پورمهدی – طلاق به خاطر بهانه جویی

2015-08-23
249 بازدید

بسم الله الرحمن الرحیم محمدبن فضیل پیش امام کاظم(ع) آمد و گفت:یابن رسول الله! برادری دارم که مردم پشت سر او حرف می زنند٬ می گویند برادرت فلان و فلان کار را کرده است ٬«وقوم ثقات»؛ و کسانی که این حرف ها می زنند مورد وثوق من هستند و به آن ها اطمینان دارم ٬ […]

۵۲۹۹۳۸-orig

بسم الله الرحمن الرحیم
محمدبن فضیل پیش امام کاظم(ع) آمد و گفت:یابن رسول الله! برادری دارم که مردم پشت سر او حرف می زنند٬ می گویند برادرت فلان و فلان کار را کرده است ٬«وقوم ثقات»؛ و کسانی که این حرف ها می زنند مورد وثوق من هستند و به آن ها اطمینان دارم ٬ اما از طرفی وقتی از برادرم می پرسم٬ می گوید: آن ها دروغ می گویند٬ شما چرا باور می کنی؟ آقا٬ من چه کنم؟ برادرم تکذیب می کند. امام فرمود:«کذب سمعک و بصرک»؛ از برادرت قبول کن ٬ حرف هایی را که از مردم شنیده ای و دیده ای نادیده بگیر٬ و برادرت را تأیید کن ٬ تا این امر سبب شود برادرت دعوت به حق شود٬ موجب رانده شدن وی نشود٬ بهانه به دست او نده. این معنی همان آیه است که فرمود:«ولاتقف ما لیس لک به علم»
طلاق به خاطر بهانه جویی؛ مورد اول:در گزارشی آمده بود در زمان طاغوت خانمی به دادگاه آمده بود تا از شوهرش طلاق بگیرد. گفته بود: شوهر من جلوی دوستان دوران دانشگاه و دبیرستانم چای در نعلبکی خورده و آبروی مرا برده است. این فرد مناسب زندگی من نیست. به او گفته بودند:آیا این اشکال و ایراد است؟ نعلبکی را برای همین درست کرده اند٬ اما زن می گوید: نه ٬ ایشان کلاس کار مرا پایین آورده و جلوی دوستان من چای را در نعلبکی ریخته؛ این همان بهانه جویی است. مورد دوم: حارث بن کلبه٬ پزشک متخصص و آگاهی بود٬ شبی در اواسط شب بیدار شد دید همسرش خلال دندان به دست گرفته و دندان هایش را پاک می کند. با خود گفت عجب آدمی است٬ شاید مسواک نکرده خوابیده و حالا نصف شب بلند شده مسواک می زند٬ یا نصف شب بیدار شده غذا خورده که دندان هایش به خلال احتیاج پیدا کرده٬ در هر دو صورت مستحق طلاق است چون بی نظم است و هم بهداشت را رعایت نکرده٬ وصبح روز بعد خانمش را طلاق داد . وقتی همسرش علت طلاق را سؤال کرد او علتش را بیان کرد٬ زن گفت: اشتباه کردی٬ اتفاقا شب مسواک زده بودم ٬ اما تکه ای از چوب مسواک لای دندانم مانده بود٬ نیمه شب چوب نرم تری برداشتم تا چوبی را که از مسواک شب مانده بود را در بیاورم٬ مرد گفت: اشتباه کردم. زن گفت: تو دیگر بهدرد زندگی با من نمی خوری٬ شما به خاطر یک مسواک زدن بهانه پیدا می کنی٬ سر یک موضوع ساده زندگی را به هم می ریزی٬ من دیگر با تو زندگی نمی کنم.متاسفانه گاهی اتفاق افتاده به خاطر مطالبی که اصلا مربوط این دو نفر نیست یک زندگی به هم می ریزد مثل رخ کشیدن خانواده ها ٬ بیان معایب خانواده ها و گذشته‌ٔ خانواده هاست.
بهانه جویی عامل ذلیل شدن؛ وقتی عقیل به دیدن معاویه آمد٬ــ عقیل برادر وجود مقدس مولی الموحدین٬ علی(ع) است ــ همین که وارد شد معویه می خواست تحقیرش کند ٬ می خواست بهانه ای پیدا کند تا او را بکوبد ٬ گفت: مردم ٬ ابولهب را می شناسید؟همه گفتند: بله٬ ابولهب همان کسی است که قرآن درباره اش می فرماید:«تبت یدا أبی لهب». گفت:ابو لهب عموی این آقا بوده است. در حالی که این آقا افتخارات زیادی دارد؛ برادرش امیرالمؤمنین است٬پسرعمش رسول خداست٬ عموی دیگرش حمزه است. تو گشتی و ابولهب را پیدا کردی؟! عقیل هم که در بیان بسیار قوی بود فریاد زد و گفت: مردم٬ شما همسر ابولهب را می شناسید که قرآن می فرماید:«وامرأته حماله الحطب فی جیدها حبل من مسد»٬ گفتند: بله٬ گفت٬ ایشان عمه‌ٔ معاویه است٬ این عمه و عمو به هم می آیند.
جواب بی ادبی معاویه؛ شریک بن اَعْوَرْ ٬ بر معاویه وارد شد٬ معاویه با بی ادبی به او که بزرگ قوم خود بود٬ گفت: نام تو شریک است و برای خدا هیچ شریکی نیست. پسراعوری! سالم از اعور بهتر است. صورت بدگِلی داری و خوشگل بهتر از بدگِل است٬ پس چرا قبیله ات تو را به آقایی خود برگزیده اند؟ شریک در مقابل سخنان معاویه گفت: به خدا قسم ! تو معاویه هستی و معاویه در لغت به معنای کَلب و نوعی سگ است. تو فرزند حربی(نام جدّ معاویه)هستی و سلم و صلح بهتر از حرب(جنگ) است. تو فرزند صخری(نام جدّ دیگر معاویه) و زمین هموار بهتر از سنگلاخ است؛با این وضع چگونه به خلافت رسیده ای؟ معاویه شرمنده شد و گفت:ما تا به حال از این زبانمان چند جا ضربه خورده ایم. این همان است که امام صادق(ع) می فرماید:« لا یجوز منطقک علمک»؛ هیچ وقت نگذار زبانت از علم و آگاهی ات جلو بیفتد. انسان نباید خیلی از حرف ها را تا آخر عمر به همسرش بگوید چون باعث به هم ریختن روابط آن ها می شود.
منبع: برگرفته از سخنرانی های استاد رفیعی