پورمهدی – نبایدها در خانواده ها

2015-08-18
79 بازدید

بسم الله الرحمن الرحیم در اخلاق خانوادگی یک جنبهٔ اثباتی داریم ؛ یعنی کارهایی که باید انجام داد مثل: وفاداری٬ صداقت٬ تعهد٬احترام متقابل٬ و یک سری کارهای سلبی داریم٬ کارهایی که نباید انجام داد٬ نباید ها ٬ عواملی هستند که باید از آن ها پرهیز و اجتناب شود تا تعهد ومیثاق خانوادگی بهتر حفظ گردد. […]

poormahdi

بسم الله الرحمن الرحیم
در اخلاق خانوادگی یک جنبهٔ اثباتی داریم ؛ یعنی کارهایی که باید انجام داد مثل: وفاداری٬ صداقت٬ تعهد٬احترام متقابل٬ و یک سری کارهای سلبی داریم٬ کارهایی که نباید انجام داد٬ نباید ها ٬ عواملی هستند که باید از آن ها پرهیز و اجتناب شود تا تعهد ومیثاق خانوادگی بهتر حفظ گردد. یکی از مهمترین اجتناب ها لجاجت و بهانه جویی است. چیزی که مبنا و اساس ندارد. ما یک استقامت داریم و یک لجاجت٬ حدیث داریم پیامبر فرمود:«الخیر عاده و الشر لجاجه» انسان باید به کارخیر عادت کند و در آن استقامت ورزد مثل نماز اول وقت ٬که انسان اصرار داشته باشد نمازش اول وقت باشد. در میان ضرب المثل های زبان فارسی شاید مثال گرگ ومیش بیانگر این بحث باشد که گرگ ومیشی با هم در برف می رفتند گرگ پشت سر ومیش جلو بود یک مرتبه گرگ رو به میش کردو گفت٬ گردو خاک نکن. گفت: اگر می خواهی مرا بخوری بخور٬ اما بهانه جویی نکن٬ این بهانه است زیرا در برف گردو خاک وجود ندارد.امام صادق(ع) فرمود:«سته لاتکون فی المؤمن» شش چیز در مؤمن نیست؛
۱ـ سخت گیری؛ «العسر»:سخت گیری. فرزندان بعضی از خانواده ها به دلیل سخت گیری والدین از آن ها زده می شوند و انحراف پیدا می کنند و معتاد می شوند٬ کما این که سهل گیری و بی مبالاتی نیز خطرناک است.
۲ـ خیرنرساندن؛ «والنکد»:نکد؛ یعنی بی خیری و بُخل. «نکد»که در قرآن آمده است یعنی زمینی که در آن چیزی عمل نمی آید. خیر به کسی نرساندن.
۳ـ بهانه جویی؛«واللجاجه»: که صحیح آن لَجاجت است٬ ما در فارسی لِجاجت می گوییم؛ یعنی لجوج بودن و بهانه گیر بودن.
۴ـ دروغ؛«والکذب»: دروغ.
۵ـ حسادت؛«ولحسد»:حسادت ورزیدن.
۶ـ ظلم کردن؛«والبغی»:ظلم٬ که بد ترین این ها همان لجاجت است. در حدیث داریم که لجاجت خوی ابلیس است٬ چون بهانه گرفت و گفت:سجده نمی کنم چون من از آتشم و انسان از خاک است. بالاخره اگر تو خدا پرستی و خدا را قبول داری او فرمان می دهد سجده کن٬علی(ع) فرمود:«أللجاج بذر الشر» لجاجت ریشهٔ تمام شرها و بدبختی هاست.
حضرت موسی بن عمران گرفتار چنین قوم لجوجی بود. شخصی را کشتند٬ گفتند چگونه بدانیم قاتلش کیست؟ خدا فرمود: گاوی گاوی را ذبح کنید و قسمتی از بدنش را به مُرده بمالید٬ زنده می شود. اگر هر گاوی را می کشتند مشکل حل می شد٬ اما آن قدر در پی گیری این حرف بهانه جویی کردند تا آن گاو منحصر شد؛ یعنی فقط منحصر به یک گاو شد و مجبور شدند آن را به بالاترین قیمت بخرند. دائم می پرسیدند: رنگش چه باشد؟ غذایش چه باشد؟ سنش چه قدر باشد؟ تا این که شرائط را سخت کردند٬ این یعنی بهانه جویی. به موسی می گفتند:خودت و خدایت با دشمن ها بجنگید ما هم این جا می نشینیم و تشویق تان می کنیم. وقتی جنگ تمام شد ما داخل شهر می آییم ٬ خلاصه آن قدر بهانه جویی کردند تا این که خدا چهل سال سرگردانی را نصیب بنی اسرائیل کرد. به سوره فرقان مراجعه کنید در این سوره می فرماید مردم خدمت پیغمبر می آمدند می گفتند:یا رسول الله! چرا شما در بازار راه می روید؟؛«یمشی فی الاسواق» ببینیدآیا حرف آن ها حق است یا نه؟ چه کار دارید که کجا راه می رود٬ خانه اش کجاست. می گفتند: اگر شما پیغمبر هستی چرا غذا می خوری؟ پیغمبر باید همیشه سیر باشد٬ روی هوا راه برود. یا اگر شما پیغمبر هستی چرا انسان هستی٬ چرا خداوند از فرشته ها پیغمبری نفرستاد. خدا در قرآن می فرماید: اگر ما از فرشته هم پیغمبر بفرستیم باید او را به چهرهٔ انسان در بیاوریم و اگر فرشته هم می فرستادیم شما می گفتید چرا انسان نفرستادید؟ چرا از جنس خودمان نیست؟ اگر از عجم می فرستادیم می گفتند چرا عرب نیست؟از پیغمبر گرامی اسلام بهانه های کودکانه و واهی می گرفتند. گاهی انسان می بیند قوام یک زندگی به خاطر این بهانه جویی ها از هم می پاشد. این آیه قرآن را خوب دقت کنید:« ولا تقف ما لیس به علم»٬ از آن چیزی که از آن خبری نداری نگو و پیروی نکن٬«إن السمع والبصر والفؤاد»؛ از چشم٬ گوش٬ و قلب در قیامت سوال می شود.

منبع: برگرفته از سخنرانی های استاد رفیعی