احمدرضا ایراندوست – جای خالی شب نشینی های قدیم

2015-11-15
93 بازدید

گوشی های اندروید جای شب نشینی ها را گرفت با فرا رسیدن پاییز و بلند تر شدن شبها ، هوا که تاریک میشد ، پدرم پالتوی بلند خودش را برمیداشت و آماده رفتن به شب نشینی میشد ، مادرم هم به تبعیت از مرد خونه ، بدون هیچ گونه تدارکات و آماده گی همپا و […]

photo_2015-10-26_21-17-25

گوشی های اندروید جای شب نشینی ها را گرفت
با فرا رسیدن پاییز و بلند تر شدن شبها ، هوا که تاریک میشد ، پدرم پالتوی بلند خودش را برمیداشت و آماده رفتن به شب نشینی میشد ، مادرم هم به تبعیت از مرد خونه ، بدون هیچ گونه تدارکات و آماده گی همپا و همراه شوهر خود عازم میشد.
این گونه معاشرتها یکی از عادات خوب و پسندیده شهرها و روستاهای کوچک ایران بود که میمه هم از این قاعده مستثنی نبود.هنوز بساط خوردن شام از روی کرسی جمع نشده بود که صدای بلند یاالله یا الله صاحب خانه را هوشیار میکرد، یا الله یا الله مهمون نمیخواهید ، اهل خانه بدون آنکه هول کرده و یا دست پاچه شوند ، با صدای بلند تری میهمان شب نشین را به داخل فرا میخواندند ، چقدر ساده ، چقدر صمیمی و چقدر بی تعارف و بی تکلف ، بفرمایید شام ، بفرمایید سر سفره ، این تعارفها هیچ کدام ظاهری و به قول معروف مورچه خورتی و شاه عبدالعظیمی نبود ، از صمیم قلب دوست داشتند میهمان شریک سفره اشان گردد ، میهمان هم هیچ گونه تعارفی نداشت ، چون خودش نیز بارها و بارها این وضعیت را تجربه کرده بود ، اگر شام نخورده بودند و یا هوس این را داشتند که مزه غذای صاحب خانه را هم بچشند ، یکی دو لقمه را شراکت میکردند، اهل خانه با طیب خاطر و با آرامشی وصف ناپذیر به شام خوردن خود ادامه داده و میهمان هم جایی را در سمتی از کرسی گرم برای خود پیدا کرده ، جا خوش میکرد ، عموما بانوان در کنار هم نشسته و مردان نیز در جوار یکدیگر مینشستند.
سفره که جمع میشد ، فتیله سماور نفتی را بالاتر کشیده تا آب زودتر به جوش بیاید ، هر چند که بساط چای همیشه طیار و آماده بود ، اما برای احترام گذاشتن به مهمان ، راغب بودند با چای تازه پذیرایی کنند ، همان استکان نعلبکی هایی را که برای اهل خانواده خود مورد استفاده قرار میدادند ، آبی زده و در سینی میچیدند ، بیشتر سینی های آن زمان از جنس ورشو بود که طرح کعبه و مسجد پیغنبر در آنها کار شده بود ، شب چره ها که غالبا محصول زحمت خانواده بود با سلیقه خاصی در داخل مجمعه مسین بر روی کرسی گذاشته میشد ، قسمت سبز بندهای انگور ، تخمه بوداده خربزه ، تخمه آفتابگردان و شاید در برخی از اوقات خربزه و هندوانه انبار شده و گاها چند عدد انار سوغات سفر زیارتی آقا علی عباس ، صحبتها شروع شده و از هر طرفی سخن به میان می آمد ، بدون آنکه به سیاست کاری داشته باشند و یا بخواهند جنایات داعش و القاعده را دنبال نمایند ، نه با یارانه واریزی دولت کاری داشتند و نه با رایانه ساخت دست بشر ، هر چه بود از دل بر می آمد و لاجرم بر دل مینشست ، از وضع کشت و کار و میزان محصول برداشت شده تا برنامه ریزی برای کشاورزی آینده ، از میزان استحصال روغن تا میزان تولید پنیر و کشک و دوغ ، عمده سخنان ردو بدل شده محفل شب نشینی های آن زمان بود ، بانوان نیز از پیشرفت قالی بافی ، این هنر دست خود صحبت کرده و برای یکدیگر از کیفیت نخ و چله و خامه فلان تاجر سخن میگفتند ، هر چه بود سخنان پیرامون خود شان بود و حرفه و فعالیت خودشان ، از غیبت و دروغ پرهیز میکردند .
در این شب های بلند پاییزی و بر اثر این معاشرت های بی پیرایه برای فرزند پسر خود ، دختر انتخاب میکردند و خانواده های دختر دار نیز از رفتار پدر و مادر ها، لیاقت و شایستگی داماد مورد نظر خودشان میسنجیدند، هیچ کس سعی نمیکرد خودش و خانواده اش را طور دیگر نمایش دهد ، هر چه بود همان بود که در معرض دید بوده و هیچ شیله پیله ای در کار نبود ، به همین علت طلاق آمار خیلی پایینی داشت ، چون معتقد بودند ، دختر با لباس سپید به خانه بخت رفته و با کفن سپید از همان خانه بیرون می آید و به درستی که چنین بود ، اغلب این شب نشینی ها بدون دعوت و غیر منتظره بود ، به ندرت کسی صاحب خانه را درجریان قرار میداد ، زیرا معتقد به این بودند که میهمان به خاطر روی باز صاحب خانه میرود نه در باز ، به خاطر این که خانواده ای را به زحمت تدارک نیندازند ، عموما بدون اطلاع و سرزده به دیدار یکدیگر میرفتند.کاری که این روزها در جامعه ما به کلی از بین رفته و حتی کار به جایی سیده که برادران و خواهران نیز بدون اطلاع یکدیگر به هم سر نمیزنند ، همه دوست دارند با یکدیگر رقابت کرده و از روی چشم و هم چشمی از یکدیگر پذیرایی نمایند.
