… بهــــار آمــد و طبع غزلسـرایم نیست به بحر رنج و غم افتاده ، ناخدایم نیست کسی که روز نخستین سالهای دراز به یمن بودن او عید شد برایم ، نیست نفس به سختی از آغوش سینه برخیزد بدون روی تو نایم نی و نوایم نیست به […]
…
بهــــار آمــد و طبع غزلسـرایم نیست به بحر رنج و غم افتاده ، ناخدایم نیست
کسی که روز نخستین سالهای دراز به یمن بودن او عید شد برایم ، نیست
نفس به سختی از آغوش سینه برخیزد بدون روی تو نایم نی و نوایم نیست
به دشت و باغ مخوانید در بهار مرا که بوستان من و باغ دلگشایم نیست
فقط نشان خیابان سعدی میمه بیاورید که بی مروه اش صفایم نیست
بیاورید نشانی ز خانه ای که در آن تمام زندگی ام بود و هرچه آیم ، نیست
بگو به اشک ز مژگان بریز بر دامن اگر چه چاره ی این درد ،گریه هایم نیست
بـــریـــز گـــرچه نشد آتش درون آرام بجز هوای سر کوی او هوایم نیست
دگـــر نگاه پر از مهر مـــادری بشکوه که سر به خاک قدومش ز جان بسایم نیست
چه جای شوق که جایش همیشه خالی شد چه وقت عید که سر چشمه ی بقایم نیست
چــــه روزها کــــه بهاریـــــه بود با مـــادر تمامی من از او ، او فقط ، خدایم نیست
غزل خلاصه ی دل مویه های شیبانی است جز این علاج تب و درد جانگزایم نیست
سلام
خداوند مرحومه مادر بزرگوارتان را بیامرزد
در این ایام عجیب جایشان خالی است.
امیدوارم خداوند پاداش یتیم نوازی ها.مهربانی ها و بزرگ منشی ایشان را همنشینی با حضرت زهرا عطا فرماید.
مادر سلام ، آمده ام “عید دیدنی”
فصل بهار با تو شد ای یاس ، دیدنی
.
عیدی بده ! یتیم و فقیر و اسیر را
نان نه ! نمک نه ! خاطره هایی شنیدنی
.
تو آن زلال زمزم عشقی که تا ابد
هستی برای حضرت دریا چشیدنی
.
با محسن و حسین و حسن با دو دخترت
هجده بهار زندگی ات شد رسیدنی
.
مادر اجازه هست کمی درد و دل کنم
ای گل شنیده ام که مهیای چیدنی !
.
بانوی آب از پدر خاک ، رو مگیر
ای نوجوان که رو به زوال و خمیدنی
.
زخم شکستهء تو اگر درد می کند
دردش زیاد می شود از هر وزیدنی
.
باور نمی کنم ولی انگار می روی
این لحظه ها که عاشق روز پریدنی
.
قدر تو را مدینه ندانست و می پری
با آنکه تو بهانهء هر آفریدنی
.
یک صبح روز عید کنار مزار تو
مادر سلام آمده ام “عید دیدنی”
خیلی زیبا و عالی سروده اید . برای احساسات پاک شما احترام زیادی قائلم . خداوند مادرتان را با حضرت زهرا محشور کند و شما را با روحیه و محکم و استوار زنده بدارد .
آقای شیبانی شعر زیبایتان بر دل نشست.
