مقایسه باغات سنتی میمه با موستان های موسوم به دشت انقلاب !!! در ارتباط با نام میمه ، روایات مختلفی را شنیده و خوانده ایم ، اما آنچه بیشتر میتواند به حقیقت نزدیک باشد ، الهام گرفتن نام میمه از انگور مرغوبی بوده که در این خطه به دست می آمده و می حاصل از […]
مقایسه باغات سنتی میمه با موستان های موسوم به دشت انقلاب !!!
در ارتباط با نام میمه ، روایات مختلفی را شنیده و خوانده ایم ، اما آنچه بیشتر میتواند به حقیقت نزدیک باشد ، الهام گرفتن نام میمه از انگور مرغوبی بوده که در این خطه به دست می آمده و می حاصل از آن باعث گردیده شهرمان را میمه بنامند.
قنوات مزدآباد ، بیر و رویه سه رشته قناتی بوده که سالیان سال باعث آبادانی این سرزمین گردیده و اهالی میمه در طول تاریخ از این نعمات ارتزاق کرده اند .
این قنوات علاوه بر مشروب و سیراب کردن باغات و دشت های حاصلخیز میمه در طول مسیر وارد آسیابهای آبی شده و گندم و جو را نیز تبدیل به آرد کرده تا نیاکانمان حداکثر استفاده را از این یادگار پیشینیان برده باشند ، آر بالا ، آر پله ، آر رویه از جمله آسیابهای آبی بوده که این روزها هیچ اثر و نشانی از آنها باقی نمانده است .
اب قنوات میمه بر اساس تقسیم بندی به هبه (حبه ) دارای ۲۰۱۶ حبه بوده که در بین مردم میمه تقسیم شده است ، هر کس به میزان باغ و زمین کشاورزی که در اختیار داشت ، میتوانست از حق آبه خود برای مصارف کشاورزی استفاده کند ، عموما خان و خوانین و اربابها در سهم زمین و آب مالکیت بیشتری داشته و اکنون نیز که این حق آبه به وراث آنها رسیده باز هم میتوان تفاوت در مالکیت را مشاهده کرد ، کشاورزی و باغداری میمه بیشتر بر اساس خرده مالکی بوده که همین خرده مالکی باعث گردیده میمه از نظر محصولات کشاورزی و باغداری نتواند آنطور که باید و شاید اضافه بر مصرف خود را به جای دیگری صادر نماید.
قنات بیر و رویه بر اثر خشکسالی هایی که گریبان کل سرزمین ایران را گرفته خشگ شده و عملا دیگر آبی از این دو قنات تاریخی جاری نگردد.
باغات میمه که شامل سرمزدآباد ، کوچه رشید ، سربره ، سرپیلار ، لورک ، لتیان ، سرهالو ، پش رزه وید ، رزتوتی ، بررزگرده ، سگولی ، بلغدی ، باسیا ، بود ، روزگاری نه چندان دور ، آباد آباد بود ، چینه های گلی که بعضا با تیغ های اشگ و تی سوره مسلح گردیده بود ، دارای درب های سنگی و چوبی مستحکمی بود که فقط با کلید کلون میتوانستیم وارد محوطه باغ شویم ، باغداران چنان به وضع و اوضاع باغات خود رسیدگی میکردند که حتی راه های آب را نیز به طرق مختلف مسدود کرده که از ورود شغال و روباه جلوگیری نمایند ، در این موقع از سال شور و هیجان عجیبی در کوچه باغهای میمه رواج داشت ، درختان میوه شامل سیب و زردآلو و بادام و آلوچه پر بار و پر محصول بودند ، هر کدام از باغها که به باغهای بالا و باغهای پایین و باسیا معروف بودند ، باغبانی داشتند که مدام در کوچه باغها مشغول گشت زنی بود ، الحق و الاانصاف هیچ کس به خودش اجازه نمیداد وارد حریم باغ دیگری شود ، چینه های باغات همه صحیح و سالم بود و اگر بر اثر حادثه ای مقداری از چینه باغ تخریب میشد ، صاحب باغ در اولین فرصت نسبت به ترمیم آن اقدام میکرد ، در فرهنگ باغداری پدرانمان چینه خراب شده باغ نوعی توهین به صاحب باغ به حساب آمده و هر کس این وضعیت را میدید ، از بی مسئولیتی و بی قابلی صاحب باغ صحبت میکرد به همین خاطر هیچ کس دوست نداشت چنین انگی به او بچسبد.
با پیروزی انقلاب ، مردم شروع به حفر چاه های مجاز و غیر مجاز در دور و اطراف شهرها و روستاها کرده و با ایجاد تعاونی هایی زمین های بایر و بکر را به تصرف خود درآورده و شروع به کشاورزی نیمه صنعتی کردند ، به یکباره باغداری و کشاورزی سنتی نیاکان خود را به کنار نهاده و در منطقه ای جدید ، شروع به سرمایه گذاری نمودند ، این کوچ دسته جمعی باعث شد که کم کم باغاتی که سالیان سال تاریخ و هویت ما را تشکیل داده بود از روی عدم رسیدگی و بی صاحبی ، به بوته فراموشی سپرده شود ، به نحوی که در عرض مدت کوتاهی از باغات سرسبز و آباد چیزی باقی نماند .
