پورمهدی ــ شب قدر شب نزول ولایت

2016-06-24
90 بازدید

بسم الله الرحمن الرحیم «إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیْلَهِ الْقَدْرِ ﴿١﴾ وَمَا أَدْرَاکَ مَا لَیْلَهُ الْقَدْرِ ﴿٢﴾ لَیْلَهُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ ﴿٣﴾ تَنَزَّلُ الْمَلائِکَهُ وَالرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ ﴿۴﴾ سَلامٌ هِیَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ(۵) ؛ به نام خدا که رحمتش بی اندازه است و مهربانی اش همیشگی ما قرآن را در […]

photo_2016-05-22_12-26-23

بسم الله الرحمن الرحیم
«إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیْلَهِ الْقَدْرِ ﴿١﴾ وَمَا أَدْرَاکَ مَا لَیْلَهُ الْقَدْرِ ﴿٢﴾ لَیْلَهُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ ﴿٣﴾ تَنَزَّلُ الْمَلائِکَهُ وَالرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ ﴿۴﴾ سَلامٌ هِیَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ(۵) ؛ به نام خدا که رحمتش بی اندازه است و مهربانی اش همیشگی ما قرآن را در شب قدر نازل کردیم(۱)و تو چه می دانی شب قدر چیست؟ (۲) شب قدر، بهتر از هزار ماه است(۳) فرشتگان و روح در آن شب به اذن پروردگارشان برای [تقدیر و تنظیم] هر کاری نازل می شوند. (۴) این شب تا برآمدن سپیده دم [سراسر] سلام و رحمت است(۵).»
خواص شب قدر؛
شب قدر یکی از شب های ماه مبارک رمضان است ولی روایات ما بیانگر این هستند که یکی از شب های نوزده یا بیست و یک و یا بیست و سوم شب قدر می باشد ولی باز هر یک از این سه شب به روایت امام صادق(ع) خاصیتی دارند. امام صادق (ع) فرمودند:« التَّقدیرُ فی لَیلَهِ تِسعَ عَشْرَهَ و الإبرامُ فی لَیلَهِ إحدی و عشرینَ و الإمضاءُ فی ثلاثَ و عشرینَ؛ شب نوزدهم شب تقدیر ٬ در شب بیست و یکم شب تعیین و در شب بیستو سوم ماه ٬ شب امضاء است.»
نقشه ترور امیرالمؤمنین(ع)؛
شب نوزدهم که اولین از شب های قدر می باشد شبی است که عبدالرحمن بن ملجم مرادی ٬ از گروه خوارج و از آن سه نفری بود که در مکه معظمه با هم پیمان بسته و هم سوگند شدند ٬ که سه شخصیت مؤثر در جامعه اسلامی ٬ یعنی علی بن ابی طالب(ع) ٬ معاویه بن ابی سفیان و عمربن عاص را در یک شب واحد ترور کرده و آن ها را به قتل رسانند چون خوارج ٬ حضرت علی(ع) را عامل نا بسامانی های مسلمانان شمرده ٬ او را جایز القتل می دانستند.
