یادواره ی شهدای سرافراز روستای ونداده برگزار شد

افرین بر امام جمعه با اخلاق و مردمی که زینت ولایت است و با منش خود به همه رویه درست زندگی سیاسی اجتماعی می اموزد

سلام باتشکرازمردم فهیم وولایت مدارروستای ونداده وخانواده های معظم شهداوباتشکراز پایگاه مقاومت شهیدبهشتی ونداده که مسؤلیت برگزاری این مراسم باشکوه رابرعهده داشتندویک خسته نباشیدجانانه خدمت فرمانده پایگاه برادر پاسداروخدوم علی اقاصادقین ومجری توانابرادر جانبازوبسیجی حاج منصورمشرفی که زحمات زیادی را به همراه دیگربرادران بسیجی جهت برگزاری این مراسم متحمل شدند.

خاطره دیگه ای که برادرمشرفی نقل کردندمربوطه به شهیدعزیزغلامرضامشرفی بود وایشان این طورروایت گری کردند: باراخری که شهیدمشرفی اومده بودندمرخصی مثل همیشه درمراسم دعای کمیل درمسجدونداده شرکت میکنه وازاول دعا تا اخردعا با حالتی خاص به پهنای صورت گریه میکنندوبایک خلوص وفروتنی دعامیخونندومراسم را به اتمام میروسونند ودرپایان مراسم یکی ازهمشهریان شهیدبهش میگه اینطورگه شما به درگاه خدا گریه میکنی ودعامیخونی خدا عاشقت میشه ها وهمینطورهم شد اون اخرین دیدارشهیدباهمشهری هاش بودوبه ارزوش که همون شهادت بود رسید. خدا وند روح همه شهداراباشهدای کربلا محشورکنه.صلوات

سلام خدمت اقای شیبانی من برام سوال شدکه مشکل شما با شعر ی که برادرمشرفی دریادواره خوندند چی هست که نمیزنید.فحش وناسزا بود یا…
——————
با سلام ، نمی دانم منظورتان چیست ؟ از یادواره فقط تصاویر برای سایت ارسال شده و ارائه گردیده است .

متن شعر جناب آقای مرتضی امیری اسفندقه که موردتوجه رهبری قرارگرفت…
چون گل معطریم، مهتاب و مین و من
نشکفته پرپریم، مهتاب و مین و من
شرح جنون ما مقدور عقل نیست
یک چیز دیگریم، مهتاب و مین و من
سر تا به پا دل‌ایم در بارگاه عشق
باغ صنوبریم، مهتاب و مین و من
شمع‌ایم و روشن است تکلیف راه ما
راز منوّریم، مهتاب و مین و من
میدان عاشقی، تسلیم ترس نیست
از مرگ می‌بریم، مهتاب و مین و من
بیگانه نیستیم، با خلق و خوی هم
با هم برادریم، مهتاب و مین و من
تکثیر می‌شویم در انفجار نور
آیینه پروریم، مهتاب و مین و من
چون باد رد شدیم از سیم خاردار
آن سوی معبریم، مهتاب و مین و من
بر گرد بام دوست پرواز می‌کنیم
عین کبوتریم،مهتاب و مین و من
بال فرشتگان بر شانه‌های ماست
از آسمان سریم، مهتاب و مین و من
مهتاب و مین و من بی بال می‌پریم
بی بال می‌پریم، مهتاب و مین و من
در جذبه‌ی کلام، یک جمله والسلام
مجذوب رهبریم، مهتاب و مین و من باتشکر

من سرهنگ پاسدار و بسیجی دلاور حاج علی صادقی فرزند برادر حاج احمد که ایشان هم از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس هستند،هستم….تاکید می کنم علی صادقی…صادقین نیستم ونداده ای جان…

من هم از رشادت های برادر بسیجی حاج احمد صادقی خاطراتی در ذهن دارم و از زحمات بی دریغ و شبانه روزی ایشان در پایگاه بسیج ونداده زمان استقرار آن در پابرج کمال سپاس و قدر دانی را به عمل می آورم. حاج احمد؛دلاور با اخلاص،خدا قوت سردار استقامت.