دوستی دارم که مدتی به عنوان یکی از ماموران دولت از طرف وزارت آموزش و پرورش به یکی از کشورهای آسیای میانه اعزام شده بود، ایشان تعریف میکرد : چون در خارج از کشور نسبت به کشور خودمان امکانات کمتری برای پذیرایی از میهمان داشتیم ، کمتر فردی حاضر میشد ، دوست و یا همکار خود را به عنوان میهمان دعوت نماید ، روزی در جلسه ای به تعدادی از دوستان گفتم : همه ما به عنوان هم وطن در این کشور مشغول به خدمت بوده و به نوعی از وضع هم باخبر هستیم ، چه خوب است که بدون هیچ گونه تدارک و آمادگی که باعث زحمت برای همسرانمان نیز میشود به منزل یکدیگر رفته و فقط با چای از هم پذیرایی نماییم .در ادامه گفت : انگار همه منتظر چنین حرکتی بودند ، همه از وضع سخت پذیرایی شاکی بوده ، اما هیچ کدام جرات ابراز آن را نداشتند ، نتیجه این شد که در مدت چهار سالی که من آنجا بودم روابط بین ماموران ایرانی و خانواده هایشان صمیمی و داغ شد و این رویه بعد از سالیان سال هنوز ادامه دارد.
همیشه در شکستن یک تابو به یک خط شکن احتیاج داریم ، به یک نفر که ابتدا ممکن است آماج حملاتی هم قرار بگیرد ، اما وقتی کار با نیت خوب باشد، به طوریکه مصالح دیگران نیز اندیشیده شود ، مورد قبول و اجابت اکثریت قرار میگیرد.
امروزه با ورود تکنولوژی و خصوصا در این چند ساله ، گوشی های اندروید ، اهالی یک خانواده که با هم نیز زندگی میکنند ، کمتر مجالی را برای حرف زدن با یکدیگر پیدا کرده و هر کس سرش داخل گوشی و تبلت خودش است ، یکی با تلگرام ارتباط برقرار کرده ، دیگری سرگرم اینستاگرام است ، یکی دیگر در فیس بوک مشغول بوده و دیگری نیز در حال چت کردن است ، برای هم جوک میفرستند ، استیکر میسازند ، فوتبالی ها در این فضا برای هم کری خوانده ، هنرمندان و سلبریتی ها آخرین تصاویرشان را برای علاقه مندان خود ارسال کرده و منتظر تعداد بالای لایک هستند، چنان گوشی های هدفون و هندزفری را در گوشمان تپانده ایم که اگر همسایه و فامیلی هزار با هم با بلندگو یا الله یا الله کند ، کسی نمیشنود، زیرا همه دربها بسته است ، درب حیاط را با قفل برقی بسته ایم ، درب آپارتمانمان را نیز به انواع شب بند و روزبند مجهز کرده و تنها سوراخی را برای دیدن صورت کسی تعبیه کرده ایم که اگر خوشمان امد در را باز کنیم ، درب اتاق را نیز که محیط خصوصی خودمان بوده و باید ببندیم ، گوشهایمان را نیز که قبلا بسته ایم ، آنچه میماند ، دنیای باز و بی در و پیکر مجازی است که به ما اختیار میدهد ، هر آنچه میخواهی بگو و هر آنچه میخواهی بنویس .
پسرها دختر مورد نظر خود را از لاین و واتس آپ و تانگو پیدا کرده ، پسرها نیز همین راه را پیش گرفته اند ، ماهها با هم در ارتباط هستند بدون انکه از چهره واقعی یکدیگر اطلاع داشته باشند ، کارگری خودش را پزشک معرفی کرده ، بیکاره ای خود را ثروتمند ، با فتوشاپ چهره خودشان را تغییر داده و در صدد گول زدن یکدیگرند ، هر روز در صفحه حوادث میخوانیم که دختری بخت برگشته طعمه افرادی شد که از او فیلم سیاه گرفته و دست به اخاذی زدند ، فردی با داشتن زن و چند فرزند ، خودش را فرزند خانواده ای که در خارج از کشور هستند جا زده و دست به کلاهبرداری زده ، دختری در شبکه های اجتماعی با شخص طرح دوستی ریخته و از خانواده اش در مشهد فرار کرده و به اراک رفته و در چنگال افرادی حیوان صفت افتاده ، این اخبار هر روزه و هر روزه در سطح جامعه منتشر شده ، خانواده هایی از هم میپاشد.
کاش به همان دوران خوش شب نشینی ها و رفت و آمدهای آن دوران برگردیم .