ابن ملجم که بود؟
البته باید دانست که ابن ملجم مرادی یکی از یاران امیرالمؤمنین بود ٬ او در هنگام ورودش به کوفه به عنوان رئیس نمایندگان یمن عرض تبریک مفصلی ایراد کرد تا رسید به اینجا که : « تو امیرالمؤمنین و وصیّ رسول خدا و وارث علوم او هستی. خداوند لعنت کند کسی را که انکارحق تو را بکند.» و سه بیت شعر نیز گفت که مضمونش این است:« با تمام قوا و مردان زیرک در اجرای فرمانت حاضریم.» حضرت فرمود: نامت چیست؟ عرض کرد: عبدالرحمن پسر ملجم مرادی. حضرت فرمود:« انّا لله و انّا الیه راجعون» و به او نگاه کرد و دست بر دست می زد و استرجاع می نمود و می فرمود تو مرادی هستی. پس از آن که هیئت یمنی بیعت کردند ٬ حضرت ٬ ابن ملجم را دو مرتبه دیگر خواست و از او بیعت گرفت و این عمل را سه بار تکرار شد. عرض کرد یا علی چرا با من این طور معامله می کنی؟ فرمود: زیرا می بینم تو بیعت را نادیده خواهی گرفت و پیمان را خواهی شکست . عرض کرد دل من مملو از محبت توست ٬ دوست دارم در رکابت شمشیر زنم. حضرت لبخند زد و سؤالاتی نیز نمود و فرمود بالاخره تو قاتل من خواهی بود. ابن ملجم گفت اگر در مورد من چنین فکر می کنی تبعیدم کن ٬ حضرت فرمود به همراه هیئت یمنی برگرد. ولی پس از سه روز ابن ملجم مریض شد و همراهانش رفتند و او ماند. حضرت به پرستاری ابن ملجم پرداخت و به دست خود دوا و غذا به وی می خورانید تا خوب شد از این پس ملازم رکاب حضرت بود و این بزرگوار او را به منزل می برد و پول به وی مرحمت می کرد و همواره می فرمود من زندگانی او را می خواهم ولی او قتل مرا می خواهد. ابن ملجم گفت یا علی اگر چنین است مرا بکش. فرمود: قصاص قبل از جنایت نمی شود. ابن ملجم در جنگ جمل در سپاه امام قرار گرفت و جنگید ٬‌همچنین وی در جنگ صفین نیز از سپاهیان امام بود.
تشکیل خوارج؛
پیدایش فرقه خوارج که به ظاهر در جنگ صفین شکل گرفت ٬ زخم تازه ای بر پیکر جامعه اسلامی بود. این گروه متعصب و پرخاشگر که نقاب تقوا و دینداری بر چهره داشت ٬ با عقاید و باورهای عجیب و دور از منطق ٬ همواره برای حکومتِ نو پای امام علی (ع) دردسر ساز بودند و با فتنه انگیزی های پی در پی ٬ مشکلات زیادی بر سر راه حاکمیتِ اسلام پدید آوردند٬ علی(ع) پیوسته با فرستادن سفیرانی آن ها را دعوت به بازگشت می نمود ٬ ولی متأسفانه مؤثر نمی افتاد٬ از این رو چاره ای جز درگیری با آنان ندید. آن ها که همچنان بر لجاجت و عصیان خود اصرار می ورزیدند ٬ در نبرد سخت جنگ نهروان ٬ به هلاکت رسیدند. پس از پایان نبرد نهروان و نابودی خوارج ٬ یکی از اصحاب به گمان این که با کشته شدن خوارج ٬ این جریان و طرز تفکر برای همیشه پایان پذیرفته است٬ خطاب به امام (ع) عرض کرد:« یا امیرالمؤمنین ! همه خوارج هلاک شدند» ٬ ولی حضرت در جواب فرمود:« خیر ٬ به خدا سوگند ! چنین نیست ٬ آن ها نطفه هایی در پشت مردان و رحم زنان خواهند بود و هر زمان که شاخی از آن ها سر بر آورد ٬ قطع خواهد شد تا این که سرانجام شان به دزدی و راهزنی پیوند خواهد خورد.»
