نامه ی نهج البلاغه : از پدرى فانى، اعتراف دارنده به گذشت زمان

2016-04-20
325 بازدید

به مناسبت سالروز میلاد باسعادت امام علی(ع) فرازهایی از نامه ۳۱ نهج البلاغه که آن حضرت آن راخطاب به امام مجتبی(ع) نوشته اند مرور می کنیم. از پدرى فانى، اعتراف دارنده به گذشت زمان، زندگى را پشت سر نهاده، که در سپرى شدن دنیا چاره اى ندارد. مسکن گزیده در جایگاه گذشتگان، و کوچ کننده […]

baba-nasihatam-kon1
به مناسبت سالروز میلاد باسعادت امام علی(ع) فرازهایی از نامه ۳۱ نهج البلاغه که آن حضرت آن راخطاب به امام مجتبی(ع) نوشته اند مرور می کنیم.
از پدرى فانى، اعتراف دارنده به گذشت زمان، زندگى را پشت سر نهاده، که در سپرى شدن دنیا چاره اى ندارد. مسکن گزیده در جایگاه گذشتگان، و کوچ کننده فردا، به فرزندى آزمند چیزى که به دست نمى آید، رونده راهى که به نیستى ختم مى شود، در دنیا هدف بیماریها، در گرو روزگار، و در تیررس مصائب، گرفتار دنیا، سوداکننده دنیاى فریبکار، وام دار نابودیها، اسیر مرگ، هم سوگند رنجها، همنشین اندوهها، آماج بلاها، به خاک درافتاده خواهشها و جانشین گذشتگان است.
پس از ستایش پروردگار، همانا گذشت عمر، و چیرگى روزگار، و روى آوردن آخرت، مرا از یاد غیر خودم باز داشته و تمام توجه مرا به آخرت کشانده است، که به خویشتن فکر مى کنم و از غیر خودم روى گردان شدم، که نظرم را از دیگران گرفت، و از پیروى خواهشها باز گرداند، و حقیقت کار مرا نمایاند، و مرا به راهى کشاند که شوخى بردار نیست، و به حقیقتى رساند که دروغى در آن راه ندارد. و تو را دیدم که پاره تن من، بلکه همه جان منى، آنگونه که اگر آسیبى به تو رسد به من رسیده است، و اگر مرگ به سراغ تو آید، زندگى مرا گرفته است، پس کار تو را کار خود شمردم، و نامه اى براى تو نوشتم، تا تو را در سختى هاى زندگى رهنمون باشد، من زنده باشم یا نباشم.
مراحل خودسازى
 پسرم! همانا تو را به ترس از خدا سفارش مى کنم که پیوسته در فرمان او باشى، و دلت را با یاد خدا زنده کنى، و به ریسمان او چنگ زنى، چه وسیله اى مطمئن تر از رابطه تو با خداست اگر سررشته آن را در دست گیرى.
دلت را با اندرز نیکو زنده کن، هواى نفس را با بى اعتنایى به حرام بمیران، جان را با یقین نیرومند کن، و با نور حکمت روشنایى بخش، و با یاد مرگ آرام کن، به نابودى از او اعتراف گیر، و با بررسى تحولات ناگوار دنیا به او آگاهى بخش، و از دگرگونى روزگار، و زشتیهاى گردش شب و روز او را بترسان، تاریخ گذشتگان را بر او بنما، و آنچه که بر سر پیشینیان آمده است به یادش آور، در دیار و آثار ویران رفتگان گردش کن، و بیاندیش که آنها چه کرده اند؟ از کجا کوچ کرده، و در کجا فرود آمدند؟
از جمع دوستان جداشده و به دیار غربت سفر کردند، گویا زمانى نمى گذرد که تو هم یکى از آنانى! پس جایگاه آینده را آباد کن، آخرت را به دنیا مفروش، و آنچه نمى دانى مگو، و آنچه بر تو لازم نیست بر زبان نیاور، و در جاده اى که از گمراهى آن مى ترسى قدم مگذار. زیر خوددارى به هنگام سرگردانى و گمراهى، بهتر از سقوط در تباهى هاست.
