بسم الله الرحمن الرحیم قرآن می فرماید: کسانی که حجاب دارید٬دو چیز در انتظار شماست٬ یکی اینکه اذیت نمی شوید٬ دیگر این که به عنوان یک زن مؤمنه شناخته می شوید.باید به این مسائل توجه شود٬مخصوصا خانم های محترم در مجالس خانگی ٬ در عروسی ها نسبت به کودکان توجه کنند. بچه ها را پُر […]
بسم الله الرحمن الرحیم
قرآن می فرماید: کسانی که حجاب دارید٬دو چیز در انتظار شماست٬ یکی اینکه اذیت نمی شوید٬ دیگر این که به عنوان یک زن مؤمنه شناخته می شوید.باید به این مسائل توجه شود٬مخصوصا خانم های محترم در مجالس خانگی ٬ در عروسی ها نسبت به کودکان توجه کنند. بچه ها را پُر رو بار نیاورید. رقص و آواز حرام است. مرحوم استاد محمد تقی جعفری(ره)می فرمود: غنا و موسیقی یک نوسان احساسات و یک فرو ریختن معنویت دارد. وقتی می نوازد بالا می روی و نوسان پیدا می کنی٬در خود احساس شادی و طرب می کنی٬ ولی وقتی تمام می شودیک مرتبه معنویت می ریزد٬ آیا این فرد دیگر می تواند بایستد بگوید:«إیاک نعبد وإیاک نستعین»آیا می تواند با گفتن «السلام علیک یا با عبدالله» اشک بریزد؟طبیعی که این حالت ها را از انسان می گیرد.
عقیله بنی هاشم٬ زینب کبری(س) همین که وارد مجلس یزید شد٬ وقتی آن خبیث با چوب به لب و دندان اباعبدالله زد٬ یکی از این کنیزانش که به اهل بیت علاقه داشت وارد مجلس شد و به یزید گفت:نزن٬ این پسر پیغمبر است. نوشته اند: یزید عبایش را برداشت و روی سر این زن انداخت که اندامش پیدا نباشد. به طور یقین آن کنیز بی حجاب نبوده و لباس معمولی به تن داشته است. این خبیث به مسأله حجاب کنیزانش اهمیت می دهد آن گاه وقتی زینب کبری وارد مجلس یزید شد ــ شما می دانید کاروان اسرا در ماه صفر وارد شام شدند یعنی ۲۰-۲۵ روز بعد از حادثه کربلا٬ و در این فاصله خیلی اذیت شدند٬ به کوفه رفتند٬به تکرید رفتند و سختی هایی را متحمل شدند٬طبیعی است وقتی زینب کبری وارد می شود باید از این وضعیت گله کند که چرا ما را به اسیری بردید؟ چرا ما را در این شهر وآن شهر گرداندید؟اما این گونه نشد٬ زینب کبری(س)همین که وارد مجلس دشمن شد٬ گفت:«أمن العدل یا ابن الطلاء تخدیرک حرائرک و أما ءک»؟ آیا این عدالت است که زنان خودت پشت پرده باشند و «و سوقک بنات رسول الله سبایا»؛اما دختران٬ فرزندان و عیالات رسول الله این گونه در مقابل نامحرم ظاهر شوند؟!اولین اعتراضی که کرد این این بود. دختر کوچک ابا عبدالله در شب یازدهم وقتی عمه اش بالای سرش آمد٬اولین مطلبی که گفت این بود:«یا عمتاه هل من خرقه أستر بها رأسی»؛عمه ٬ تکه پارچه ای داری که من سرم را بپوشانم؟ببینید دختر چهار پنج ساله بوده٬ مکلف نبوده؛
اگر ما این درس را از عاشورا و کربلا نگیریم٬ چه درسی می خواهیم بگیریم؟؟؟؟؟
منبع؛ برگرفته شده از سخنرانی های استاد رفیعی
کاش میشدبجای این همه مطلب تکراری درمحافل ومجالس راجع به حجاب کودکان ونوع پوشش اونها توصیه میشدمخصوصا ترغیب مادران جهت بردنشون به آرایشگاه برای عروسی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
داستان خلقت: “و خداوند انسان را نیمی از جنس مرد و نیمی از جنس زن آفرید و فرمود: فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ …”
آن هنگام که حضرت حق، روح اشرف مخلوقات را در کالبد این آفریدهی شگرف میدمید، به هر نیم موهبتهایی بخشید و هر کدام را نسبت به دیگری نیازمند نمود. فرشتگان درگاه الهی مأمور شدند به اینکه خاک خلقت زن را بیشتر غربال کنند تا نرمی وجود او بیشتر شود. اما برای مرد اینچنین نبود، چون مرد باید با زبری روزگار روبرو میشد.
