اخوان ثالث – نذر کرده ام يک روزي که خوشحال تر بودم

2014-12-21
824 بازدید

نذر کرده ام يک روزي که خوشحال تر بودم بيايم و بنويسم که زندگي را بايد با لذت خورد که ضربه هاي روي سر را بايد آرام بوسيد و بعد لبخند زد و دوباره با شوق راه افتاد يک روزي که خوشحال تر بودم مي آيم و مي نويسم که اين نيز بگذرد مثل هميشه […]

8

نذر کرده ام
يک روزي که خوشحال تر بودم
بيايم و بنويسم که
زندگي را بايد با لذت خورد
که ضربه هاي روي سر را بايد آرام بوسيد
و بعد لبخند زد و دوباره با شوق راه افتاد

يک روزي که خوشحال تر بودم
مي آيم و مي نويسم که
اين نيز بگذرد
مثل هميشه که همه چيز گذشته است و
آب از آسياب و طبل طوفان از نوا افتاده است

يک روزي که خوشحال تر بودم
يک نقاشي از پاييز ميگذارم , که يادم بيايد زمستان تنها فصل زندگي نيست
زندگي پاييز هم مي شود , رنگارنگ , از همه رنگ , بخر و ببر

يک روزي که خوشحال تر بودم
نذرم را ادا مي کنم
تا روزهايي مثل حالا
که خستگي و ناتواني لاي دست و پايم پيچيده است
بخوانمشان
و يادم بيايد که
هيچ بهار و پاييزي بي زمستان مزه نمي دهد
و هيچ آسياب آرامي بي طوفان …

مهدي اخون ثالث