شعر تازه ی علیرضا قزوه بعد از رفتن کنار قبر آوینی

2015-04-13
136 بازدید

بخشی از شعر تازه علیرضا قزوه، شاعر انقلاب اسلامی، که عصر پنجشنبه بعد از رفتن کنار قبر آوینی سروده: ….می خواستم قی کنم بر فرش قرمز دیپلماسی که پهن شد به خاطر اردوغان تنها به خیابان زدم در اعتراض تک نفره …. چه اتفاق می افتاد در جهان اگر سر در شورای سازمان ملل بالای […]

۳۹۵۸-۱۰۸۰۳

بخشی از شعر تازه علیرضا قزوه، شاعر انقلاب اسلامی، که عصر پنجشنبه بعد از رفتن کنار قبر آوینی سروده:
….می خواستم قی کنم بر فرش قرمز دیپلماسی
که پهن شد به خاطر اردوغان
تنها به خیابان زدم
در اعتراض تک نفره ….
چه اتفاق می افتاد در جهان
اگر سر در شورای سازمان ملل
بالای یک میخانه بود
یا یک فاحشه خانه
که در آن توله های ملک عزیز می لولند….
کاش یکی از گارسون ها بودم در هتلی در لوزان
و می زدم زیر همه چیز
از شرم الشیخ تا لوزان و تا ژنو
انگشتم را می گذاشتم بر ماشه های گوجه فرنگی های له شده
و شلیک می کردم
به صورت کلاغی به نام اردوغان
به مخرج ملک سلمان مرده و سیسی گازدار…
به چشم پنج بعلاوه ی یک
و این منم هنوز
حنظله ای به نام شعر
گنجشکی در لباس احرام
مخالف قورباغه هایی که هر روز
در صدر اخبار جهان نق می زنند
در الجزیره و بی بی سی
خرخاکیان و سوسک های وطن فروش
که فارسی را
به لهجه ی پاریسی
پارس می کنند
قلم به مزدهایی که تحلیل سیاسی می کنند
در من و تو ی گوگوش
در صدای امریکا…
بگو به خیابان بریزند
حتی تمام مرغ ها و خروس ها
تمام بوقلمون ها و غازها
به اردوغان خوشامد بگویند….
شاید اگر سپاه نبود
موشک های بالستیک را
با رقص های باله عوض می کردند!….
شما فروختید اشک های آرمیتا و علی رضا را
به روبانی بنفش
ما در ژنو
سی و پنج بر هیچ باختیم…
حبیبی آه حبیبی!
شما را به پوست هندوانه ی اتمی بشارت می دهم
حبیبی آه حبیبی!
اجر شما با شرکت حاج حسین سوهانی و ظریف
حبیبی آه حبیبی!
مگر که بود دلواپس نخست؟
غیر از امام خمینی!….
هنوز روح الله
عظیم ترین نام است
و نام این چند وزیر خارجه و
این چند دور و بری هایش
از یاد می روند
بعد از کشیدن این همه هورا برای فتحعلی شاه قاجار!
ظهور یک حسن علی منصور!
حراج عشق و پپسی
دوباره قطعنامه ی پانصد و نود و هشت
دوباره کشتی ها را بار کردند
اراک و فردو و باران را با هم
برادرانِ معمرالقذافی!….
در سال همزبانی و همدلی!
سکوت نمی کنم
در برابر این همه ترکمان چای
این همه ترکمان قهوه و نسکافه
تنها به خیابان می زنم
با گوجه فرنگی های له شده
و می کوبم
به صورت اردوغان ها
به صورت روزنامه های سازشکار
به صورت آقاخان های نوری و
امیرکبیرهای قلابی…
و این منم هنوز
حنظله ای به نام شعر