احمدرضا ایراندوست : به امید آبادانی کوچه باغهای خاطره انگیز میمه

2016-09-17
76 بازدید

مقایسه باغات سنتی میمه با موستان های موسوم به دشت انقلاب !!! در ارتباط با نام میمه ، روایات مختلفی را شنیده و خوانده ایم ، اما آنچه بیشتر میتواند به حقیقت نزدیک باشد ، الهام گرفتن نام میمه از انگور مرغوبی بوده که در این خطه به دست می آمده و می حاصل از […]

۸

مقایسه باغات سنتی میمه با موستان های موسوم به دشت انقلاب !!!
در ارتباط با نام میمه ، روایات مختلفی را شنیده و خوانده ایم ، اما آنچه بیشتر میتواند به حقیقت نزدیک باشد ، الهام گرفتن نام میمه از انگور مرغوبی بوده که در این خطه به دست می آمده و می حاصل از آن باعث گردیده شهرمان را میمه بنامند.
قنوات مزدآباد ، بیر و رویه سه رشته قناتی بوده که سالیان سال باعث آبادانی این سرزمین گردیده و اهالی میمه در طول تاریخ از این نعمات ارتزاق کرده اند .
این قنوات علاوه بر مشروب و سیراب کردن باغات و دشت های حاصلخیز میمه در طول مسیر وارد آسیابهای آبی شده و گندم و جو را نیز تبدیل به آرد کرده تا نیاکانمان حداکثر استفاده را از این یادگار پیشینیان برده باشند ، آر بالا ، آر پله ، آر رویه از جمله آسیابهای آبی بوده که این روزها هیچ اثر و نشانی از آنها باقی نمانده است .
اب قنوات میمه بر اساس تقسیم بندی به هبه (حبه ) دارای ۲۰۱۶ حبه بوده که در بین مردم میمه تقسیم شده است ، هر کس به میزان باغ و زمین کشاورزی که در اختیار داشت ، میتوانست از حق آبه خود برای مصارف کشاورزی استفاده کند ، عموما خان و خوانین و اربابها در سهم زمین و آب مالکیت بیشتری داشته و اکنون نیز که این حق آبه به وراث آنها رسیده باز هم میتوان تفاوت در مالکیت را مشاهده کرد ، کشاورزی و باغداری میمه بیشتر بر اساس خرده مالکی بوده که همین خرده مالکی باعث گردیده میمه از نظر محصولات کشاورزی و باغداری نتواند آنطور که باید و شاید اضافه بر مصرف خود را به جای دیگری صادر نماید.
قنات بیر و رویه بر اثر خشکسالی هایی که گریبان کل سرزمین ایران را گرفته خشگ شده و عملا دیگر آبی از این دو قنات تاریخی جاری نگردد.
باغات میمه که شامل سرمزدآباد ، کوچه رشید ، سربره ، سرپیلار ، لورک ، لتیان ، سرهالو ، پش رزه وید ، رزتوتی ، بررزگرده ، سگولی ، بلغدی ، باسیا ، بود ، روزگاری نه چندان دور ، آباد آباد بود ، چینه های گلی که بعضا با تیغ های اشگ و تی سوره مسلح گردیده بود ، دارای درب های سنگی و چوبی مستحکمی بود که فقط با کلید کلون میتوانستیم وارد محوطه باغ شویم ، باغداران چنان به وضع و اوضاع باغات خود رسیدگی میکردند که حتی راه های آب را نیز به طرق مختلف مسدود کرده که از ورود شغال و روباه جلوگیری نمایند ، در این موقع از سال شور و هیجان عجیبی در کوچه باغهای میمه رواج داشت ، درختان میوه شامل سیب و زردآلو و بادام و آلوچه پر بار و پر محصول بودند ، هر کدام از باغها که به باغهای بالا و باغهای پایین و باسیا معروف بودند ، باغبانی داشتند که مدام در کوچه باغها مشغول گشت زنی بود ، الحق و الاانصاف هیچ کس به خودش اجازه نمیداد وارد حریم باغ دیگری شود ، چینه های باغات همه صحیح و سالم بود و اگر بر اثر حادثه ای مقداری از چینه باغ تخریب میشد ، صاحب باغ در اولین فرصت نسبت به ترمیم آن اقدام میکرد ، در فرهنگ باغداری پدرانمان چینه خراب شده باغ نوعی توهین به صاحب باغ به حساب آمده و هر کس این وضعیت را میدید ، از بی مسئولیتی و بی قابلی صاحب باغ صحبت میکرد به همین خاطر هیچ کس دوست نداشت چنین انگی به او بچسبد.
