از کامنتها – مشکلات کمربندی میمه بیشتر شد

2015-10-29
204 بازدید

نه خانی اومده و نه خانی رفته تمثیل ها و ضربالمثل ها ی فراوانی در زبان شیرین پارسی داریم که سینه به سینه نقل شده و هر کدامشان اگر در جای مناسب استفاده شوند ، حق مطلب را به خوبی ادا خواهند کرد بدون آنکه شخص و یا اشخاصی از این گونه داستانها ناراحت شوند. […]

DSC_0161 (1)

نه خانی اومده و نه خانی رفته
تمثیل ها و ضربالمثل ها ی فراوانی در زبان شیرین پارسی داریم که سینه به سینه نقل شده و هر کدامشان اگر در جای مناسب استفاده شوند ، حق مطلب را به خوبی ادا خواهند کرد بدون آنکه شخص و یا اشخاصی از این گونه داستانها ناراحت شوند.
گویند : یک نفر روستایی با پای پیاده و با یک توبره ای بر دوش عازم مسافرت گردید، به هنگام حرکت، به دلیل نداشتن نقدینه گی کافی برای سفر فقط توانست خربزه ای را خریداری کرده و آن را در توبره گذاشته و بر پشت انداخت تا به هنگام استراحت و جهت رفع خستگی از این خربزه تناول نماید، از صبح که راهی شد تا نزدیکی ها ظهر به صورت پیوسته راه رفت تا این که به کنار جوی آبی رسید،خود را به لب جوی آب رسانده و دست و صورت خود را شست و برای رفع خستگی به زیر سایه درختی که در همان نزدیکی بود رفت .بر اثر خستگی به خواب عمیقی فرو رفت ، بعد از این که حدو دو یا سه ساعتی خوابید ، گرسنگی بر او قالب گشت و او را از خواب بیدار کرد ، به غیر از خربزه ، چیز دیگری برای خوردن نداشت.خربزه را از توبره درآورده و شروع به خوردن کرد ، در حین خوردن خربزه با خود نجوا میکرد و میگفت : بعد از این که من از این مکان حرکت کنم ، هر کس به اینجا برسد بر اثر آثار به جای مانده از من میگوید :شخص خانی از اینجا گذر کرده ، خربزه ای را خورده و پوست خربزه و تخمهای آن از این سفر خان به جای مانده است .وقتی تمام خربزه را خورد ، شکمش سنگین شده و دیگر توان حرکت نداشت، مجبور شد کمی بیشتر استراحت نماید ، از آنجا که همیشه گفته اند : فکر نان کن که خربزه آب است .بعد از خواب نوبت دوم ، مجدد شکمش به قار و قور افتاد و چون چیزی برای خوردن نداشت ، شروع به خوردن پوست خربزه ها کرد ، باز با خودش گفت : هر کس این وضعیت را ببیند ، میگوید: خانی از اینجا گذر کرده خربزه ای را خورده و پوست آن را نیز اسبش خورده است و این تخمهای خربزه بر جای مانده است .وقتی از خوردن پوست های خربزه فارغ شد ، دید با خوردن پوست خربزه هم رفع گرسنگی نشده به اجبار شروع به خوردن تخمهای خربزه کرد، وقتی که کل خربزه را با پوست و تخم آن خورد ، گفت نه خانی آمده است و نه خانی رفته است .
چند روزی است که در سطح جامعه میمه چه مجازی و چه واقعی بحثهایی در ارتباط با تنها کمربندی میمه که این روزها به معضلی برای شهروندان میمه تبدیل گشته ، جریان دارد ، به علت گسترش شهر میمه و احداث محله هایی همچون مسکن مهر و کوی هواشناسی و خانه های ساخت جباری و رفت و آمد کشاورزان به چاههای کشاورزی و شهرک صنعتی نگین و هر اداره و سازمانی که در شرق این کمر بندی قرار دارد ، عملا این کمربندی به یکی از خیابانهای شهر میمه تبدیل شده که در عین حال تردد کامیون ها و تریلی های عبوری به صورت دو طرفه در این جاده مخاطره آمیز ادامه دارد.متاسفانه تاکنون چندین نفر از افراد بومی و غیر بومی ، جان خود را از دست داده اند.نظریات مختلفی پیرامون این جاده مرگ داده میشود، عده ای موافق یک طرفه کردن آن از سمت تهران به اصفهان بوده اند ، عده ای یک طرفه را بر عکس میخواستند ، تعدادی خواهان این هستند که شهرداری با مکاتبه با وزارت راه عملا کمربندی را حذف نموده و این خیابان نیز همچون سایر خیابانهای شهر میمه همچون شریعتی و مولوی و حافظ و سعدی گردد، عده ای خواهان پل زیر گذر بودند که عقیده داشتند وزارت راه باید بودجه این کار را بدهد ، تعدادی دیگر عقیده داشتند که احداث پل هوایی راه و چاره کار است ، عده ای نیز عقیده داشتند که اصلا میمه احتیاج به کمر بندی ندارد و تردد کامیونها و تریلی ها از خیابان انقلاب اسلامی صورت بگیرد، در این صورت پلی که اکنون به عنوان زیر گذر تنها راه ارتباطی مردم با سمت شرق میمه است توان و مقاومت در برابر تریلی هایی که بارهای حجیم و سنگین دارند و بار ترافیکی نامیده میشوند را ندارد.وزارت راه توپ را به زمین شهرداری انداخته ، شهرداری میمه به تنهایی نمیتواند این مشکل را حل نماید ، پلیس راه عقیده دیگری دارد ، مردمی که صاحبان اصلی شهر هستند و با پرداخت عوارض سهمی در چرخاندن شهر دارند به هیچ وجه راضی نیستند که بودجه عمرانی و آبادانی شهر میمه در جاهایی دیگر که در حیطه وظیفه شهرداری نیست ، هزینه گردد.بعد از این که حدود دو هفته قبل آقای واقف و همسرش در این جاده جان خود را از دست دادند ، مسولان شهر به تکاپو افتادند که برای درمان چنین مشگلی راه علاجی را پیدا کنند.دست آخر به این نتیجه رسیدند که کمربندی را یک طرفه کرده و از سمت شمال به جنوب آن را ورود ممنوع کرده و راههای دسترسی به آن را نیز ببندند.این راهکار به نوعی پاک کردن صورت مساله بود ، و اگر کشاورزی با اتومبیل خود میخواست که به چاه انقلاب برود ،باید تا وزوان خیابان انقلاب اسلامی را طی میکرد و در آنجا از طریق دوربرگردان خودش را به ابتدای کمربندی رسانده و ادامه مسیر بدهد، حال اگر کسی میخواست خلاف کند ، به غیر از جریمه احتمالی توسط مامورین راهور ، اگر خدای ناکرده دچار حادثه ای میشد که منجر به فوت میگردید ، شرکتهای بیمه از پرداخت دیه خودداری میکردند.مشکلات این کمربندی با یک طرفه کردن نه تنها حل نگشته بلکه بیشتر جلب توجه کرد.دست آخر مسئولان شهری به این نتیجه رسیدند که کمر بندی فوق را به حالت اول برگردانده که ما فکر کنیم نه خانی آمده و نه خانی رفته است.یا حق خدا نگهدار شما عزیزان