شهید خرازی و شجاعت شهید محمودرضا ایراندوست

2015-02-27
588 بازدید

 احمدرضا ایراندوست – چند روزی به عملیات محرم مانده بود ، من در آن زمان راننده آمبولانس بودم ، چند تن از فرماندهان را برای بررسی موقعیتی به محلی در محدوده عملیاتی بردم .بعد از این که فرماندهان از ماشین پیاده شدند ، اتومبیل دیگری نیز از راه رسید ، و چند نفر از آن […]

۲۰۰۹۰۳۰۶۱۴۴۷۰۳c200-77

 احمدرضا ایراندوست – چند روزی به عملیات محرم مانده بود ، من در آن زمان راننده آمبولانس بودم ، چند تن از فرماندهان را برای بررسی موقعیتی به محلی در محدوده عملیاتی بردم .بعد از این که فرماندهان از ماشین پیاده شدند ، اتومبیل دیگری نیز از راه رسید ، و چند نفر از آن اتومبیل پیاده شده و فرماندهان ارشد به دیده بوسی پرداختند.در همین حین یکی از فرماندهان خودمان من را به نام فامیل صدا زد ، نزدیکتر که رفتم ، شخصی به من نزدیک شد و گفت : شما چه نسبتی با شهید محمود ایراندوست دارید ؟ به ایشان گفتم : شهید ایراندوست پسر عموی من بودند ، ایشان من را در بغل گرفت که متوجه شدم ، یک دست ندارند ، از فرمانده خودمان پرسیدم ، این فردی که یک دست ندارد و همه به او احترام میگذارند ، چه کسی است ؟ در پاسخم گفتند : ایشان حاج حسین خرازی فرمانده لشگر امام حسین هستند ، تا به حال اسم ایشان را شنیده بودم ، ولی سعادت این که از نزدیک او را ببینم ، نصیبم نشده بود ، ظهر فرا رسید و حاج حسین خرازی در مقام امام جماعت ، به نماز ایستادند و ما نیز به ایشان اقتدا کردیم ، در همان بیابان ناهار مختصری را خوردیم و هنگام خداحافظی ،

۱

مجدد من را به نزدیک خودشان فراخوانده و از شجاعت شهید ایراندوست برایم گفتند ، و در ادامه گفتند : اگر کاری داشتی به من مراجعه کن .برای اولین و آخرین بار ایشان را از نزدیک دیدم ، فرماندهی که کلاهی بر سر داشت و همیشه سر به زیر بود و به زیر دستانش احترام میگذاشت ، با این که یک دست خود را در جنگ از دست داده بود ، ولی به خاطر شجاعت و شهامت و خصلت های فرماندهی نابی که داشت همچنان فرماندهی لشگر امام حسین را بر عهده داشته و در ادامه همین راه به شهادت رسید.روحش شاد باد .