به ساعت دیجیتالی استادیوم که نگاه میکردیم ، متوجه میشدیم که ثانیه ها تند تند به دقیقه تبدیل شده و زمان رو به انتهاست ، این بازی حذفی بود و برگشتی هم در کار نبود ، نیمکتمان خالی خالی بود و برای تمام پست ها نتوانستیم جایگزین خوبی پیدا کنیم ، داور هم بدون این که وضعیت ما را درک کند ، سعی داشت ، هر چه زودتر سوت پایان بازی را به صدا در بیاورد.
اصلا و ابدا نتوانستیم یک اردوی پیش فصل و یک اردوی آماده سازی برگزار کنیم ، فقط آرمانی و ایده آلی حرف زدیم ، رقیبانمان از مدتها قبل با برنامه از پیش تعیین شده ، گشتند و گشتند تا بازیکنان آماده خودشان را به خدمت بگیرند .
چشم باز کردیم و دیدیم چند ثانیه ای به پایان بازی نمانده ، تازه یادمان افتاد که ای دل قافل وقتی که جیک جیک مستونت بود ، فکر زمستونت بود ؟ کار از کار گذشت و ما ماندیم و یک تعداد بازیکن پا به سن گذاشته و تعدادی بازیکن آماتور و کم تجربه و مسابقه ای مهم و جهانی در حد لالیگا
حال چه باید کرد ؟ آیا باید کناری نشست تا رقیبان ما را با این همه افتخار شکست بدهند ؟ آیا باید بی تفاوتی را پیشه کنیم و بگوییم هر چه پیش آید خوش آید ؟
اکنون زمانی است که باید دست در دست هم دهیم به مهر ، میمه خویش را کنیم آباد ، باید با همین نیروهایی که داریم ، بهترین ترکیب را بچینیم ، تاکتیک و هدفمان مشخص باشد ، برنامه بدهیم و نتیجه بخواهیم ، جلسه پشت جلسه ، دیگر نمیتوانیم مثل المپیک رفتن تیم فوتبالمان چهار سال دیگر صبر کنیم ، چون سقوط به دسته سه را تیمهایی تجربه کرده اند ، نباید در باد برد شش بر صفر بمانیم ، باید خودمان را جمع و جور کنیم و از تجربه بازیکنان کهنسالمان ، تاکتیکی پیدا کنیم که بر حریفان فائق آییم .
شاید این بار با یک تاکتیک خوب ضعف دقیقه نودی بودنمان را بپوشانیم .یا حق تا مطلبی دیگر ایام به کامتان باد .