به گزارش حماسهسازان، آقای حاجی نماینده مردم شریف شاهینشهر، میمه و برخوار در ۱۹ فروردینماه امسال با حضور در سازمان مدیریت و برنامهریزی کشور پیگیر تخصیص بودجه جهت مواردی که مورد تصویب سازمان مدیریت و برنامهریزی کشور قرارگرفته است شامل سالنهای ورزشی نیمهتمام، مسیل رودخانهها و سیلابهای حوزه انتخابیه اش شد. فرهاد دژ پسند معاون […]
به گزارش حماسهسازان، آقای حاجی نماینده مردم شریف شاهینشهر، میمه و برخوار در ۱۹ فروردینماه امسال با حضور در سازمان مدیریت و برنامهریزی کشور پیگیر تخصیص بودجه جهت مواردی که مورد تصویب سازمان مدیریت و برنامهریزی کشور قرارگرفته است شامل سالنهای ورزشی نیمهتمام، مسیل رودخانهها و سیلابهای حوزه انتخابیه اش شد.
فرهاد دژ پسند معاون بودجه معاونت برنامه ریزی و نظارت رئیس جمهور در این دیدار قول مساعد جهت پیگیری و تامین اعتبار پروژه های نیمه کاره را دادند.
مدیر وبلاگ صبح وزوا ن متخلص به جابر شعری سروده اند که برای استفاده دوست داران شعر و هنر تقدیم می گردد .
با دوستان قدیمی
ناصر ،ما در این بحر ویلانیم ،به کجانیم ،ماند
دست دوستی گر فشردیم تا به آخر مانیم ،ماند
گله و زاری نبریم بر غیر دوستان هرگز
چون که دوستانی بی ریا در پی آن پنهانیم ،ماند
دل بدادیم بر دوست ،چون دل شیدایی بود
صحبت از وصل و نه هجران بر دوست،دانیم ،ماند
دنیای وایبر و دست دعا و آرزو ،همه نکوست
غلط و غلوط آن بزم دگر یا که نگر،هجرانیم ، ماند
بر گل چون بلبل بخوانیم سر حد تا به کجا
آن پیر خرابات و دیر مکافات چه کنیم ، بی جانیم ،ماند
همه از خلوص و پاکی شب شعری بایدش
زانکه از شعر نداند چه جفایی چه نوایی ،روانیم ،ماند
صحبت از ستاندن دل نه چنین و چنان باشد
چون بود دل و دلداری و دلنوازی سر و پا دوانیم، ماند
سر این خلقت و بیدار ی شب تا سحر است
آنچه از کنده برآید همه اش دود ودم و درد دل و ویرانیم، ماند
قصه بل عجب و جام جم وساز فدایت چه کنم
این سزایست که از روز ازل تا به ابد جابر وزوانیم ،ماند
بله،آقای جابرم که واسه خودشون سبک جدید ساختن،من که هر چی تلاش میکنم نمیتونم به این شعر وزن بدم،همچنین تنگی قافیه در این شعر فریاد میزنه،
شعر گفتن مثل خیلی دیگه از تواناییها ذاتیه هیچکس به زور شاعر نمیشه،شعر دلنشین مثل وحی بر شاعر نازل میشه،وقت خاص خودشو داره،اینجوری نیست که هر وقت بخوای بشینی شعر بگی ،نه،باید روحت وتمام وجودت بطلبه تا شعر بگی،در واقع این شاعر نیست که میخواد شعر بگه بلکه این شعره که شاعرو مجبور میکنه قلم به دست بگیره وبنویسدش،شعر حسیه که شاعر و کلمات رو مغلوب خودش میکنه، به گونه ای که وقتی شاعر میخواد شعر بگه ناخودآگاه ذهنش از همه چیز غیر از واژگان وموضوع شعرش پاک میشه،اینجوریه که هر کس نمیتونه شاعر بشه وهر شعری به دل نمیشینه حتی اگر وزن وقافیه داشته باشه،چون شعر بخشی از روح شاعره که در کلمات ظاهر میشه،این کار هر کسی نیست.آقای شیبانی درک میکنن که چی میگم.
مدیر وبلاگ صبح وزوان شما رو به خدا قسم دیگه شعر نگید.بخاطر احترام به ادبیات وشعرا به کاربرانتون رحم کنید.