ما را ببخش پولمان نرسید از تهران مداح دعوت کنیم

2015-10-08
119 بازدید

دهل فروشی سنج فروشی زنجیر فروشی شمشیر فروشی به نام تو چقدر دکان باز شده است *****  نه تابلوهای فلکسی نه شمایل های سه در پنج نه استریوهای ۸ باند نه انبوه جمعیت چه مجلس خلوتی داری اینجا فقط منم و دوازده بند محتشم. ***** چه گواراست این شربت زعفرانی اما تشنه از محله ی […]

۹۷۸۶۰۰۱۷۵۸۱۹۵_۳d

دهل فروشی
سنج فروشی
زنجیر فروشی
شمشیر فروشی
به نام تو
چقدر دکان باز شده است
*****

 نه تابلوهای فلکسی
نه شمایل های سه در پنج
نه استریوهای ۸ باند
نه انبوه جمعیت
چه مجلس خلوتی داری اینجا
فقط منم و دوازده بند محتشم.
*****

چه گواراست
این شربت زعفرانی
اما تشنه از محله ی ما رفت
عباس تعزیه
*****

هر روز و هرسال
تو را روضه روضه
سر می بُرند
وتو هنوز زنده ای
*****

ما را ببخش
پولمان نرسید
از تهران مداح دعوت کنیم
کرایه ی استریو و اکو هم نداشتیم
صدای بد مرا قبول کن
از اینجا
از این بلند گوی دستی
*****

در میدان شهر
خیمه هایت را سوزاندند
تعزیه خوان ها
ماهم برایشان بنزین بردیم
واین پایان عاشورای امسال بود!
*****

کی این همه عکس یادگاری می گرفتیم
کنار علامت ها
کی سالی یک بار
دوستان قدیمی را زیارت میکردیم
کی در یک روز این همه غذای لذیذ میخوردیم
اگر نبود عاشورای تو
*****

تترون های ژاپنی
عطر های فرانسوی
برنج های پاکستانی
چای های هندی
در عزای تو همه ی جهان جمع اند
ما هم آمده ایم
با نامه های کوفی
*****

نه سلامی
نه امضایی
نه عکسی
چه روزگار بدی دارد
شمر تعزیه
*****

میخواستم
این دو قطره ی اشک
پنهان بماند
گوشه ی هیئت
امان از دوربین های شبکه ی خبر
*****

جهان یک سره فریاد میشد
اگر روضه خوان ها
حرف هایت را می شمردند
نه زخم هایت را
*****

ظهر دیروز،
بیابان و پیکرهای بی‌سر
عصر امروز،
خیابان‌ها و ظرف‌های یک‌بار مصرف!
*****

آن طرف
راه را بر کاروان تو بستند
این طرف
چه راه بندانی ست جاده ی شمال
*****

لب این حوض می نشینم
چنگ آبی بر می دارم
و به آن زل می زنم
وقتی بهانه ای ندارم
برای سرودنت.
*****

چه استادانه
سرت را بالای نی می فرستد
این مداح جوان
پاکتش را بدهید
در مجلسی دیگر
نی ها منتظرند!
*****

شب عاشوراست
چراغ های شهر را خاموش کنید
بگذارید
آنها که می خواهند کنار دریا بروند
بروند
*****

به یاد لبان تشنه ات
ظهر عاشورا
شربت زعفرانی نوشیدیم
در جام های کریستال

سعید بیابانکی-نامه های کوفی