باری تعالی زن را ریحانه خلق کرد و مرد را عماد. زن را گلی برای مرد و مرد را ساقهای برای زن آفرید. زن به مرد جلال و شکوه بخشید و مرد به زن راستقامتی و ایستادگی؛ و هر دو مایهی آرامش هم شدند. زن رنگ شد و عطر شد تا مرد خواستنی و دیدنی شود و مرد خار شد و ریشه شد تا زن از گزند باد و بید در امان باشد. زن جلوهی احساس شد و مرد نماد اقتدار.
آنچه که از موهبت حیا و عفت و حجب در کاسهی دل زن ریخته شد بیش از مرد بود. به درون رگ مرد نیز رشک و تعصب و غیرت تزریق شد. محبت، عشق، دلدادگی، وفاداری، زیبادوستی و پاکدامنی نیز بین هر دو نیمه وجود بشر به یکسان تقسیم شد.
زن در کلاس صبر و ناز و انتظار شاگرد اول شد و مرد در کلاس تمنّا و نیاز و تلاش برای وصال. زن آموخت که چگونه دل برباید و مرد آموخت که چگونه دل به دست آرد. بشر موجود شریفی بود. رشد و تربیت این شرافت به زن سپرده شد و صیانت و حمایت از آن به مرد. انسان معصوم بود. عصمت در درون زن رشد یافت و مرد نگهبان خدا برای حفظ این معصومیت گماشته شد.
پس از خلق بشر، هر آنچه که رحمان آفرید از جنس محبت بود. از جنس عشق، از جنس زیبایی. آدمی آموخت که نیم خود را با این محبت و مهر میتواند به نیم دیگر پیوند زند. بشر فهمید که کمال از جنس مهربانی است و کامل بودن جز با عشق حاصل نمیشود.
اما مرد عصیانگر بود و سرکش. نگاه به هر سو داشت و میل به کشف و ادارک. پس حجاب چشم بر او واجب شد تا نگاهش فقط به سوی محبوب خود باشد. زن نیز چون لطیف بود و زیبا، میل به خودآرایی و نمایانگری داشت. پس حجاب تن بر او واجب شد تا گرفتار تبرج نشود. این شد که خداوند اول بار حجاب چشم را به سوی مرد نازل کرد و سپس حجاب تن را برای زن آفرید.
حجاب نیز آفرینشی از جنس محبت بود، چون با حجاب تمنای مرد از زن بیش از پیش شد. مرد خواهان آن چیزی بود که سهلالوصول نباشد و پوشیدگی زن را دوست میداشت. برای مرد آن چیزی ارزشمند بود که با تلاش و کوشش به دست آید.
با حجاب، متانت زن نیز بیش از پیش شد. چون زن خواهان خواهش مرد بود و حجاب باعث میشد که زن خواستگار پیدا کند و خواستنی شود. زن دانست که رمز برتری جسم ظریف او بر درشتی هیبت مرد، نگاه متین است و اخم ابرو و کلام با صلابت. مرد نیز پی برد که راه ورود به قلب صاحب این متانت و سرسنگینی و صلابت، کرنش است و محبت و خواهش.
زن آموخت که باید به راحتی دستیافتنی نباشد، همچون مروارید درون صدف؛ و مرد فهمید که برای وصال به گوهر وجود محبوب، دستدرازی بیفایده است و اجازه و مراعات و طلب لازم است. زن فهمید که سر سرکش مرد را با حجب میتوان به سوی خود گرداند و مرد فهمید که حجاب نشانه علقه و مهر و وفای زن به اوست. حجاب اینگونه رمز شکلگیری محبت بین زن و مرد شد.
با حجاب، زن فهمید که جایگاه او در نظام هستی، مطلوب و محبوب و معشوق است و مرد فهمید که آفرینش برای او حکم طالب و مایل و عاشق رقم زده است. اینگونه بود که در جنتالمأوی زن ارزشمند شد و مرد قدردان. اینگونه بود که در بهشت عدن، زن لایق مادر شدن گشت و امالبشر نامگرفت و مرد سعادت حامیبودن، پشتوانه بودن و تکیهگاه بودن پیدا کرد تا از مادرانگیهای زن مراقبت نماید.
حجاب بود که مرد را از تعهد زن به زندگی آگاه نمود، زن را از وفاداری مرد به عهد خود مطمئن ساخت و پیوند زن و مرد را محکم کرد.
منبع:سایت فرهنگی مذهبی شهید آوینی