احمدرضا ایراندوست – از آداب و رسوم عروسی های میمه

2015-03-12
505 بازدید

یکی از آرزوهای جوانان پیدا کردن همسری مناسب و برپایی مراسم عروسی به یاد ماندنی و خاطره انگیز است .پدرها و مادرها تمام هم و غمشان این است که برای عروسی فرزندشان سنگ تمام بگذارند، وقتی در خانواده ای فرزندی دختر چشم به جهان میگشاید ، مادر خانواده سعی میکند در همان ابتدای تولد به […]

۹

یکی از آرزوهای جوانان پیدا کردن همسری مناسب و برپایی مراسم عروسی به یاد ماندنی و خاطره انگیز است .پدرها و مادرها تمام هم و غمشان این است که برای عروسی فرزندشان سنگ تمام بگذارند، وقتی در خانواده ای فرزندی دختر چشم به جهان میگشاید ، مادر خانواده سعی میکند در همان ابتدای تولد به فکر تامین جهیزیه برای دخترش باشد، حتی طلاهایی که برای به دنیا آمدن دختر به صورت هدیه به دستش رسیده را جمع کرده و بعد از مدتی آنها را تبدیل به النگو و گردنبد و گوشواره میکند تا کم کم از این راه برای دخترش پس اندازی را انجام داده باشد.این رسم در اکثر بانوان همشهری ما دیده میشود و به همین دلیل است که افراد غریبه دوست دارند ، دختر میمه ای را به همسری برگزینند.پدرها هم وظیفه خود میدانستند که به فکر تامین سرپناهی برای فرزند پسر خود باشند تا به هنگامی که قصد ازدواج داشته باشد ، از بابت مسکن غم و غصه ای نداشته باشد.اما امروزه کمتر پدر و مادری را میتوان پیدا کرد که بتوانند به راحتی مسکن فرزندان پسر و جهیزیه فرزندان دختر خود را تامین نمایند.
انتخاب همسر تا همین سالهای قبل بیشتر بر اساس همسرگزینی از فامیل و بستگان بود که این رسم هم بنا به دلایل گوناگون روز به روز کم رنگ و کم رنگ تر میشود.یکی از دلایل آن مهاجرت تحصیلی فرزندان دختر و پسر بوده که با توجه به رتبه ای که در کنکور کسب میکنند ، شهر محل تحصیلشان نیز انتخاب میشود.در این دوره چهار ساله و یا بیشتر فرزندان پسر میمه ای که حالا دیگر آزادی عمل بیشتری به دست آورده و بهتر میتوانند برای انتخاب همسر آینده خود تصمیم بگیرند ، یکی از هم کلاسی ها و یا احیانا هم دانشگاهی های خود را برای همسری انتخاب کرده و بعد از این که تمام کارهای ابتدایی را انجام دادند ، این موضوع را با والدین خود در میان گذاشته و پدر و مادر را در وضعیت آچمز قرار میدهند.اصولا پدر و مادر ها نیز که خوشبختی فرزندان خود را میخواهند با این مسئله کنار آمده و اختیار را به فرزند میدهند.از قدیم هم مثلی هست که میگویند : اهل کجایی ؟ طرف در جواب گفته : هنوز ازدواج نکرده ام ، یعنی هر فرد ذکوری بعد از ازدواج به سمت خانواده عروس غش کرده و جزیی از خانواده آنها شده و با آداب و رسوم آنها مراسم عروسی خود را برگزار میکند.دخترخانم های میمه نیز به دلیل این که از حجب و حیای خوبی برخوردار هستند ، به محض این که وارد دانشگاه و یا اداره ای گردند ، دهها خواستگار پیدا کرده و هنوز درس به اتمام نرسیده ، ازدواج میکنند.این هم دلیل دیگری بر کم رنگ شدن آداب و رسوم مراسم ازدواج میمه که به خوبی میتوان امروزه آن را مشاهده نمود.