چینه باغها بر اثر عدم رسیدگی تخریب گردیدند ، موستانها یکی پس از دیگری خشگ شده و از حالت رز به رزگاه تغییر پیدا کرد ، موشها وارد باغها شده و در آنجا سکنی گزیدند ، به نحوی که هر باغی جولانگاه دسته ای از موشها گردید ، درب های سنگی شکسته شده و اثری از آنها باغی نماند ، کلون به موزه مردم شناسی میمه رفت ، در مدت کمی هیچ اثری از باغ نماند ، مردم و خصوصا قشر جوان با علاقه زاید الوصفی در دشت های انقلاب هزینه میکردند ، این وضعیت چنان شتابی به خود گرفت که جویها و نهرهای کوچه باغها از علف و خس و خاشاک پر شد و هیچ اثری از جوی آب نماند ، درختان میوه یکایک خشگ شده و عده ای با اره برقی به جانشان افتاده تا هیزم تهیه کنند ، عده ای از خدا بی خبر نیز پای غریبه ها را به کوچه باغها باز کرده و تمام درختان تنومند سنجد را به قیمت نازل و بعضا مفت به کوره های زغال پزی فروختند ، دیگر کودک و نوجوان امروزی از سر بره و لورک و لتیان خبری نداشت ، همه در مسیر چاه انقلاب بودند .
جنس خاک چاه انقلاب به گونه ای است که بعد از مدتی کوتاه درختهای بارور را خشگانده و عملا زحمات چندین ساله را بر باد میدهد .
اخیرا عده ای از مردم متوجه شدند که زمین و خاک باغات قدیمی برای همه نوع محصولی خوب بوده و عملا زحماتشان در مزارع گلدشت به هدر رفته است ، اگر یک سوم هزینه هایی که در این مدت توسط یکایک سهامداران در این منطقه انجام شده را در باغات ابا و اجدادی انجام داده بودیم ، امروزه میمه یکی از قطبهای اصلی باغداری در منطقه بود.
استاد کارانی که امروزه بتوانند چینه های گلی را بنا کنند ، دیگر وجود ندارند ، به اجبار برخی ها با بلوک های سیمانی باغات خودشان را محصور کرده اند ، به امید روزی که تمامی باغات انگور میمه به همت مردم آباد شده و همه ساله در فصل برداشت انگور شاهد شور و هیجانی باشیم که در دوران کودکی شاهد آن بوده ایم.
مادرانمان با فک و فامیل یک روز را برای انگور چینی تعیین میکردند ، مردان وظیفه داشتند در اتمام کار انگورهای بند شده را به توسط الاغ و در ظروف چوبی لول به منزل حمل کنند ، میخ کردن انگور نیز وظیفه مردان بود ، در طول مسیر چرگینه انگوری را در وسط بار گذاشته و به زور به رهگذران تعارف میزدند که دهانشان را شیرین کنند ، شیره پزی هم حال و هوای خاص خود را داشت ،بعد از فصل انگور چینی نوبت به باغ چرانی و ترکه جه میرسید ، در صبح زود و در آن خنکای ملس از این مو به سراغ دیگری میرفتیم تا مبادا خوشه انگوری از دید مادرانمان مخفی مانده باشد ، انگار دنیا را به ما میدادند اگر خوشه بزرگی پیدا میکردیم ، اصلا در بند شستن و نشستن نبودیم ، باغ چرانی که به اتمام میرسید نوبت به خاک گذاشتن باغات میرسید ، چای آتشی همراه با سیب های زمینی که در زیر آتش میگذاشتیم از جمله خاطرات نوستالژیک من و هم دوره ای هایم میباشد.این روزها همه سرمان به چاه انقلاب گرم است و باغاتمان در جلوی چشمانمان نابود میشود.به امید آبادانی کوچه باغهای خاطره انگیز آر بالا .تا مطلبی دیگر ایام به کامتان باد.
سلام فکر می کنم علت از بین رفتن باغهای انگور بخاطر این است که بیشتر باغها به انحصار ورثه رسیده و صاحب مشخصی ندارد وزحمات پیشینان به همین خاطر از بین میرود واگر به اداره ثبت مراجعه شود مراحل خیلی سخت را بایدطی کرد ویا بایدهفت نسل رضایت بدهند تا باغ صاحب پیدا کند
سلام آقای ایران دوست
از رمضعلی چه خبر ، دیار نهه گه ؟
سلام ایا تا به حال به جوی های ابی که در باغات وکلا در مناطق کشاورزی شهر میمه برای ابیاری استفاده می شود نگاهی داشته اید که در این سال های خشکسالی چه مقدار اب هدر می رود تا یک باغ یا کشتی ابیاری شود .شورای شهر ومسولین محترم فکری برای این جوی های اب بکنند که بیشتر اب قنات ها در این جوی ها به هدر می رود وجوی اب محلی شده برای تولید علف های هرز وانگل خصوصا در باغات مثل علف سن (یاهمان سزد)که دارد اندک باغی هم که هست از بین می برد