با پیروزی انقلاب ، مردم شروع به حفر چاه های مجاز و غیر مجاز در دور و اطراف شهرها و روستاها کرده و با ایجاد تعاونی هایی زمین های بایر و بکر را به تصرف خود درآورده و شروع به کشاورزی نیمه صنعتی کردند ، به یکباره باغداری و کشاورزی سنتی نیاکان خود را به کنار نهاده و در منطقه ای جدید ، شروع به سرمایه گذاری نمودند ، این کوچ دسته جمعی باعث شد که کم کم باغاتی که سالیان سال تاریخ و هویت ما را تشکیل داده بود از روی عدم رسیدگی و بی صاحبی ، به بوته فراموشی سپرده شود ، به نحوی که در عرض مدت کوتاهی از باغات سرسبز و آباد چیزی باقی نماند .
چینه باغها بر اثر عدم رسیدگی تخریب گردیدند ، موستانها یکی پس از دیگری خشگ شده و از حالت رز به رزگاه تغییر پیدا کرد ، موشها وارد باغها شده و در آنجا سکنی گزیدند ، به نحوی که هر باغی جولانگاه دسته ای از موشها گردید ، درب های سنگی شکسته شده و اثری از آنها باغی نماند ، کلون به موزه مردم شناسی میمه رفت ، در مدت کمی هیچ اثری از باغ نماند ، مردم و خصوصا قشر جوان با علاقه زاید الوصفی در دشت های انقلاب هزینه میکردند ، این وضعیت چنان شتابی به خود گرفت که جویها و نهرهای کوچه باغها از علف و خس و خاشاک پر شد و هیچ اثری از جوی آب نماند ، درختان میوه یکایک خشگ شده و عده ای با اره برقی به جانشان افتاده تا هیزم تهیه کنند ، عده ای از خدا بی خبر نیز پای غریبه ها را به کوچه باغها باز کرده و تمام درختان تنومند سنجد را به قیمت نازل و بعضا مفت به کوره های زغال پزی فروختند ، دیگر کودک و نوجوان امروزی از سر بره و لورک و لتیان خبری نداشت ، همه در مسیر چاه انقلاب بودند .
جنس خاک چاه انقلاب به گونه ای است که بعد از مدتی کوتاه درختهای بارور را خشگانده و عملا زحمات چندین ساله را بر باد میدهد .
اخیرا عده ای از مردم متوجه شدند که زمین و خاک باغات قدیمی برای همه نوع محصولی خوب بوده و عملا زحماتشان در مزارع گلدشت به هدر رفته است ، اگر یک سوم هزینه هایی که در این مدت توسط یکایک سهامداران در این منطقه انجام شده را در باغات ابا و اجدادی انجام داده بودیم ، امروزه میمه یکی از قطبهای اصلی باغداری در منطقه بود.
استاد کارانی که امروزه بتوانند چینه های گلی را بنا کنند ، دیگر وجود ندارند ، به اجبار برخی ها با بلوک های سیمانی باغات خودشان را محصور کرده اند ، به امید روزی که تمامی باغات انگور میمه به همت مردم آباد شده و همه ساله در فصل برداشت انگور شاهد شور و هیجانی باشیم که در دوران کودکی شاهد آن بوده ایم.
مادرانمان با فک و فامیل یک روز را برای انگور چینی تعیین میکردند ، مردان وظیفه داشتند در اتمام کار انگورهای بند شده را به توسط الاغ و در ظروف چوبی لول به منزل حمل کنند ، میخ کردن انگور نیز وظیفه مردان بود ، در طول مسیر چرگینه انگوری را در وسط بار گذاشته و به زور به رهگذران تعارف میزدند که دهانشان را شیرین کنند ، شیره پزی هم حال و هوای خاص خود را داشت ،بعد از فصل انگور چینی نوبت به باغ چرانی و ترکه جه میرسید ، در صبح زود و در آن خنکای ملس از این مو به سراغ دیگری میرفتیم تا مبادا خوشه انگوری از دید مادرانمان مخفی مانده باشد ، انگار دنیا را به ما میدادند اگر خوشه بزرگی پیدا میکردیم ، اصلا در بند شستن و نشستن نبودیم ، باغ چرانی که به اتمام میرسید نوبت به خاک گذاشتن باغات میرسید ، چای آتشی همراه با سیب های زمینی که در زیر آتش میگذاشتیم از جمله خاطرات نوستالژیک من و هم دوره ای هایم میباشد.این روزها همه سرمان به چاه انقلاب گرم است و باغاتمان در جلوی چشمانمان نابود میشود.به امید آبادانی کوچه باغهای خاطره انگیز آر بالا .تا مطلبی دیگر ایام به کامتان باد.