استاد مهدی معینیان همواره مشوق ما و دوستانمان در تاثیر گذاری صبح میمه بوده اند و با اشراف و احاطه ی تحسین برانگیزی که بر متون روایی و قرانی و تاریخی و اجتماعی دارند ، هر از چند گاه بر زغال نیمه افروخته ی انگیزه های اجتماعی مان می دمند . آنگونه که مشی عالمان عامل است مصاحبتشان […]
استاد مهدی معینیان همواره مشوق ما و دوستانمان در تاثیر گذاری صبح میمه بوده اند و با اشراف و احاطه ی تحسین برانگیزی که بر متون روایی و قرانی و تاریخی و اجتماعی دارند ، هر از چند گاه بر زغال نیمه افروخته ی انگیزه های اجتماعی مان می دمند . آنگونه که مشی عالمان عامل است مصاحبتشان ولو در اندازه ی یک تماس تلفنی جند دقیقه ای ، هم ممد حیات است و هم مفرح ذات . دقایقی قبل هم با تماس بزرگوارانه ی ایشان محظوظ شدم . ابیاتی از بوستان سعدی خواندند . اندر سلامت گوشه نشینی و صبر بر ایذاء خلق . از باب هفتم بوستان در عالم تربیت که ارائه اش خالی از لطف نیست :
اگر در جهان از جهان رستهای است، در از خلق بر خویشتن بستهای است
کس از دست جور زبانها نرست اگر خودنمای است و گر حق پرست
اگر بر پری چون ملک ز آسمان به دامن در آویزدت بد گمان
به کوشش توان دجله را پیش بست نشاید زبان بداندیش بست
فراهم نشینند تردامنان که این زهد خشک است و آن دام نان
تو روی از پرستیدن حق مپیچ بهل تا نگیرند خلقت به هیچ
چو راضی شد از بنده یزدان پاک گر اینها نگردند راضی چه باک؟
بد اندیش خلق از حق آگاه نیست ز غوغای خلقش به حق راه نیست
ازان ره به جایی نیاوردهاند که اول قدم پی غلط کردهاند
دو کس بر حدیثی گمارند گوش از این تا بدان، ز اهرمن تا سروش
یکی پند گیرد دگر ناپسند نپردازد از حرف گیری به پند
فرومانده در کنج تاریک جای چه دریابد از جام گیتی نمای؟
مپندار اگر شیر و گر روبهی کز اینان به مردی و حلیت رهی
اگر کنج خلوت گزیند کسی که پروای صحبت ندارد بسی
مذمت کنندش که زرق است و ریو ز مردم چنان می گریزد که دیو
وگر خنده روی است و آمیزگار عفیفش ندانند و پرهیزگار
غنی را به غیبت بکاوند پوست که فرعون اگر هست در عالم اوست
وگر بینوایی بگرید به سوز نگون بخت خوانندش و تیرهروز
وگر کامرانی در آید ز پای غنیمت شمارند و فضل خدای
که تا چند از این جاه و گردن کشی؟ خوشی را بود در قفا ناخوشی
و گر تنگدستی تنک مایهای سعادت بلندش کند پایهای
بخایندش از کینه دندان به زهر که دون پرورست این فرومایه دهر
چو بینند کاری به دستت درست حریصت شمارند و دنیا پرست
وگر دست همت بداری ز کار گدا پیشه خوانندت و پخته خوار
اگر ناطقی طبل پر یاوهای وگر خامشی نقش گرماوهای
تحمل کنان را نخوانند مرد که بیچاره از بیم سر برنکرد
وگر در سرش هول و مردانگی است گریزند از او کاین چه دیوانگی است؟!