اخلاق اجتماعى
به نیکى ها امر کن و خود نیکوکار باش، و با دست و زبان بدیها را انکار کن، و بکوش تا از بدکاران دور باشى، و در راه خدا آنگونه که شایسته است تلاش کن، و هرگز سرزنش ملامتگران تو را از تلاش در راه خدا باز ندارد، براى حق د رمشکلات و سختى ها شنا کن، شناخت خود را در دین به کمال رسان، خود را براى استقامت برابر مشکلات عادت ده، که شکیبایى در راه حق عادتى پسندیده است، در تمام کارها خود را به خدا واگذار، که به پناهگاه مطمئن و نیرومندى رسیده اى، در دعا با اخلاص پروردگارت را بخوان، که بخشش و محروم کردن به دست اوست، و فراوان از خدا درخواست خیر و نیکى داشته باش. وصیت مرا به درستى دریاب، و به سادگى از آن نگذر، زیرا بهترین سخن آن است که سودمند باشد، بدان علمى که سودمند نباشد فایده اى نخواهد داشت، و دانشى که سزاوار یادگیرى نیست سودى ندارد.
شتاب در تربیت فرزند
 پسرم! هنگامى که دیدم سالیانى از من گذشت، و توانایى رو به کاستى رفت، به نوشتن وصیت براى تو شتاب کردم، و ارزشهاى اخلاقى را براى تو برشمردم، پیش از آنکه اجل فرا رسد، و رازهاى درونم را به تو منتقل نکرده باشم، و در نظرم کاهشى پدید آید چنانکه در جسمم پدید آمد، و پیش از آن که خواهشها و دگرگونى هاى دنیا به تو هجوم آورند، و پذیرش و اطاعت مشکل گردد، زیرا قلب نوجوان چونان زمین کاشته نشده، آماده پذیرش هر بذرى است که در آن پاشیده شود. پس در تربیت تو شتاب کردم، پیش از آنکه دل تو سخت شود، و عقل تو به چیز دیگرى مشغول گردد، تا به استقبال کارهایى بروى که صاحبان تجربه، زحمت آزمون آن را کشیده اند، و تو را از تلاش و یافتن بى نیاز ساخته اند، و آنچه از تجربیات آنها نصیب ما شد، به تو هم رسیده، و برخى از تجربیاتى که بر ما پنهان مانده بود براى شما روشن گردد.
پسرم! درست است که من به اندازه پیشینیان عمر نکرده ام، اما در کردار آنها نظر افکندم، و در اخبارشان اندیشیدم، و در آثارشان سیر کردم تا آنجا که گویا یکى از آنان شده ام، بلکه با مطالعه تاریخ آنان، گویا از اول تا پایان عمرشان با آنان بوده ام. پس قسمتهاى روشن و شیرین زندگى آنان را از دوران تیرگى شناختم، و زندگانى سودمند آنان را با دوران زیانبارش شناسایى کردم، پس از هر چیزى مهم و ارزشمند آنرا، و از هر حادثه اى، زیبا و شیرین آنرا براى تو برگزیدم و ناشناخته هاى آنان را دور کردم، پس آنگونه که پدرى مهربان نیکى ها را براى فرزندش مى پسندد، من نیز بر آن شدم تو را با خوبیها تربیت کنم، زیرا در آغاز زندگى قرار دارى، تازه به روزگار روى آوردى، نیتى سالم و روحى باصفا دارى.
