روز پزشک / ابن سینا؛ فیلسوف مشایی یا حکیم اشراقی؟

2015-08-22
97 بازدید

 ابن سینا، رئیس المشائین! این لقب و عنوانی است که بیش از هزار سال پس از وفات ابن سینا، هنوز هم در مورد او بکار می رود. در طول تاریخ تفکر جهان اسلام، ابن سینا، این حکیم و دانشمند بلند مرتبه، به عنوان بزرگترین فیلسوف مشایی شهرت یافته است. اما شواهد بسیاری وجود دارد که […]

images

 ابن سینا، رئیس المشائین! این لقب و عنوانی است که بیش از هزار سال پس از وفات ابن سینا، هنوز هم در مورد او بکار می رود.

در طول تاریخ تفکر جهان اسلام، ابن سینا، این حکیم و دانشمند بلند مرتبه، به عنوان بزرگترین فیلسوف مشایی شهرت یافته است. اما شواهد بسیاری وجود دارد که ابن سینا در بسیاری از موارد به این مکتب فلسفی – که ریشه یونانی و ارسطویی دارد – وفادار نمانده و بعضاً بر مشرب فلسفی دیگری سخن گفته است. از جمله این شواهد می توان به مواردی اشاره کرد که ابن رشد – یکی از بزرگترین فیلسوفان غرب جهان اسلام که شکی در ارسطویی و مشایی بودن وی نیست – به ابن سینا خرده گرفته و نظریات او را بر خلاف فلسفه ارسطو دانسته است. ابن رشد بر اساس همین اختلاف نظرهایی که ابن سینا با ارسطو داشت، او را شایسته عنوان «فیلسوف» ندانسته و وی را یک «متکلم» خطاب کرده است.

اما یکی دیگر از مهم ترین شواهدی که نشان می دهد ابن سینا به مکتب فکری دیگری جز حکمت مشاء نظر داشته است، علاوه بر اثر مهم او یعنی کتاب «الاشارات و التنبیهات» که صبغه عرفانی دارد، کتاب عظیم دیگری است که تاریخ از آن یاد کرده است. بنابر برخی شواهد تاریخی، ابن سینا در دوره پایانی حیات خود، کتاب عظیمی – نزدیک به چهل مجلد – تألیف می کند که آن را «حکمت المشرقیین» نام نهاده است. بسیاری بر این عقیده هستند که این کتاب، در حادثه حمله سربازان سلطان مسعود غزنوی به اصفهان و منزل ابن سینا، همچون برخی دیگر از آثار شیخ به غارت رفت و بعداً توسط سربازان علاء‌الدین جهانسوز غوری به آتش کشیده شد. (بیهقی، ابوالفضل، ۱۲، ۱۴، ۱۵؛ مافَرّوخى ، ۱۰۷؛ قس : همایى ، ۲/۲۶۵ به بعد)

اما خوشبختانه بخش منطق (و ظاهراً بخش طبیعیات) این کتاب به دست ما رسیده و چندی پیش، در مصر به چاپ رسیده است. ابن سینا در مقدمه کوچکی که در کتاب منطق المشرقیین به نگارش در آورده است، نکاتی را مطرح کرده که هرچه بیشتر بر ادعای مشایی نبودن او صحّه می گذارد.

حکیم غلامحسین ابراهیمی دینانی، فیلسوف ایرانی نیز که از پیروان همین عقیده به شمار می آیند، در این باره توضیحات مفیدی را در پاسخ به سوالات مجری برنامه ، دکتر منصوری لاریجانی در برنامه ی ” معرفت” ارائه فرموده اند :

 *   ابن سینا پیرامون مسئله وجود شناسی و عقل عرفانی نشان می دهد که چقدر ایشان برای رسیدن به این حقیقت، زحمت کشیده است.
انسان می تواند ذوق و وجد و حیرت او را در همین اثر او یعنی کتاب اشارات ببیند. استاد! نکته ای که وجود دارد آن است که به نظر می رسد جناب بوعلی که به عنوان رئیس فلسفه مشّاء معروف است، قرائتی از معرفت را کشف می کند که بر خلاف مشرب فلسفی مشّاء است، و تا چه اندازه نیز از این بابت احساس ذوق و شوق می کند. او در مقام توسعه عقل و عرفان عقلی می گوید: انسان وقتی به مقام حیرت و هیجان باطنی می رسد، در آنجاست که حقیقت برای او مکشوف می شود. این نکته زیبایی است. [بنا بر همین شواهد،] آیا ایشان به مرتبه ای از عقل نرسیده است که می تواند در آن مقام، بدون قواعد فلسفی، حقیقت را شهود کند؟

** دقیقاً همین طور است. متأسفانه حدود هزار سال است که بزرگان ما، شیخ الرئیس ابوعلی سینا را رئیس مشّائین نامیده اند …

*       شما این مطلب را قبول ندارید؟

** نه! ابداً قبول ندارم! در اینجا با صراحت و شاید برای اولین بار اعلام می کنم: این که ابن سینا را رئیس حکمای مشّائی می دانند، اشتباه بوده است! البته شیخ الرئیس ابوعلی سینا به حکمت مشّاء احاطه دارد؛ یعنی به خوبی با ارسطو آشنایی دارد، ولی از ارسطو فراتر می رود. شیخ الرئیس، از ارسطو فرا می رود و به نوعی از حکمت اشراقی دست می یابد. این مطلب را خود او نیز گفته است و شاید اگر خود او این حرف را نگفته بود، من جرأت و جسارت نمی کردم که آن را در اینجا عرض کنم.

