۲۸ صفر درشعر آقای یوسف رحیمی وبلاگ تالاراهل بیت

2014-12-21
38 بازدید

  آمدی با تجلّی توحید به زمین آوری شرافت را ببری ازمیان این مردم غفلت وکفر وجاهلیّت را ولی افسوس عدّه ای بودند غرق درظلمت وتباهی ها درحضور زلال تو حتّی پی مال ومقام خواهی ها سالها درکنارتو امّا دلشان ازتب تو عاری بود چیزی ازنور تو نفهمیدند کار آنها سیاه کاری بود دردل این […]

 

30
آمدی با تجلّی توحید به زمین آوری شرافت را
ببری ازمیان این مردم غفلت وکفر وجاهلیّت را
ولی افسوس عدّه ای بودند غرق درظلمت وتباهی ها
درحضور زلال تو حتّی پی مال ومقام خواهی ها
سالها درکنارتو امّا دلشان ازتب تو عاری بود
چیزی ازنور تو نفهمیدند کار آنها سیاه کاری بود
دردل این اهالی ظلمت کاش یک جلوه نور ایمان بود
بین دلها ی سخت وسنگی شان اثری ازرسوخ قرآن بود
چه به روز دل تو آورده غفلت ناتمام این مردم
دردل تو قرار ماندن نیست خسته ای ازمرام این مردم
آحرین روزها خودت دیدی فتنه ای سهمگین رقم می خورد
و شکوه سپاه پر شورت باز با خدعه ها به هم می خورد
پیش چشمان گریه پوشت باز بیرق ظلم را علم کردند
ساحتت را به تهمت هزیان چه وقیهانه متهم کردند
لحظه های وداع تو افسوس دل نداده کسی به زمزمه ات
یک جهان راز ویک جهان غم داشت خنده ی گریه پوش فاطمه ات
بعد تو درمیان اصحابت چه بیاید به روز سیره ی تو
می روی وغریب ترازپیش بین نامردمان عشیره ی تو
خوش به حال ستارگانی که با طلوع تو روسپید شدند
ازتب فتنه درامان ماندند دررکاب شما شهید شدند
می روی ودراین غریبستان بی تو دِق می کنند سلمان ها
دست های علی وزخم طناب وای ازاین ظاهراً مسلمان ها
راه توحیدی ولایت را همگی سَد شدند بعد ازتو
جز علی و فدائیان علی همه مرتد شدند بعد ازتو
حیف خورشید من به این زودی حرف هایت زیاد می رفت و…
درکنار سقیفه ی ظلمت هستی تو به باد می رفت و …
شاعری این همه مصیبت را این غم ودرد بی نهایت را
آه امّا کسی نمی شنود غربت سرخ ناله هایت را
چه شده ازبهشت روشن من اینچنین بوی دود می آید؟؟
ازافقهای چشم مهتابم ناله هائی کبود می آید؟؟؟
این همان کوثر است ای مردم پس چه شد حرمت ذوی القربی
آه آیا درست می بینم !!! آتش وبال وچادر زهراء(س)
آه تنها سه روز بعد ازمن اجرمن راچه خوش ادا کردید!!!!
بر سر یاس دامن یاسین بین دیوار ودر چه آوردید
غربت تو هنوز هم جاریست قصه ی تلخ خواب این مردم
منتظر درغروب بی یاری ست سال ها آفتاب این مردم.
اللهمّ عجّل لولیِک الفرج

با تشکر از آقای ابراهیم مقصودی