اما در سالهای نه چندان دور طبق گفته ها و شنیده هایی که بارها به گوشمان خورده بود ، میگفتند : عقد دختر خاله و پسر خاله و دختر عمو و پسر عمو را در آسمانها بسته اند.اما با توجه به پیشرفت علم پزشکی و روشن شدن مردم ، این روزها شاهد این هستیم که ازدواجهایی از این سبک به نسبت دهه های گذشته خیلی کم شده و افراد فامیل به دلیل مسائل ژنتیکی سعی میکنند ، چنین وصلت هایی را انجام ندهند.
خوب به خاطر دارم که به هنگامی که دوران نوجوانی را میگذراندم ، ازدواج کردن و برپایی مراسم عروسی آداب و رسوم خاصی داشت.وقتی اهالی خانواده ای که پسر دار بودند ، تصمیم میگرفتند برای فرزند پسرشان آستین بالا بزنند ، تمام فامیل را به کمک طلبیده تا بلکه بتوانند عروسی از هر جهت مناسب را برای فرزندشان انتخاب نمایند.بستگان هم به تکاپو و جستجو پرداخته و هر کس به سلیقه خود فردی را معرفی میکرد، وقتی کاندید مورد نظر از هر جهت مورد قبول اهالی خانواده قرار میگرفت ، نقشه میکشیدند که بفهمند دختر مورد نظرشان چه هنگامی به حمام میرود، وقتی از حمام رفتن عروس آینده باخبر میشدند ، آنها نیز چادر چارچوق کرده و دسته جمعی به حمام رفته تا از نزدیک عروس را از همه نظر دیده که مبادا خدای ناکرده عیب و ایرادی در تن و بدن داشته باشد.وقتی این بازدید چند نفره به اتمام میرسید ، جلسه مشورتی تشکیل داده و هر کس به دید و سلیقه خود نظرش را اعلام میکرد .وقتی اکثریت به قبولی عروس رای میدادند، موضوع را با پدر خانواده در میان گذاشته و نظر پدر داماد را هم جویا میشدند.بعد از قبولی در این مرحله به توسط یکی از بستگان عروس پرس و جو میکردند که بفهمند ، آیا عروس تصمیم به ازدواج دارد ؟ پای خواستگار دیگری در میان نباشد ؟ وقتی از این بابت هم خیالشان راحت میشد ، موضوع را با پسر خود در میان گذاشته و نظر داماد را هم کسب میکردند.البته در آن زمانها نظر پدر و مادر و خانواده بر نظر داماد ارجحیت داشت و کمتر دامادی در مقابل نظر خانواده مخالفت میکرد.
در این مرحله نوبت به کدخدا فرستادن بود، یکی از بزرگان فامیل که حرفش در دو طرف خریدار داشته باشد ، وظیفه کدخدایی را بر عهده گرفته و با رفتن به منزل عروس خواسته خانواده داماد را با ادبیات خاصی بیان میکرد.خانواده عروس هم بعد از شنیدن حرفهای کدخدا ، فرصتی میخواستند که جواب این خواسته را بدهند.
بعد از این که کدخدا ماموریت خود را به انجام میرساند ، خانواده عروس به شور و مشورت پرداخته و با بستگان درجه یک خود موضوع را درمیان میگذاشتند، کسانی هم در پیرامون حال و احوال داماد به پرس و جو پرداخته و همه این موارد در جلسه ای منتج به نتیجه آری و یا نه میشد.اگر جواب خانواده عروس منفی بود کار در همین مرحله متوقف گشته و طرفین به دنبال کار خود میرفتند، در صورت مثبت بودن با آدابی خاص جواب را به کدخدا منتل کرده و خودشان را آماده مراسم خواستگاری میکردند.
خانواده داماد که لحظات سخت و دلهره آوری را سپری میکردند ، بعد از شنیدن جواب مثبت از طرف خانواده عروس به موضوع رسمیت بخشیده و آن را علنی و فاش میکردند.
