پور مهدی – ماجرای خواندنی حسین نفتی و مادرش

2015-08-20
252 بازدید

بسم الله الرحمن الرحیم یکی از کسانی که با قرآن زندگی می کرد نه بازی٬شخصی بود به نام حسین نفتی. نفت فروش بود.تصمیم گرفت وارد حوزه شود ودروس دینی را یاد بگیرد.به خاطر همین به او شیخ حسین گفتند.چون اهل زهد تقوا بود معروف شد به شیخ حسین زاهد. شیخ حسین زاهد می گوید:مادر پیر […]

poormahdi

بسم الله الرحمن الرحیم
یکی از کسانی که با قرآن زندگی می کرد نه بازی٬شخصی بود به نام حسین نفتی. نفت فروش بود.تصمیم گرفت وارد حوزه شود ودروس دینی را یاد بگیرد.به خاطر همین به او شیخ حسین گفتند.چون اهل زهد تقوا بود معروف شد به شیخ حسین زاهد. شیخ حسین زاهد می گوید:مادر پیر و زمین گیری داشتم.هر روز یک زمان مشخص برایش ظرفی می گذاشتم وبعد هم می آمدم آن ظرف را بر می داشتم و خالی می کردم ومی شستم و می آوردم وگوشه اتاق می گذاشتم.یک روز ظرف را گذاشتم واز اتاق بیرون آمدم. ولی یادم رفت برگردم. چند ساعت بعد یادم افتاد.با عجله به اتاق مادرم آمدم.خیلی عصبانی بود .به خاطر همین تا من را دید با لگد به ظرف زد وترشح کرد وتمام بدن ولباسم نجس شد.اما هر چه بود مادر بود.به احترامش سرم را پایین انداختم وهیچ نگفتم که نکند از من دلتنگ شود.خیلی آهسته ظرف را برداشتم وبیرون آمدم. وقتی کارم تمام شد وبرگشتم٬مادرم با یک دنیا محبت و پشیمانی نگاهم کرد.گفت:حسین ٬نجست کردم؟ من هم برای اینکه شادش کرده باشم٬گفتم:مادر یادت هست وقتی من بچه بودم٬چقدر تورا نجس کردم.حالا یکبار هم تو ما را نجس کن. مگه چه می شود؟
با قرآن زندگی کردن یعنی همین.شیخ حسین چون با قرآن زندگی می کرد ٬درآن خلوت که جز خدا کسی شاهد نبود حرفی نزد که مادرش آزرده خاطر شود.چون توصیه قرآن را آویزه گوشش کرده بود که می فرماید:«فلا تقل لهما اف» مبادا با مادرت٬با پدرت حرفی بزنی که آنها را برنجانی وغمناک کنی.
الإمامُ الجوادُ (ع): وکُلُّ اُمّهٍ قد رَفَعَ اللّه عَنهُم عِلمَ الکتابِ حِینَ نَبَذُوهُ . و وَلاّهُم عَدُوَّهُم حینَ تَوَلَّوهُ ، وکانَ مِن نَبذِهِمُ الکتابَ أن أقاموا حُروفَهُ . وحَرَّفُوا حُدودَهُ،فهُم یَروُونَهُ ولا یَرعُونَهُ ، والجُهّالُ یُعجِبُهُم حِفظُهُم للرِّوایَهِ . والعُلَماءُ یَحزُنُهُم تَرکُهُم للرِّعایَهِ .
امام جواد (ع): هر امّتی، آن گاه که کتاب آسمانی خود را رها کرد وکنار افکند، خداوند علم آن را از آنان گرفت وآن گاه که دشمنان خود را به دوستی وسرپرستی گرفتند، خداوند آن دشمنان را بر ایشان ولایت وحکومت داد. از جمله به کنار افکندن کتاب، این بود که حروف وکلمات آن را بر پا داشتند ومعانی اش را تحریف کردند؛ کتاب را می خوانند وروایت می کنند اما آن را رعایت نمی کنند وبه کار نمی بندند. نادانان از این که آن را خوب می خوانند وحفظ می کنند، خوشحالند ودانایان از این که آن را رعایت نمی کنند وبه کار نمی بندند، اندوهناکند.