فقط نشان خیابان سعدی میمه بیاورید که بی مروه اش صفایم نیست
بیاورید نشانی ز خانه ای که در آن تمام زندگی ام بود و هرچه آیم ، نیست
جناب آقای شیبانی با سلام
بسیارزیبا سروده اید
فقط نشان خیابان سعدی میمه
بیاوریدکه بی مروه اش صفایم نیست
بیاوریدنشانی زخانه ای که درآن
تمام زندگی ام بودوهرچه آیم نیست
تا آنجاکه من سراغ دارم وهرروزشاهدهستم ازمورخه ی چهارم آبانماه ۱۳۹۳تاامروزهشتم فروردینماه ۱۳۹۴
که جای مادرگرامیتان درخیابان خاطره انگیزسعدی میمه خالی است جنابعالی با اینکه ساکن کوی ۲۲بهمن
میمه هستید به اتفاق دیگربرادران وخواهران درخانه ی مادرمرحومتان سکنی گزیده که عشق وعلاقه ی بینظیرتان به مقام متعالی مادررابه اثبات رسانده اید درهرموقع ازاوقات شبانه روز که ازخیابان برای رفتن به منزل عبورمیکنم حضورجنابعالی قطعی میباشد درپایان درایام شهادت حضرت فاطمه ی زهرا (س ) خداوند روح مرحوم مادرتان رابا خانم فاطمه زهرا محشورگرداند موفق باشید
——————–
با سلام از بزرگواری محبت آمیز جنابعالی صمیمانه سپاسگزارم .
“باغ دلگشا” برای اهل فامیل معنای دیگری دارد…
چه معنایی؟
آقای شیبانی سلام ، فراق مادر داغی است که هیچ گاه فراموش نخواهد شد و هر چه زمان بگذرد ، داغتر و دل گداز تر خواهد شد.در این مدتی که از درگذشت مادرتان میگذرد به کلی روحیه شما تغییر کرده و این هم نشانه ای از قدر شناسی فرزند نسبت به مادر است که در وجود شما پرمایه تر بوده که در اشعارتان نیز نمود پیدا کرده است .امیدوارم با صبری که خداوند در این گونه موارد به بنده گانش میدهد ، کفه سنگینش به سمت شما بیاید.چندین و چند بار این شعر را خواندم و به روحیه لطیف و شاعرانه شما غبطه خوردم .برای مادرتان بهترین جایگاه را در بهشت برین آرزو دارم و امیدوارم که شما نیز کم کم به روال عادی زندگی برگردید، زیرا در مقابل تقدیر و مشیت الهی جز تسلیم و رضا کو چاره ای ؟
————————–
با سلام از ابراز محبت صمیمانه و همواره ی شما متشکرم .
هواتو کردم من حیرون تو این روزا هواتو کردم
دلم میخوادت میخوام بیام تو آسمون دورت بگردم
بسیار زیبا بود فقط ای کاش بجای عکس سنگ قبر عکس مادر رو میذاشتید چون مادر همیشه در قلب ما زنده است.
اگر تو عاشقی غم را رها کن
عروسی بین و ماتم را رها کن
تو دریا باش و کشتی را برانداز
تو عالم باش و عالم را رها کن
چو آدم توبه کن وارو به جنت
چه و زندان آدم را رها کن
برآ بر چرخ چون عیسی مریم
خر عیسی مریم را رها کن
وگر در عشق یوسف کف بریدی
همو را گیر و مرهم را رها کن
وگر بیدار کردت زلف درهم
خیال و خواب درهم را رها کن
نفخت فیه من روحی رسیدهست
غم بیش و غم کم را رها کن
مسلم کن دل از هستی مسلم
امید نامسلم را رها کن
بگیر ای شیرزاده خوی شیران
سگان نامعلم را رها کن
حریصان را جگرخون بین و گرگین
گر و ناسور محکم را رها کن
مولوی – دیوان شمس
استاد حس زیبایی دارید خدا مادر گرامیتون رو رحمت کنه
.
ی سوال برام پیش اومده تویه این مصرع” بیاورید که بی مروه اش صفایم نیست”منظور از مروه چیه؟
سپاسگذارم
———————————
سلام خانه با مادر به مروه تشبیه شده است مروه به این دلیل مروه نامیده شد که حضرت حوا در آن نقطه از زمین فرود آمد . سعی بین صفا و مروه هم از مناسک تشرف به خانه ی خداست . از زیبا بینی شما هم متشکرم
آقای شیبانی خواهش می کنم انجمن شعر میمه را به عنوان مرکز بخش راه بیندازید شعرای بخش بویژه از لای بید و دیگر نقاط را جمع کنید کمک کنید تا کارها تخصصی شود . جلو اشعار غیر فنی را که متاسفانه زیاد شده است و در انجمن شعرهای بعضی جاها خوانده می شود بگیرید . بخش فرهنگی باید در مرکز بخش انجمن شعر داشته باشد . البته منافاتی ندارد در روستاها و شهرها هم انجمن درست شود ولی مرکز بخش لازم دارد درود بر شما بارهای زمین افتاده را بردارید و شهر مادری خود را به حرمت مادرتان کمک کنید .
