احمدرضا ایراندوست – سکته سال به سال جوانتر میشود !

2015-05-24
41 بازدید

کاربرد واژه سکته بیشتر به حال و احوال افراد کهنسال میخورد ، در زمانی که نوجوان بودم گه گاهی میشنیدم که فلان شخص بر اثر سکته ، چه قلبی و یا چه مغزی فوت نموده است .اولین سوالی که شنونده از راوی خبر میپرسید این بود که خدابیامرز چند سال داشت ؟ جوابهایی که به […]

۸

کاربرد واژه سکته بیشتر به حال و احوال افراد کهنسال میخورد ، در زمانی که نوجوان بودم گه گاهی میشنیدم که فلان شخص بر اثر سکته ، چه قلبی و یا چه مغزی فوت نموده است .اولین سوالی که شنونده از راوی خبر میپرسید این بود که خدابیامرز چند سال داشت ؟ جوابهایی که به این گونه پرسشها داده میشد ، حول و حوش هفتاد تا هشتاد سال بود ، خانواده متوفی غمگین میشدند که یکی از نزدیکان خود را در این سن و سال از دست داده اند.
در اغلب خانواده ها هم تصاویری وجود داشت که عموما مربوط به پدر بزرگ خانواده بود که با محاسنی بلند در قابی چوبی خودنمایی میکرد.
هر چه به عمر ما افزوده شد، از سن و سال سکته کاسته گردید، روز به روز این واژه جوان و جوانتر شد ، دیگر کمتر فردی را شاهد بودیم که به عمر هفتاد و هشتاد سال برسد و با مرگ طبیعی از دنیا برود.شتاب سکته به حدی بود که به مانند تحصیل دانش آموزان پر استعداد که جهشی ادامه میدهند ، جهشی در جامعه خود را نشان داده و روز به روز بر سرعت خود افزوده است.
اگر زمانی مردم بر اثر شنیدن سکته کردن شخصی در سنین هفتاد و یا هشتاد سال متعجب میگردیدند ، امروزه کار به آنجا رسیده که سکته در بین جوانان نیز رشد قابل توجهی داشته است .
به علت شیوع سکته در سنین پایین جامعه دیگر کسی متعجب نمیشود ، در قسمت پذیرش متفویات بهشت زهرا که روزانه اموات بسیاری را کفن و دفن میکند ، تابلویی قرار دارد که نام بیمار را به همراه علت فوت نشان میدهد ، به جرات میتوان گفت در بین هر ده نفر فوتی، شش یا هفت نفر بر اثر سکته از دنیا رفته اند.سکته های قلبی و مغزی که منجر به فوت افراد میشود ، این روزها بیشتر جمعیت جوان جامعه را مورد هدف قرار داده است .
افرادی هم که از این مرحله به سلامت گذر کرده و وارد سنین میانسالی میشوند ، مورد تهاجم انواع و اقسام بیماری های شناخته شده و ناشناخته میشوند.
بیماری هایی که بر اثر بالا و پایین بودن فشار خون ، بالا بودن چربی خون ، بالا بودن قند خون ، و خلاصه انواع و اقسام نوسانات خونی که منجر به عود بیماری میگردد ،
اگر فردی بتواند از پس تمام این بالا و پایین بودن ها به سلامت عبود کرده و بخواهد پدر بزرگ و یا مادر بزرگ خانواده ای گردد ، از این خوف و هراس دارد که مبادا خدایی ناکرده مبتلا به بیماری آلزایمر و یا همان فراموشی شود که این بیماری هم این روزها متاسفانه آمار بالایی در جامعه ما دارد.
داود عابدی گزارشگر ورزشی شبکه خبر که بیشتر با دوربین خبر ساز شناخته میشود ، چند روز قبل در شبکه های اجتماعی دست به دامان مردم شد .قضیه از این قرار بود که پدر ایشان مبتلا به بیماری آلزایمر بوده و از چند روز قبل به بهانه پیاده روی و رفتن به پارک از منزل خارج گشته و هنوز به منزل برنگشته است .ایشان که در سمت غری تهران سکونت دارد ، ابتدا تمام کوچه ها و خیابانهای محله و بیمارستانها و کلانتری ها و هر جایی را که حدس میزده شاید بتواند خبری از پدرش را بگیرد ، سر زده ولی متاسفانه به نتیجه نرسیده است .
