2016-04-20
4604 بازدید
قلمم راست بایست! واژه ها… گوش به فرمان قلم! همگی نظم بگیرید مودب باشید! صاحب شعر عزیزی است به نام «بابا» امشب از شعر پُرم،کو قلم و دفتر من؟! آنقَدَر وسوسه دارم بنویسم که نگو… تک و تنها و غریبم توکجایی بابا…؟! آنقَدَر حسرت دیدار تو دارم که نگو! بسکه دلتنگ تو ام،از سر شب […]
قلمم راست بایست!
واژه ها… گوش به فرمان قلم!
همگی نظم بگیرید
مودب باشید!
صاحب شعر عزیزی است به نام «بابا»
امشب از شعر پُرم،کو قلم و دفتر من؟!
آنقَدَر وسوسه دارم بنویسم که نگو…
تک و تنها و غریبم
توکجایی بابا…؟!
آنقَدَر حسرت دیدار تو دارم که نگو!
بسکه دلتنگ تو ام،از سر شب تا حالا…
آنقَدَر بوسه به تصویر تو دادم که نگو!
جانِ من حرف بزن
امر بفرما بابا…
آنقَدَر گوش به فرمان تو هستم که نگو!
کوچه پس کوچه ی این شهر پُر از تنهاییست
آنقَدَر بی تو در این شهر غریبم که نگو!
پدر ای یاد تو آرامش من…!
امشب از کوچه ی دلتنگی من میگُذری؟
جانِ من زود بیا
بغلم کن بابا…
آنقَدَر حسرت آغوش تو دارم که نگو!
گفته بودی:نَفَسم،عاشق اشعار تو ام
ای به قربان تو فرزند
بیا دلتنگم
آنقَدَر شعر برای تو بخوانم که نگو!
پدرم…سنگ صبورم…
به خدا دلتنگم
روبه رویم بِنِشینی کافیست
همه دنیا به کنار
تو که باشی بابا…
دست و دلبازترین شاعر این منطقه ام
آنقَدَر واژه به پای تو بریزم که نگو!
گرچه از دور ولی،دست تو را میبوسم
نه شعار است ،نه حرف
آنقَدَر خاک کف پای تو هستم که نگو!
محمد رضا نظری
نیم ساعت پیش
خدا را دیدم !
قوز کرده با پالتوی مشکی بلندش
سرفه کنان
در حیاط از کنار دو سرو سیاه گذشت
و رو به ایوانی که
من ایستاده بودم آمد
آواز که خواند تازه فهمیدم
پدرم را با او اشتباهی گرفته ام !
#حسین_پناهی
سلام
روز عیـــد علی (ع) و
روز پــدر های عزیز
عید در عیــد مبارک باشه
قلمم حوصله کن ، شعر به نام پدر است
کاغذ و دفتر و دیوان، همه ، رام پدر است
واژه ها در سر من با هیجان میچرخند
شعرهم مست شده،تشنه ی جام پدر است
امشب انگار که شب جلوه ی دیگر دارد
روشنی بخش شبم ، ماه تمام پدر است
می کنم سجده به قبرش ، قدم لرزانش
قبله ام کج شده و ، سمت مقام پدر است
می زنم بوسه به عکس رخ همچون ماهش
بوسه هایم همگی بوسه ز کام پدر است
در هوای غم او شوق پریدن دارم
همچنان مرغ دلم بر لب بام پدر است
پند و اندرز پدر حک شده در ریشه ی من
چونکه یک معجزه در متن کلام پدر است
روز و شب زجر کشیده که من آرام شوم
جان نثاری ز خودش خط مرام پدر است
باز هم نام پدر آمد و خون جوش آمد
قلم آرام نشو ، شعر به نام پدر است