روش تربیت فرزند
 پس در آغاز تربیت، تصمیم گرفتم تا کتاب خداى توانا و بزرگ را همراه با تفسیر آیات، به تو بیاموزم، و شریعت اسلام و احکام آن از حلال و حرام، به تو تعلیم دهم و به چیز دیگرى نپردازم، اما از آن ترسیدم که مبادا راى و هوایى که مردم را دچار اختلاف کرد، و کار را بر آنان شبهه ناک ساخت، به تو نیز هجوم آورد، گرچه آگاه کردن تو را نسبت به این امو ر خوش نداشتم، اما آگاه شدن و استوار ماندنت را ترجیح دادم، تا تسلیم هلاکتهاى اجتماعى نگردى، و امیدوارم خداوند تو را در رستگارى پیروز گرداند، و به راه راست هدایت فرماید، بنابراین وصیت خود را اینگونه تنظیم کردم، پسرم! بدان آنچه بیشتر دوست دارم از وصیت من بکارگیرى، ترس از خدا، و انجام واجبات، و پیمودن راهى که پدرانت و صالحان خاندانت پیموده اند، مى باشد. زیرا آنان آنگونه که تو در امور خویشتن نظر مى کنى در امور خویش نظر داشتند و همانگونه که تو درباره خویشتن مى اندیشى، نسبت به خودشان مى اندیشیدند، و تلاش آنان دراین بود که آنچه را شناختند، انتخاب کنند، و بر آن چه تکلیف ندارند روى گردانند، و اگر نفس تو از پذیرفتن سر باز زند و خواهد چنانکه آنان دانستند بداند، پس تلاش کن تا درخواستهاى تو از روى درک و آگاهى باشد، نه آنکه به شبهات روى آورى و از دشمنى ها کمک گیرى. و قبل از پیمودن راه پاکان، از خداوند یارى بجوى، و در راه او با اشتیاق عمل کن تا پیروز شوى. و از هر کارى که تو را به شک و تردید اندازد، یا تسلیم گمراهى کند بپرهیز. و چون یقین کردى دلت روشن و فروتن شد، و اندیشه ات گرد آمد و کامل شد، و اراده ات به یک چیز متمرکز شد، پس اندیشه کن در آنچه که براى تو تفسیر مى کنم، اگر در این راه آنچه را دوست مى دارى فراهم نشد، و آسودگى فکر و اندیشه ندارى، بدان که راهى را که ایمن نیستى مى پیمایى، و در تاریکى ره مى سپارى، زیرا طا لب دین نه اشتباه مى کند، و نه در تردید و سرگردانى است، که در چنین حالتى خوددارى بهتر است.
ضرورت توجه به معنویات
 پسرم! در وصیت من درست بیاندیش، بدان که در اختیاردارنده مرگ همان است که زندگى در دست او، و پدیدآورنده موجودات است، همو مى میراند، و نابودکننده همان است که دوباره زنده مى کند، و آنکه بیمار مى کند شفا نیز مى دهد، بدان که دنیا جاودانه نیست، و آنگونه که خدا خواسته است برقرار است، از عطا کردن نعمتها، و انواع آزمایشها، و پاداش دادن در معاد، و یا آنچه را که او خواسته است و تو نمى دانى. اگر درباره جهان، و تحولات روزگار مشکلى براى تو پدید آمد آن را به عدم آگاهى ارتباط ده، زیرا تو ابتدا با ناآگاهى متولد شدى و سپس علوم را فرا گرفتى، و چه بسیار است آنچه را که نمى دانى و خدا مى داند، که اندیشه ات سرگردان، و بینش تو در آن راه ندارد، سپس آنها را مى شناسى. پس به قدرتى پناه بر که تو را آفریده، روزى داده، و اعتدال در اندام تو آورده است، بندگى تو فقط براى او باشد، و تنها اشتیاق او را داشته باش، و تنها از او بترس.
بدان پسرم! هیچ کس چون رسول خدا (ص) از خدا آگاهى نداده است، رهبرى او را پذیرا باش، و براى رستگارى، راهنمایى او را بپذیر، همانا من از هیچ اندرزى براى تو کوتاهى نکردم، و تو هر قدر کوشش کنى، و به اصلاح خویش بیاندیشى، همانند پدرت نمى توانى باشى.
پسرم! اگر خدا شریکى داشت، پیامبران او نیز به سوى تو مى آمدند، و آثار قدرتش را مى دیدى، و کردار و صفاتش را مى شناختى، اما خدا، خدایى است یگانه، همانگونه که خود توصیف کرد، هیچ کس در مملکت دارى او نزاعى ندارد، نابودشدنى نیست، و همواره بوده است، اول هر چیزى است که آغاز ندارد و آخر هر چیزى که پایان نخواهد داشت، برتر از آن است که قدرت پرورگارى او را فکر و اندیشه درک کند. حال که این حقیقت را دریافتى، در عمل بکوش آن چنانکه همانند تو سزاوار است بکوشند، که منزلت آن اندک، و تواناییش فعیف، و ناتوانیش بسیار، و اطاعت خدا را مشتاق، و از عذابش ترسان، و از خشم او گریزان است، زیرا خدا تو را جز به نیکوکارى فرمان نداده، و جز از زشتى ها نهى نفرموده است.