این مطلب را من بارها در کلاس هایم نیز گفته ام: در یک کتاب از او که خوشبختانه اکنون نیز در دست ما هست، به نام «منطق المشرقیین» – که البته یک کتاب منطق است – ابن سینا مقدمه ای دارد که اگر شما آن مقدمه را مطالعه کنید، از نظر تاریخی بسیار راهگشا و آموزنده است و خیلی از مطالب را به ما می آموزد. [ابن سینا] در آن مقدمه فرموده است که: کتاب هایی که من نوشته ام – اشاره دارد به کتاب های شفا، نجات و حتی همین کتاب اشارات که عرفانی هم هست – حکمت عامّه است – منظور ابن سینا از «عامّه»، هم عامیانه است و هم عمومی – و من نخواستم تا شقّ عصا کنم. ابن سینا دقیقاً همین عبارات را به کار می برد [۱] که به معنای این است که من نخواستم تفرقه ایجاد کنم. چون حکمت رایج و مرسوم زمان من همین حکمت [مشّاء] بود، من هم آن را برای مردم نوشتم، اما من به حکمت دیگری دست یافتم که آن، حکمت خواص است و غیر از این حکمت عامّه به شمار می آید. منظور ابن سینا از این حکمت خواص، نوعی حکمت اشراقی است.

عجیب این است که گفته می شود شیخ، این کتاب را نوشته است؛ زیرا در این مقدمه فقط می گوید که ما به این حکمت رسیده ایم [اما از کتابت آن، سخنی به میان نیاورده است]. گفته می شود که شیخ، این کتاب را نوشته است ولی در حمله ای که غزنویان به خانه او کردند، این آثار سوخته شد و از بین رفت و متأسفانه به دست ما نرسیده است. گاهی در بعضی از تواریخ گفته می شود که آن کتاب [= حکمت المشرقیین] چهل مجلد بوده است! اگر آن اثر عظیم، امروز به دست ما رسیده بود، فرهنگ ما وضع دیگری داشت.

بنابراین شیخ می خواهد بگوید که ما به یک [نوع] حکمت اشراقی دست یافتیم که غیر از حکمت رایج است، ومن باید اینجا به این نکته هم اشاره کنم که [ریشه] آن به ایران باستان بر می گردد. این که گاهی دیده می شود غربی ها – که ابن سینا را نشناخته اند – و حتی [شخصی همچون] ابن رشد، گاهی به ابن سینا حمله می کنند، نمی دانند که ابن سینا غیر از حکمت یونانی و حکمت ارسطو، به حکمت دیگری دست یافته بوده است؛حالا یا نمی دانند، و یا نمی خواهند به روی مبارک بیاورند!

بنابراین ابن سینا به حکمت ایرانی دست یافته بوده است و آنچه در مقدمه حکمت المشرقیین عنوان می کند، اشاره به همان است. پس ابن سینا، علاوه بر اینکه یک فیلسوف مشّائی است، یک حکیم اشراقی هم هست.

حتی شخصی مانند امام فخر رازی که یک متکلم اشعری است و میانه خوبی با ابن سینا و دیگر فلاسفه ندارد و در شرحی که بر کتاب اشارات ابن سینا نوشته است قسم خورده که از «باء» بسم الله تا «تاء» تمّت به ابن سینا اشکال کند، در مقدمه نمط نهم شرح بر اشارات حرف شگفت انگیزی می زند! این حرف را دشمن ابن سینا می گوید – الفضل، ما شهدت به الأعدا – امام فخر رازی می گوید: تقریری که ابن سینا از عرفان کرده است، تا امروز – یعنی زمان او – هنوز کسی به این زیبایی عرفان را تقریر نکرده است!

*       اعتقاد خود شما در این موضوع چیست؟

** من هم بر همین عقیده ام! امام فخر رازی در قرن ششم این سخن را گفته است، ولی امروز من در قرن چهاردهم و در آستانه قرن پانزدهم هجری می گویم: در تمام این مدت بیش از هزار سال که از وفات ابن سینا می گذرد، همه عرفای بزرگ – حتی من عرفای بزرگ را می گویم نه حکما را – نمط نهم اشارات را دیده و مطالعه کرده اند، اما هیچ عارفی تا امروز که من با شما سخن می گویم، کوچکترین ایرادی به سخنان ابن سینا درباره عرفان وارد نکرده است. و این از عظمت ابن سیناست!

[۱] عین عبارات شیخ در این باب چنین است: « و لما کان المشتغلون بالعلم شدیدی الاعتزاء إلى المشائین من الیونانیین کرهنا شق العصا و مخالفه الجمهور فانحزنا إلیهم و تعصبنا للمشائین إذ کانوا أولى فرقهم بالتعصب لهم و أکملنا ما أرادوه و قصروا فیه و لم یبلغوا أربهم منه و أغضینا عما تخبطوا فیه و جعلنا له وجها و مخرجا و نحن بدخلته شاعرون و على ظله واقفون » (منطق المشرقیین، ابن سینا، جلد اول، انتشارات کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی). می توانید متن کامل این مقدمه را از اینجا بخوانید: مقدمه کتاب منطق المشرقیین