مسجد علی و یک دنیا خاطره نمیدونم چرا هر وقت صحبتی از مسجد علی به میون میاد ناخودآگاه دلم هری میریزه ، من با مسجد علی بزرگ شدم ، از زمانی که توسط معتمدین این مسجد ساخته شد تا الان که کانون فرهنگی و هنری داره ، از روضه های مرحوم آقا نعمت اله ، […]
مسجد علی و یک دنیا خاطره
نمیدونم چرا هر وقت صحبتی از مسجد علی به میون میاد ناخودآگاه دلم هری میریزه ، من با مسجد علی بزرگ شدم ، از زمانی که توسط معتمدین این مسجد ساخته شد تا الان که کانون فرهنگی و هنری داره ، از روضه های مرحوم آقا نعمت اله ، از ملاعباسعلی شهیدی ، تا مرحوم آقا سید محمد و آقا سید هاشم ، از مرحوم محمدصادق نادیان که به خانه مچد علی معروف بود تا مادرانی که نذر و نیازها شون را به این خانه خدا می آوردند ، از زمانی که دعای سحری را احمدرضا هاشمیان میخوند تا موقعی که علی عسگر زاده در نوجوانی توانست مکبر و اذان گوی مسجد باشه ، از حاج حسین متقی که عشقش اذان گفتن و اقامه نماز در مچد علیه ، از حاج آقا محرمی که تو این چند سال پیشنماز مسجد شده و نذاشته چراغ مسجد خاموش بشه .
تکیه کلام همه اهل خانه ما در هنگامی که با منزل والده تماس میگیریم و جواب نمیده ، اینه : مچد د هه ، بشویه نوما مچد علی ، باید بچه این محل باشی تا حال و هوای مچد علی را درک کنی ، محراب قدیمی مسجد علی گچی بود ، من و شهید محمود رضا ایراندوست نوجوان بودیم ، پدر شهید محمود عموی من بود که برای جراحی دیسک کمر تو بیمارستان بستری شده بود ، تو همون حال و هوای بچه گونه بودیم ، محمود مهرهای نماز را برمیداشت و به محراب میمالید ، میگفت اگه این مهر به محراب بچسبه ، عمل جراحی بابام موفقیت آمیزه و به زودی برمیگرده خونه ، اون زمانها مصرف شمع تو مساجد زیاد بود ، برق ها وضعیت درست و حسابی نداشت و در مواقع تاریکی از شمع استفاده میکردند ، شمع ها بعد از سوختن در پای محراب پخش میشدند و تکه هایی از پارافین آب شده به مهرها مالیده شده ، همین باعث میشد که مهر به دیوار محراب بچسبه ، اینها نمونه هایی از اعتقاد بچه محل ها به مچد علی بود ، مرحوم حاج میرزاعبدالله متقی یکی از بانیان اصلی ساخت مسجد علی بود ، هر کس به اندازه وسع خودش کمک میکرد ، به هنگام بنایی ابوی مرحوم من چند روزی را اونجا کار میکردند ، بعد از حدود پنجاه سال هنوز حال و هوای بنایی مچد علی را به خاطر دارم ، دور تا دور مچد علی درخت های توت بود که در این موقع از سال پاتوق بچه ها بود ، اینقدر از این درختها بالا و پایین رفته بودیم که چشم بسته میدونستیم پامون را کجای شاخه بذاریم ، دو تا عمه من داشتم که مشتری پرو پا قرص مچد علی بودند ، مرحومه والده آقای شیبانی هم به هنگامی که قصد اقامه نماز را در مچد علی داشتند ، دچار سانحه شدند ، هیئت قمر بنی هاشم وقتی دچار انشقاق شد ، عده ای از اونها ، هیئت جان نثاران قمر بنی هاشم را تشکیل داده و مچد علی را به عنوان پایگاه و تکیه خودشون انتخاب کردند ، مچد علی برای تک تک اهالی محله یاد آور خاطرات نوستالژیکه ، صدای بلند گوی مچد علی همیشه تو خونه ما به وضوح شنیده میشه ، مرحوم حاج سید محمد موسوی زاده برای سرپا بودن مچد علی خیلی زحمت کشیدند ، به نوعی ایشان بچه محل ما به حساب می اومدن ، الان مچد علی هیات امنا داره ، کانون فرهنگی هنری داره ، فرشهای جورواجورش همه تعویض شده و از این فرشهای یک دست شکل سجاده داره ، سرویسهای بهداشتی به خارج از مسجد منتقل شده ، نمای مسجد توسط بانیان مرمت شده ، کاشی کاری محراب و دیوارها به همت هیات امنا عوض شده ، جلوی درب مسجد آب سرد کن گذاشتند ، با همه این تغییرات ظاهری برای ما هنوز مسجد علی مچد علی باقی مونده و خواهد ماند ، هنوز نهیب های مرحوم خانه تو گوشمونه ، هنوز برای شفای بیماران مهر به محراب میچسبونیم ، هنوز که هنوزه با دیدن مچد علی ، به یاد مرحوم روق سهی ، طوبی خانم ، مش خجبگم ، مش رقیه ، نوش آذر خانم ،مش سلطان ، ایران خانم ، مس خاتونه ،جن حیدره ، زن عمو فرهنگ ، زن دایی گل افروز ، روق حاج آقا و دهها زن و مردی که عباداتشون را تو این مسجد انجام دادند ، اینجا قرآن به سر گرفتند ، نماز عید فطر خوندن ، حلوا و خرما و آجیل مشگل گشا پخش کردن تا با توسل به ائمه مشکلشون حل بشه ، اهالی مچد علی تو مچد علی راحت تر به راز و نیاز پرداختند ، روحشون شاد.
یادس به خیر….
چند شب پیش در مراسم احیا آمبولانسی جلوی مسجد بود اتفاقی افتاده بود؟
یادش ب خیر
لایک
دست مربزاد اقای ایراندوست ما رو بردید تا خاطرات اون روزا
وقتی دلت می گیرد
وقتی دلت هوای تکیه گاهی محکم به سرش می زند
وقتی دلت می شکند
وقتی احساس غربت می کنی
چه می کنی؟
من آن روزها هر روز می رفتم مسجد علی.
روحش شاد لطف الله متقی .
روحش شاد مرحوم نادیان.
من بودم و مسجد و مولا.
مسجد علی میمه خانه دوست است برای من !
خانه بهترین و صمیمی ترین دوست…
http://s7.picofile.com/file/8257968918/a.jpg
http://s7.picofile.com/file/8257968950/b.jpg
http://s7.picofile.com/file/8257968976/c.jpg
میدانی آقای شیبانی چند روز پیش غروب روبه روی مسجد علی یاد مادرتان افتادم!
میدانی مولا آن روز که ضربت خورد زبان روزه بود ؛ در محراب بود !
عاقبت ما چه خواهد شد؟
آن روزها که دل پاک تری داشتم آرزویم مرگ با زبان روزه بود!
مرگ در راهی که بعدش علی بگوید : ” سلام ؛ خوش آمدی ! ”
———————-
با سلام و احترام خداوند شما را نعمت زندگی شاداب و عاقبتی برخوردار از رحمت و رضوان عنایت فرماید .
آقای شیبانی واژه رضان که استفاده کرده اید چه معنی دارد؟ حتی در دهخدا هم نبود. این واژه اختراع خودتان است یا اشتباه تایپ کرده اید؟
————-
با سلام کجا استفاده شده است؟
——————
با سلام مجدد از تذکر جنابعالی متشکرم . اصلاح گردید ازاینکه ایجاد زحمت شد و دهخدا را هم جستجو کردید عذرخواهم .
یادش بخیر نمازهای صبح ماه رمضانی که آن زمانها در زمستان بود،من و مادر بزرگم وقتی باهم میرفتیم مچد علی، چه برفی روی زمین نشسته بود،خدا رحمت کند همه عزیزانی که روز و شبی را در مچد علی به مناجات سپری کردند