حکمت گمراهی ابن ملجم؛
درمورد حضور یا عدم حضور ابن ملجم در جبهه امیرالمؤمنین در جنگ نهروان که با خوارج صورت گرفت ٬ دو روایت است یکی این که وی در جنگ نهروان در جبهه مخالفین امیرالمؤمنین بود و از همان جنگ صفین راه خود را از ولایت جدا کرد و دیگری این که او با امیرالمؤمنین بود تا پس از پیروزی حضرت علی در جنگ خوارج ٬ و پس از آن تحت تأثیر گریه ها و ناراحتی های خانواده های کشته شدگانِ خوارج قرار گرفت و احساس کرد شاید او اشتباه می کند ٬ و پس از مدتی علاقه و عشق او به قطام یکی از خانواده های کشته شدگان خوارج منجر شد تا به خاطر او قصد کشتن علی(ع) را نیز بکند ٬‌در این مورد چنین نقل شده است: امیرالمؤمنین(ع) در جنگ صفین و واقعه نهروان هنگامی که از جنگ باز می گشتند و نزدیک کوفه می رسیدند ابن ملجم جلوتر می رفت و به مردم خبر پیروزی حضرت را می داد . وارد کوفه شد تا این که به نزدیکی خانه زنی به نام قطام بنت شجنه رسید قطام اسامی کسانی که در نهروان کشته شدند را از عبدالرحمن پرسید . در کشتگان چند نفر از اقوام قطام بودند. قطام بسیار گریه کرد . ابن ملجم به قطام پیشنهاد ازدواج داد و قطام نیز پذیرفت و مهریه خود را کشتن علی بن ابطالب ٬ سه هزار دینار به همراه یک کنیز و یک غلام برشمرد. ابن ملجم خشمگین شد و قتل علی را گناه بزرگی خواند . قطام همیشه خودش را در برابر ابن ملجم آرایش می کرد و او را به خود فرا می خواند تا این که پذیرفت.
شروع جنایت؛
داستانی پس از این نقل شده است که گفته شده او با دو تن دیگر از خوارج متعصب ٬ ( برک ابن عبید الله تمیمی ٬ عمروبن بکر تمیمی) دیدار می کند و با هم تصمیم به قتل معاویه ٬ علی (ع) و عمروعاص می گیرند و کار خود را فداکاری در راه دین و اسلام می پندارند. هر کدام به سوی شهرهای محل مأموریت خویش رهسپار شدند و عبدالرحمن بن ملجم مرادی به سوی کوفه رفت و در بیستم شعبان سال ۴۰ قمری وارد این شهر بزرگ شد. وی به همراهی شبیب بن بجره اشجعی ٬ که از همفکران وی بود و هر دوی آن ها از سوی « قطام بنت علقمه» تحریک و تحریث شده بودند ٬ در سحر گاه شب نوزدهم ماه مبارک رمضان سال ۴۰ قمری در مسجد اعظم کوفه کمین کرده و منتظر ورود امیرمؤمنان علی بن ابی طالب (ع) شدند. هم چنین قطام ٬ شخصی به نام « وردان بن مجالد» را که از افراد طایفه اش بود ٬ به یاری آن دو نفر فرستاد. أشعث بن قیس کندیکه از ناراضیان سپاه امام(ع) و از دو چهرگان و منافقان واقعی آن دوران بود ٬ آنان را راهنمایی ٬ پشتیبانی و تقویت روحی می نمود. حضرت علی(ع) در شب نوزدهم ماه مبارک رمضان ٬ مهمان دخترش ام کلثوم(س) بود و در آن شب حالت عجیبی داشت و دخترش را به شگفتی درآورد در هنگام افطار سه لقمه غذا خورد و سپس به عبادت پرداخت . علی(ع) از اول شب تا صبح بی قرار بود. روایت شد که آن حضرت در آن شب بیدار بود و بسیار از اتاق بیرون می رفت و به آسمان نظر می کرد و می فرمود: به خدا سوگند ٬ دروغ نمی گویم و به من دروغ گفته نشده است . این است آن شبی که به من وعده شهادت دادند. ورود به مسجد کوفه؛
