احمدرضا ایراندوست – زمستانهای سخت و صف های طولانی نفت

2015-11-21
106 بازدید

روز به روز وسایل جدید برای آرامش و رفاه مردم ساخته شده و وارد چرخه زندگی میشود ، از وسایل صوتی و تصویری گرفته تا لوازم برقی آشپزخانه ، از سیستمهای سرمایش و گرمایش گرفته تا تولید و ساخت اتومبیلهای لوکس و جتهای مسافرتی از دست آوردهای امور پزشکی تا آلات و ادوات رشته های […]

ایراندوست
روز به روز وسایل جدید برای آرامش و رفاه مردم ساخته شده و وارد چرخه زندگی میشود ، از وسایل صوتی و تصویری گرفته تا لوازم برقی آشپزخانه ، از سیستمهای سرمایش و گرمایش گرفته تا تولید و ساخت اتومبیلهای لوکس و جتهای مسافرتی از دست آوردهای امور پزشکی تا آلات و ادوات رشته های مختلف ورزشی، از پیشرفتهای امور کشاورزی و هر آنچه که بشر امروزی به آنها نیاز دارد.تا بیست سال قبل برای هیچ کس قابل باور نبود که ممکن است در آینده نزدیک وسیله ای قابل حمل اختراع گردد که بتوان از طریق امواج با آن ارتباط برقرار کرد ، اما تلفن همراه اختراع شد و روز به روز نیز در حال تکمیل تر و مجهز تر و بهتر شدن است .
امکاناتی که برای استفاده بشرساخته میشود ، ابتدا مورد استفاده شهروندان شهرهای بزرگ تر قرار گرفته و به تدریج راهی سایر نقاط کم جمعیت و خصوصا شهرها و روستاها میشود.
یکی از شاخصه های میمه ، زمستانهای سرد آن بوده که معمرین بیشتر آن را با گوشت و پوست خود حس کرده اند، زمستانهایی که اغلب روزهایش دمای هوا زیر صفر بوده و همه چیز حالت انجماد و یخبندان را پیدا میکرد، برف فراوانی در منطقه میمه میبارید و ساکنین میمه مجبور بودند در طول فصل زمستان بارها و بارها برف پشت بام ها را پارو کرده و در حیاط و داخل کوچه های مجاور تلنبار نمایند ، گاها ارتفاع این برف ها ی پارو شده به دو متر هم میرسید ، حتی بزرگترهایمان میگفتند : مجبور بودیم برای عبور و مرور داخل برفها تونل بزنیم و از آن طریق رفت و آمد نماییم ، این زمستانهای سخت و طولانی را پیشینیان ما با کرسی هیزمی و گداختن زغال میگذراندند، نوبت به نسل ما که رسید ، نفت وارد چرخه زندگی ها شد ، در ابتدای امر استفاده از نفت برای تامین روشنایی و چراغهای خوراکپزی بود ، نفت را باید شیشه ای میخریدیم ، اکثر مغازه دارها یک پیت بیست لیتری داشتند که در قسمت پایین آن شیر نصب شده و از طریق همان شیر و با قیف نفت را داخل شیشه میریختند ، چون شیشه های متداول آن زمانها گنجایش و ظرفیت های مختلف داشت به اجبار فروشنده گان بعضا نفت را بعد از پارسنگ شیشه خالی وزن کرده و تحویل مشتری میدادند ، اغلب با یک عدد تخم مرغ و یا با یک قروش و بعد ها با دو قروش ، میشد یک شیشه نفت خرید . یک شیشه نفت مصرف چند روزه یک چراغ سه فتیله ای خوراک پزی و یک گرد سوز بود . اما کرسی همچنان پابرجا بود ، در فصل تابستان جوانترها به صورت گروههای دو و سه نفره و یا حتی بیشتر راهی صحاری اطراف شده و با کندن هیزم ،(ازمه )سوخت یک فصل زمستان را در انبارها ذخیره میکردند، کم کم نفت سفید فراوانتر شد و پای بخاری های نفتی که معروفترینشان مارک علاالدین بود به زندگی ها باز شد ، این بخاری ها هم فضای اتاقها را گرم میکرد و هم کتری آب را جوش آورده و برای دم کردن چای استفاده میشد ، بخار حاصل از جوشیدن آب نیز هوای داخل را مرطوب و مطبوع تر میکرد ،وقتی مصرف نفت در بین اهالی میمه افزایش یافت ، مردم مجبور بودند که نفت