معلم عزیزم تو را به چه مانند کنم ؟

2015-11-28
375 بازدید

بامطالعه مطلب جناب اقای ایراندوست در مورد اموزش و پرورش  شهر میمه بر ان شدم که  تشکر کنم واین مطلب را تقدیم کنم به همه معلمان پر تلاش عرصه علم و تربیت این بخش   معلم عزیزتو را به چه مانند کنم . دل دریاییت لبریز از آرامش است همچون کوه استوار از حوادث روزگار ایستاده […]

jokland-cvbb12704_203

بامطالعه مطلب جناب اقای ایراندوست در مورد اموزش و پرورش  شهر میمه بر ان شدم که  تشکر کنم واین مطلب را تقدیم کنم به همه معلمان پر تلاش عرصه علم و تربیت این بخش

 

معلم عزیزتو را به چه مانند کنم . دل دریاییت لبریز از آرامش است همچون کوه استوار از حوادث روزگار ایستاده ای و همچون ابر، باران پر شکوه معرفت بر چمن های دشت دانش آموختگی فرو می ریزی . خورشید نگاهت گرمابخش وجود ما وحرارت کلبه ی سرد یأس و ناامیدی و ارمغان شور و شعف است . غنچه ی تبسمی که از گلستان لبهای تو می روید، طراوت لحظه های ابهام و زیبا یی بخش خانه ی وجود ماست . کلام روح بخش و دلنشین تو موسیقی دلنوازی است که بر گوش جان می نشیند و اهنگ زندگی را به شور در می آورد. روانی به لطافت گلبرگهای ارغوان داری که از احساس و شور و شعف لبریزاست . دستهای روشنت سپیدی خود را از گل بوسه های گچ گرفته و شمع وجودت ازنیروی ایمان و انسانیت شعله ور است . سرخی شفق ، تابش آفتاب ، نغمه ی بلبلان ،صفای بستان ، آبی دریاها ، همه و همه را می توان در تو خلاصه نمود . معنای کلام امیدبخش تو همچون نسیم صبحگاهان نشاط بخش روح خسته ماست . علم آموزی و صبرایمان را از پیامبران به ارث برده ای و به حقیقت وارث زیبایی ها بر گستره ی گیتی هستی . قدوم سبز تو سبزینه ی کوچه باغ های زندگی و صفا بخش خاطر پر دغدغه ی

ماست . طپش قلب تو آهنگ خوش هستی و جوشش نشاط در غزل شیوای زندگی است . تو روشنایی بخش تاریکی جان هستی و ظلمت اندیشه را نور می بخشی . ‹‹ و مایستوی الاعمی والبصیر . و لا الظلمات ولا النور ›› وهرگز کافر تاریک جان کور اندیش با مومن اندیشمند خوش بینش یکسان نیست وهیچ ظلمت با نور یکسان نخواهد بود . چگونه سپاس گویم مهربانی ولطف تو را که سرشار از عشق ویقین است . چگونه سپاس گویم تأثیر علم آموزی تو را که چراغ روشن هدایت را بر کلبه ی محقر وجودم فروزان ساخته است . آری در مقابل این همه عظمت و شکوه تو مرا نه توان سپاس است ونه کلام وصف .تنها پروانه ی جانم بر گرد شمع وجودت ، عاشقانه چنین می سراید : معلم کیمیای جسم و جان است … مــعلم رهنمای گمرهان است…. شـده حک بر فراز قله ی عشق …. معلم وارث پیغــــمبران است

و اما حرف اخر

من قد مى کشم تا تو نفس مى کشى…هر روز
در تو پیامبرى بامن سخن مى گوید
که چشم هایش از بى خوابى سُرخ اند
آه!در کلاس درس تو
حتى تخته سیاه روسفید شد
من هنوز شرمنده…چقدر خسته ات کردم…

یادو خاطر تمام معلمانی که در  حال حاضر در بین ما نیستن

با تشکر محمد متقی