به هر حال ٬ آن حضرت به هنگام نماز صبح وارد مسجد اعظم کوفه شد و خفته گان را برای ادای نماز بیدار کرد. از جمله ٬ خود عبدالرحمن بن ملجم مرادی را که به رو خوابیده بود ٬ بیدار و خواندن نماز را به وی گوشزد کرد. هنگامی که آن حضرت وارد محراب مسجد شد و مشغول خواندن نماز گردید و سر از سجده اول برداشت ٬‌نخست شبیث بن بجره با شمشیر برّان بر وی هجوم آورد ٬ ولیکن شمشیرش به طاق محراب اصابت کرد و پس از او ٬ عبدالرحمن ب ملجم مرادی فریادی برداشت: « لله الحکم یا علی ٬ لا لک و لا لأصحابک!» و شمشیر خویش را بر فرق نازنین حضرت علی (ع) فرود آورد و سر مبارکش را تا به محل سجده گاهش شکافت. حضرت علی(ع) در محراب مسجد ٬ افتاد و در همان هنگام فرمود:« بسم الله و بالله و علی ملّه رسول الله ٬ فزت و ربّ الکعبه؛ سوگند به خدای کعبه ٬ رستگار شدم.» نمازگزاران مسجد کوفه ٬ برخی در پی شبیب و ابن ملجم رفته تا آن ها را بیابند و برخی در اطراف حضرت علی(ع) گرد آمده و به سر و صورت خود می زدند و برای آن حضرت گریه می نمودند. حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) ٬ در حالی که خون ز سر و صورت شریفش جاری بود ٬ فرمود:« هذا ما وعدنا الله و رسوله ؛این همان وعده ای است که خداوند متعال و رسول گرامی اش به من داه اند.» حضرت علی(ع) که توان ادامه نماز جماعت را نداشت ٬‌به فرزندش امام حسن مجتبی (ع) فرمود که نماز جماعت را ادامه دهد و خود آن حضرت ٬ نمازش را نشسته تمام کرد. روایت شد ٬ که در هنگام ضربت زدن عبدالرحمن بن ملجم بر سر مطهر حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) ٬ زمین به لرزه درآمد و دریاها موّاج و آسمان ها متزلزل شدند و درهای مسجد به هم خوردند و خروش از فرشتگان آسمان ها بلند شد و باد سیاهی وزید ٬ به طوری که جهان را تیره و تاریک ساخت و جبرائیل امین در میان آسمان و زمین ندا داد و همگان ندایش را شنیدند.وی می گفت : « تهدّمت والله ارکان الهدی وانطمست أعلام التّقی وانفصمت العروه الوثقی قُتل ابن عمّ المصطفی قُتل الوصیّ المجتبی قُتل علیّ المرتضی قَتَله أشقی الْأشقیاء»، سوگند به خدا که ارکان هدایت در هم شکست و ستاره‌های دانش نبوت تاریک و نشانه‌های پرهیزکاری بر طرف گردید و عروه الوثقی الهی گسیخته شد، زیرا پسر عموی رسول خدا(ص) شهید شد، سید الاوصیا و علی مرتضی به شهادت رسید، وی را سیاه بخت‌ترین اشقیاء به شهادت رسانید.» احیاءشب های قدر؛
به هر حال باید دانست که در روایات ما ارزش بسیاری برای احیاء شب قدر در نظر گرفته شده ٬ به همین دلیل یکی از اعمال مستحب این شب ها شب زنده داری است. پیامبر اکرم( ص) فرمودند:« مَن أحیی لَیلَهَ القَدرِ حُوِّلَ عَنهُ العَذابُ إلی السَّنَهِ القابِلَهِ؛ هر کس شب قدر را احیا بدارد ٬ تا سال آینده عذاب از او بر داشته می شود.» و در حدیث دیگر:« مَنْ قامَ لَیلَهَ القَدرِ إیمانا وَ احتِسابا ٬ ُِفِرلَهُ ما تَقَدَّمَ مِن ذَنبِهِ؛ هر که از روی ایمان و برای رسیدن به ثواب الهی ٬ شب قدر را به عبادت بگذراند ٬ گناهان گذشته اش آمرزیده می شود.»