مراسم خواستگاری نیز آداب خاص خود را داشت که با هماهنگی و تعیین وقت با حضور بزرگترهای دو خانواده به انجام میرسید .در این مرحله عروس و داماد برای اولین بار به صورت رسمی یکدیگر را میدیدند.آوردن چای توسط عروس با سینی لرزان کاری است که در همه جا عمومیت دارد.در این مراسم دو خانواده بعد از صحبتهای اولیه به مهریه پرداخته و لیستی را تهیه کرده که به امضای بزرگترها میرسید.عموما هم در مهریه های آن زمانها آب و زمین کشاورزی و منزل مسکونی و مقداری ظروف مسی ساخته شده به همراه یک جلد کلام الله مجید با یک شاخه نبات و چند مثقالی طلا بود که مورد قبول طرفین قرار میگرفت.در این مجلس زمان عقد هم تعیین شده و طرفین برای وظایف محوله آماده میشدند.در فاصله مراسم خواستگاری و مراسم عقد ، داماد به اتفاق مادر و یا خواهر خود به منزل عروس رفته و برای دقایقی با عروس به صحبتهای شیرین آن دوران میپرداختند.چند روز قبل از مراسم عقد ، مراسم خرید بود که داماد به اتفاق چند نفر از بستگان درجه یک خانواده خود و چند نفر از بستگان درجه یک خانواده عروس به اصفهان رفته و به مدت یک روز تمام آواره بازارها و پاساژهای اصفهان میشد .ناهار این جمعیت نیز به عهده داماد بوده و باید برای همراهان عروس نیز هدایایی را خریداری میکرد.خانواده عروس نیز حلقه نامزدی به همراه ساعت و کت و شلوار برای داماد خریداری میکردند، برای خواهر ها ی داماد نیز هدایایی را میخریدند.
روز عقد تعیین گردیده و لیست مهریه را به نزد عاقد برده و زمان دقیق عقد را به عاقد اطلاع میدادند.در این روز عروس به آرایشگاه رفته و مهمانانی که توسط دو خانواده دعوت شده اند جهت مراسم عقد حاضر شده و عموما با میوه و شیرینی پذیرایی میشدند.بعد از اتمام کار عروس در آرایشگاه ، داماد عروس را تا محل عقد کنان با ماشین مشایعت کرده و عاقد مراسم عقد کنان را انجام میداد.عموما در میمه فاصله ای بین عقد تا عروسی در نظر گرفته میشد که در این مدت عروس به تکمیل جهیزیه پرداخته و داماد نیز مسکن خود را از هر جهتآماده سکونت میکرد.
مراسم عروسی تا چند سال قبل به مدت سه شب برگزار میشد که یک شب مراسم بردن جهیزیه بود که جهیزیه را با مراسم خاصی به منزل عروس میبردند ، زنها مقداری از وسایل را در سینی بر سر گذاشته و وسایل سنگین نیز با وانت حمل میشد.مراسم شب بعد که شب عروسی بود با آدابی خاص دوستان و بستگان داماد با ساز و آواز داماد را از حمام درآورده و سر تاسر مسیر او را میزدند و میرقصیدند و ترقه و فشفشه در میکردند.در شب اول از تمام مهمانها با شام پذیرایی میشد.فردای آن روز که روز پاتختی بود که در قسمت صبح بستگان و دوستان داماد جهت پاتختی و عرض تبریک میرفتند و به هنگام بعد از ظهر خانواده و دسته عروس دسته جمعی برای عرض تبریک به خانه عروس میرفتند.در شب دوم از کسانی که برای عروس و داماد هدیه آورده بودند دعوت میشد و با صرف شام آز آنها پذیرایی میشد.عموما شام شب دوم از شب اول سنگین تر و بهتر بود.در این دو شب گروه ارکستر که اکثرا بومی بودند با نواختن تنبک و سرنا و کمانچه حسابی مجلس عروسی را گرم میکردند.این نوع مراسم عروسی تا سالیان سال در خاطر و یاد عروس و داماد میماند.نه عکسی از مراسم تهیه میشد و نه فیلمی بود ، هر چه بود همان مراسمی بود که در کمال سادگی و بی آلایشی فقط برای همان عروسی برگزار میشد.چیزی که این روزها کمتر شاهد آن هستیم و فقط بوق زدنهای پیاپی ماشینها است که خبر میکند : امشب عروسی است وگرنه هیچ چیز دیگرش شباهت به عروسی ندارد.تا مطلبی دیگر ایام به کامتان باد .شاد زی مهر افزون خدانگهدار