داود عابدی به ناچار به سراغ شبکه های اجتماعی رفته و از آنجا خبر گم شدن پدرش را رسانه ای کرده است ، از آنجا که خود داود عابدی هم چهره ای رسانه ای بود خیلی زود این خبر در شبکه های مجازی و خصوصا اینستاگرام پیچید ، تا این که فردی ایشان را که در بزرگراه یادگار امام بوده ، دیده و نسبت به حضور ایشان مشکوک شده و با تلفن ۱۱۰ نیروی انتظامی تماس میگیرد ، مامورین کلانتری ونک نیز ایشان را پیدا کرده و به کلانتری برده و آب و غذا میدهند ، از ایشان سوال میکنند که اسمت چیه ؟ ایشان در جواب میگفته امرالله و نام خانوادگی خود را نمیدانسته ، فقط میگفته که در جنت آباد سکونت دارد ، مامورین انتظامی ایشان را به جنت آباد برده ولی نمیتوانند محل سکونت ایشان را پیدا نمایند.همان کسی که برای بار اول با ۱۱۰ تماس گرفته بوده ، وقتی وارد شبکه های اجتماعی میشود و تصویر ایشان را میبیند ، مجددا با کلانتری تماس گرفته و گفته فرد مورد نظر پدر آقای داود عابدی گزارشگر شبکه خبر میباشد که خبر گم شدن ایشان در شبکه های اجتماعی منتشر شده است .از طرف کلانتری با آقای عابدی تماس میگیرند و ایشان فورا خودشان را به کلانتری رسانده و پدر گمشده را در آغوش میکشند ، پدری که چهار روز گم شده بود و در این مدت حتی نمیتوانسته از کسی تقاضای آب و غذا نماید .
داود عابدی که بعد از چهار یا پنج روز توانسته بار دیگر پدر خودش را پیدا کند بسیار خوشحال بوده و از معجزه شبکه های اجتماعی که اینقدر سریع میتواند خبرها را منتشر کند ، سخن گفته ، ایشان گفتند که پدر من کمی فراموشی داشتند و به آن حد نبود که نتوانند محل سکونت خود را پیدا کنند ، سر و صورت ایشان نیز زخمی شده بود که ایشان با ناراحتی گفتند نمیدانم چه بر سر و صورتشان آمده است ، در ادامه گفتند پدر من اینقدر مظلوم و محجوب بود که یقیین میدانم در این چند روز نتوانسته اند از کسی تقاضای آب و غذا نمایند.این مسئله با خوبی و خوشی به پایان رسید و داود عابدی پدر را در آغوش کشیده به سمت منزل حرکت کردند.
اما آنچه من را بر ان داشت که اشارره ای هم به این مطلب داشته باشم این است که شاید در هیچ نقطه ای از این کره خاکی مردمی با احساس تر از ایرانی ها وجود نداشته باشند ، مردمی که در این چند روزه با هجوم به صفحه شخصی داود عابدی به طریقی با ایشان همدردی کرده و خودشان را در غم گم شدن پدر ایشان شریک دانسته و بعد از پیدا شدن پدر ایشان نیز با کامنت های فراوان خود مراتب شکرگزاری را به جای آوردند.
اما سخن پایانی در مقوله سن سکته روز به روز جوانتر میشود ، اگر روزگاری بیشتر افراد جامعه تا سنین پیری به خوبی و خوشی زندگی میکردند و دست آخر به دلیل کهولت سن از دنیا رخت بر میبستند ، امروزه انواع و اقسام بیماری هایی است که گریبان افراد جامعه را گرفته است ، این گریبان گیری از بدو تولد شروع شده و تا روز آخر زندگی دست بردار نیست .
در این خصوص عده ای هم بر اثر حوادث و سوانح جان خود را از دست میدهند ، اما آنچه مهم است این است که آیا راهکاری وجود دارد که بشر به همان دورانی برگردد که سکته تا هشتاد سالگی جرات نداشت به حریم انسانها تجاوز نماید ، از آلزایمر و ام اس و پارکینسون و انواع و اقسام سرطانها هیچ خبری نبود ، حوادث و سوانح رانندگی جان کسی را تهدید نمیکرد ، اتفاقات آتش سوزی و سم خوردگی و چاقو و چاقوکشی و تیر اندازی ، سقوط از ارتفاعات دست ساز بشر هیچ خبری نبود.
امروزه وارد هر خانه ای که میشویم انواع و اقسام داروهای خوراکی و تزریقی و استعمالی را مشاهده میکنیم که در برندهای ایرانی و خارجی ، جزیی جدا ناشدنی از زندگی های همه ما شده است ، امروزه بیش از نیمی از درآمد خانواده ها در سبد بیماری ها هزینه میشود ، هر روزه شاهد این هستیم که برای فلان بیماری دارویی کشف گردیده ، اما به موازات همین اکتشاف ها بیماری های ناشناخته ای هستند که دمار از زندگی بشر امروزه درمی آورند.
گه گاهی در جراید و رسانه ها میخوانیم که در فلان روستا که هیچ دسترسی به جایی ندارد ، افرادی زندگی میکنند که عمر متوسط اکثر آنها نزدیک به صد سال است .اما در همین میمه خودمان نیز دیگر کمتر کسی را سراغ داریم که به سن صد سالگی برسد ، تعداد انگشت شماری هم که بودند ، یکی یکی از میان ما رخت بر بسته اند و دیگر از پدر بزرگ هایی که محاسن بلندی داشتند و تصویرشان سالیان سال زینت بخش خانه هایمان بود خبری نیست .شاد زی مهر افزون خدا نگهدار .تا مطلبی دیگر ایام به کامتان باد.