را از تنها پمپ بنزین میمه که تلمبه ای هم مخصوص عرضه نفت سفید داشت ، تهیه نمایند ، برخی ها با دوچرخه و گاها موتورسیکلت و خیلی ها هم نفت خریداری شده خود را با الاغ حمل میکردند ، پیت های حلبی استوانه ای شکل که تولید شرکت روغن ایرانول بود ، تنها ظرفی بود که برای خرید نفت مورد استفاده قرار میگرفت ، گنجایش این ظروف بیش از بیست لیتر بود اما در بین مردم به بیست لیتری معروف شده بود ، خورجین وسیله ای بود که میشد با آن دو عدد پیت های حاوی نفت را با الاغ بهتر حمل کرد.
همزمان با ایام پیروزی انقلاب کارکنان پالایشگاههای کشور به عنوان اعتصاب دست از کار و فعالیت خود کشیده و به نوعی پالایشگاهها که نفت و بنزین و گازوییل و سایر فراورده های نفتی را تولید میکردند ، تعطیل شدند ، این تعطیلی و اعتصاب باعث گردید که کمبود نفت در اکثر نقاط ایران به وجود بیاید ، بهمن سال ۱۳۵۷ نیز یکی از سردترین سالهایی بوده که بعد از آن دیگر زمستان نسبتا سختی را ندیدیم .
مردم مجبور بودند در مصرف نفت صرفه جویی نمایند ، خیلی از خانواده ها که کرسی را جمع کرده و از بخاری برای گرم کردن محیط زندگی خود استفاده میکردند ، مجبور شدند ، لحاف کرسی ها را از انبارها درآورده و مجدد بساط کرسی را برپا نمایند ، اما چراغهای خوراکپزی احتیاج به نفت داشت و خیلی ها هم از تامین سوخت زمستانی و زغال عاجز بودند ، همه اینها دست به دست هم داد که صفهای طویل نفت در سراسر کشور و مخصوصا نقاط سردسیر ، شکل بگیرد ،
به خاطر این که کسی بدون نوبت داخل صف تشکیل شده نگردد ، مردم پیتهای خود را با یک طناب بلند به هم وصل کرده و پشت سر هم قرار میدادند ، بنزین نیز حکایتی جداگانه داشت که آنهایی که به این سوخت نیاز داشتند ، مجبور بودند ساعتهای متمادی در صف خرید بنزین بمانند.
بعد از پیروزی انقلاب کارکنان شرکت نفت به سرکار خود برگشته و مجدد پالایشگاههای کشور شروع به کار کردند و توزیع مواد سوختی چرخه طبیعی خود را پیدا کرد.
با شروع جنگ تحمیلی و آسیب دیدن پالایشگاه آبادان ، دوباره توزیع و فروش مواد نفتی دچار اختلال گردید ، صف به یکی از ارکان اصلی زندگی ما ایرانی ها تبدیل شد ، مردم مجبور بودند برای تامین اکثر مایحتاج خود ساعاتی را در صف بگذرانند، این رویه با اختصاص دفترچه بسیج اقتصادی و دادن کوپن وضعیت بهتری پیدا کرده و تا اندازه ای ضابطه مند گردید ، هر خانواده به تعداد افراد تحت تکفل خود کوپن داشت و بر اساس همین کوپنها مایحتاج خود را از قبیل نفت ، بنزین ، قند و شکر ، روغن نباتی ، پودر و صابون دریافت میکرد ، کوپن فروشی و بازار آزاد نیز از جمله مشاغلی بود که در این دوران به وجود آمد.
کم کم منطقه میمه از نعمت گاز شهری برخوردار گردید و به یکباره مصرف نفت در میمه از صد به صفر رسید ، کرسی های هیزمی و بخاری های نفتی همراه با پیت و دبه های نفتی جمع اوری گردید و بخاری های گازی جایگزین آن شد ، نسل جدید هیچ کدام از این سختی ها را ندید و نکشید ، همان گونه که ما برای کندن و جمع آوری هیزم به صحرا نرفتیم ، شاید در آینده ای نزدیک و نسل آینده از اتم و اکتشافات جدید برای گرمایش خود استفاده کنند و با مرور و خواندن این گونه امکانات که نسل ما از آن استفاده میکرد ، به حالمان غصه بخورد ، گرچه سخت و طاقت فرسا بود ، اما همان صف نیز چیزهای زیادی به ما آموخت که شاید در خارج از صف هرگز نمیتوانستیم بیاموزیم .یا حق