احمدرضا ایراندوست – کاش “چوب خط ” هیچکس پر نشود

2015-02-18
528 بازدید

شاید بارها و بارها این جمله را از زبان کسانی شنیده باشیم که گفته اند : فلانی چوب خطش پر است ، هدف از بر زبان آوردن چنین تمثیلی این بوده که هر کس به اندازه و مقداری نزد دیگران اعتبار دارد ، حتی این نوع تقسیم اعتبار در بانکها نیز منظور میشود .مثلا فلان […]

images (27)

شاید بارها و بارها این جمله را از زبان کسانی شنیده باشیم که گفته اند : فلانی چوب خطش پر است ، هدف از بر زبان آوردن چنین تمثیلی این بوده که هر کس به اندازه و مقداری نزد دیگران اعتبار دارد ، حتی این نوع تقسیم اعتبار در بانکها نیز منظور میشود .مثلا فلان بانک به من که آه در بساط ندارم شاید یک وام یک میلیون تومانی هم ندهد ، اگر هم میلش کشید و دلش سوخت که کار من را راه بیندازد چنان بیخ کار را سفت میگیرد که انسان پشیمان میشود.برای مثال ضامنی را میخواهد که هم کارمند باشد ، هم سپرده خوبی در بانک داشته باشد ، هم گواهی کسر از حقوق بیاورد ، هم تا به حال ضامن کسی نشده باشد ، تاکنون هم چک برگشتی در هیچ بانکی نداشته باشد و هزار و یک دلیل با معنی وبی معنی ، یعنی این که نمیخواهند بدهند ، یعنی این که من به اندازه کافی بدهکار بانک هستم و به نوعی چوب خطم پر شده است .اما بر عکس چنین قضیه ای هم صادق است ، خیلی از افراد هیچ گاه چوب خطشان پر نمیشود ، چون اندازه چوب خطشان نامحدود بوده ر حالی که چوب خط من و امثال من یک وجب است ، این دسته از افراد چون یا پارتی درست وحسابی دارند و یا مایه تیله گردن کلفتی در بانک دارند ، همیشه چوب خطشان خالی است و مردم عادی و اداره جات دولتی بدون ضابطه و فقط از روی را بطه کارشان را راه می اندازند.
اما داستان چوب خط رایج در اکثر نقاط کشور و خصوصا منطقه میمه بر این اساس بود که چون پول نقد در دسترس مردم نبود و بیشتر مردم معاملاتشان را بر اساس پایاپای و یا تهاتری انجام میدادند.بیشترین کاربرد چوب خط در قصابی ها بود .به دلیل نبودن برق سراسری و مساعد نبودن شرایط برای نگه داری گوشت مردم مجبور بودند مصرف روزانه خود را از قصابی ها تهیه نمایند .تهیه کردن هر روزه گوشت تازه احتیاج به پول داشت و چون پول در دسترس اغلب مردم نبود ، چوب خط گره گشای این مشگل بود .دامداران طبق قراری که با قصاب مورد علاقه خود میگذاشتند ، شرط میکردند که قصاب گوشت روزانه خانواده این دامدار را تامین نبوده و در قبال دریافت وجه آن بر روی چوبی که حدودا سی سانتی متر و به قطر یک ماژیک وایت برد بود ، خط انداخته و در آخر سر با شمردن خطهایی که قصاب بر روی چوب خط انداخته بود مشخص میشد که این خانوار چقدر گوشت از قصابی و از طریق چوب خطی گرفته است .بیشتر وزنهای درخواستی مردم بر اساس ده نا و بیست و ژنج بود و در اول کار این وزن نیز در عهد و پیمان شفاهی منظور میگردید .خانواده ای به طور مثال در روز ده نار گوشت مصرف میکرد و با دریافت هر ده نار گوشت ، قصاب موظف بود با کاردی که در دست داشت بر روی چوب خط چاکی بیندازد .هر چاک به منزله دهنار گوشت بود ، و اگر روزی مهمان به خانه چنین دامداری میرفت ، به هنگام دریافت گوشت این موضوع را به قصاب گفته و قصاب در ازای گوشتی که بر مبنای ده نار شرط شده بود ، چاکهای بیشتری را به روی چوب میزد و دو تا ده نا و یا سه تا ده نار و بستگی به نیاز آن روز خانواده گوشت داده و چوب خط را چاک می انداخت .در این بین افرادی بودند که خلف وعده کرده و از نظر قصاب چوب خطشان پر شده بود ، قصاب به چنین افرادی گوشت نمیداد و میگفت که چوب خط شما پر شده است .عموما به افراد بد حساب و بدقول و به افرادی که بیش از اعتبار خود درخواستی دارند میگویند که چوب خطشان پر شده است .همیشه از چوب خط به خوبی نگه داری میکردند و آن را در جای مهمی قرار میدادند .قصاب هم چوب هر روزه را کاملا میشناخت و هم چاکهایی را که غیر از خودش بر روی چوب افتاده بود تشخیص میداد.استفاده و سود قصابها در این گونه معاملات چوب خطی پوست و روده گوسفند به همراه کله و پاچه و دل و جگرش بود و به غیر از این سود دیگری عاید قصاب نمیشد .اکثر مردم میمه از این روش استفاده میکردند و فقط کارمندان و حقوق بگیران خریدهای خود را به صورت نقدی انجام میدادند .خرید نان از نانوایی ها هم چوب خطی بود ، استفاده از حمامهای عمومی نیز به صورت نسیه انجام میگرفت که به هنگام برداشت محصول دستمزد حمامی پرداخت میشد .کاش چوب خط هیچ کس پر نشود و همه چوب خط بلندی داشته باشند.تا مطلبی دیگر خدا نگه دار شما باد .شاد زی مهر افزون خدا نگهدار