تعنت کنندش گر اندک خوری است که مالش مگر روزی دیگری است
وگر نغز و پاکیزه باشد خورش شکم بنده خوانند و تن پرورش
وگر بی تکلف زید مالدار که زینت بر اهل تمیزست عار
زبان در نهندش به ایذا چو تیغ که بدبخت زر دارد از خود دریغ
و گر کاخ و ایوان منقش کند تن خویش را کسوتی خوش کند
به جان آید از طعنه بر وی زنان که خود را بیاراست همچون زنان
اگر پارسایی سیاحت نکرد سفر کردگانش نخوانند مرد
که نارفته بیرون ز آغوش زن کدامش هنر باشد و رای و فن؟
جهاندیده را هم بدرند پوست که سرگشتهٔ بخت برگشته اوست
گرش حظ از اقبال بودی و بهر زمانه نراندی ز شهرش به شهر
غرب را نکوهش کند خرده بین که میرنجد از خفت و خیزش زمین
وگر زن کند گوید از دست دل به گردن در افتاد چون خر به گل
نه از جور مردم رهد زشت روی نه شاهد ز نامردم زشت گوی
گرت برکند خشم روزی ز جای سراسیمه خوانندت و تیره رای
وگر برد باری کنی از کسی بگویند غیرت ندارد بسی
سخی را به اندرز گویند بس که فردا دو دستت بود پیش و پس
وگر قانع و خویشتندار گشت به تشنیع خلقی گرفتار گشت
که همچون پدر خواهد این سفله مرد که نعمت رها کرد و حسرت ببرد
که یارد به کنج سلامت نشست؟ که پیغمبر از خبث ایشان نرست
خدا را که مانند و انباز و جفت ندارد، شنیدی که ترسا چه گفت؟
رهایی نیابد کس از دست کس گرفتار را چاره صبرست و بس
باعرض سلام و تقدیم احتراماتی که در خور شخصیت استاد گرانقدر جناب آقای معینیان . کاش ما بتوانیم همشهریان قدر شناسی باشیم .
عالی بود
خیلی زیبا بود،،،اینجا آدم میفهمه که واکنش مردم نسبت به رفتار دیگران قرنهاست که تغییری نکرده
وگر خنده روی است و آمیزگار عفیفش ندانند و پرهیزگار
این بیتو خوندم یاد خودم افتادم،،،،من خنده رو هستم وتصور خیلیها نسبت به من همون مصرع دومه حتی وقتی رفتم نماز بخونم ازم پرسیدن،ااااا،مگه توام نماز میخونی؟…
اقای رضا بیکحسن درست میگند انشاا….ما که در میمه هستیم هم باهم باشیم و فکر این نباشیم که …..
میمه را میشود به گودالی تشبیح کرد که بصورت مخروطی در زمین به عمق ۲۰ متر حفر شده و همه اهالی نگاه به داخل گودال دارند تا ببینند چه کسی سر میخورد و به ته گودال میافتد تا بقیه شروع به انتقادش نمایند .
حالا خدا بفریاد ان شخص ته گودال افتاده برسد . چگونه باید سینه خیز حودش را بالا بکشد و زخمی و نالان و …..تا دوباره جان بگیرد و مانند بقیه به داخل گودال نگاه کند تا نفر بعدی
چرا همه لب گودال ایستاده ایم و منتظر لغزش یکنفر هستیم تا کلی دسته و بال و کوپال بچنینم و بگوئیم این که تصادف کرد از این بابت بود که ۴۰ سال پیش قرار بود یک دختری را بگیرد نگرفت و یا او در مغازه فلانی بود اون روز ۱۰۰ تومان ناحق برداشت و …….ول کنید بهترین را ه و روش را طوماریان انجام میدهند پشت گودال نشسته اند و از پشت چنان میزنند که هیچ کس هم نفهمد
سلام . جناب استاد مهدی معینیان را افتخار شاگردی در درس زبان انگلیسی داشتم . بحق صفت با سوادی به معنی واقعی اش در ایشان متعین و جلوه گر بود. نخستین بار بود که روش زبان آموزی رابه شیوه ایشان تجربه میکردم بسیار تحلیلی با مترادفهای فارسی و حتی عربی و فارسی دری تدریس میکردند و اندکی هم تفسیر قران کریم. گاهی هم به زبان میمه ای صحبت میکردند. بسیارهم جدی . شخصیتی ویژه حتی در پارک کردن اتومبیل در دبیرستان که برای دانش آموزان دیدنی بود نحوه دقیق پارک کردن کنار جدول دبیرستان. خدا به ایشان و تمامی آموزگاران و معلمین طول عمر و سلامتی عنایت فرماید
افتخار همه ما معلمین این است که حد اقل از نظر اسمی با فرزانه ای چون استاد معینیان همکار و هم نام هستیم ، هر چند از نظر سواد و تبحر و صداقت و خلوص با این معلم به ما هو معلم فاصله بسیار زیاد داریم۰ به عنوان شاگرد برای ایشان سربلندی ، طول عمر با عزت و افتخار آرزومندم و امیدوارم سالیان زیاد کشور از گوهر وجودی ایشان حظ وافر ببرد۰
استادمحترم جناب آقای مهدی معینیان با سلام
به عنوان شاگردقدیم جنابعالی دردبیرستان شریعتی میمه درسالهای دهه ی پنجاه همچنان به شما افتخارمیکنم
موفقیت روزافزون شماآرزویم میباشد
با سلام به استاد عزیز
بسیار زیبا بود.