خداوند مادر عزیز و مومنه شما را با فاطمه زهرا محشور نماید. اگرچه خوبی ها و محسنات بی شمار حاجیه خانم عبدالهیان برای تمامی همشهریان میمه ای ما مشخص و مبرهن است اما تربیت چنین فرزندان خدمت گذار و فرهیخته برای جامعه مشترکمان قطعا ذخیره اخرت چنین مادر و پدرهای نمونه ای خواهد بود برخی خصوصیتهای بارز و کم نظیر حاجیه خانم عبدالهیان را که من می شناسم خوش خلقی و خوش اخلاقی اهمیت به فرضیه نماز و توجه ویژه ایشان به رزق و روزی حلال در زندگی پر برکتشان بود
فکر می کنم رمز موفقیت ایشان در تربیت فرزندان نمونه علیرغم سختی های روزگار در نبودن پدر بزرگوار و مرحومتان همین منش و وارستگی ها بوده است .خدایشان بیامرزد و همه ما فرزندان را از دعاهای چنین مادران نمونه ای محروم نسازد. و از یاد نبریم پدران و مادران نمونه در هر حال فرزندانشان را فراموش نمی کنند.
———————–
با سلام متشکر و سپاسگزارم و خود را لایق ادبیات فاخر شما نمی دانم .
عبدالرضا جان دوست بسیار عزیزم سلام ،بسیار زیبا سروده اید ،مادر که خانه نیست کجا عید می شود ،خدا رحمت کند مادر عزیزتان را .
قدما گویند غم، غم می آورد. کم نیستند آنهایی که از درگذشت بانو عبدالهیان خون جگر شدند، اما توجه به یک مستحب که همان گرامیداشت یاد مادر است، چه بسا ممکن است آدمی را از واجباتی مانند حضور در میان اهل خانه باز دارد.
ضمنا، تقارن شعرتان با خالی شدن خانه امیرالمومنین از حضور فاطمه(س)، اشکم را درآورد…
دوست عزیز نگران کی هستید نکنه شما یکی از اهل خانه هستید؟
حتی اگر یکی از اهل خانه هم باشند حرف اشتباهی نزده اند…خداوند مرحوم عبداللهیان را رحمت کند و به فرزندانش دل دریایی بدهد…
بسیار زیبا بودامسال اولین سالی بود که درآغاز سال نو دیدارچهره مهربان مادر گرامیتان میسر نشدومقارن بود با یتیم شدن اهل بیت سلام الله علیهم وایام فاطمیه امیدوارم روح آن مرحومه با مادراهل بیت محشور گردد.
خیلی گریه کردم با این غزل
گل کاشتید آقای شیبانی.خداوند این مادر مهربان و مومنه را رحمت کند.
مادر عزیزم دوستت دارم و خواهم داشت
حق مطلب را در ایام فاطمیه به خوبی ادا کردید اجرتان با حضرت زهرا سلام الله علیها
دست تموم عاشقا ب دامن پاک شماست/ما رو شفاعت بکنید بانوی مهربون یاس
بهارآمدوطبع غزل سرایت نیست ازآن که مادرپاکیزه درسرایت نیست زخاک مادرتو،بوی عشق می خیزد اگرچه بعدفراقش،دگرصفایت نیست
چقدر زیبا و ارزشمند برای مادر مهربانتان سروده اید دست مریزاد.
تمامی من از او ، او فقط ، خدایم نیست
زیبا سروده اید،افسوس سعی ما بین صفا ومروه به زمزم ختم نمیشود،فقط سراب است وبس.