احمدرضا ایراندوست – مسافرتهای زیارتی کاروانی به اماکن مقدسه

2014-12-06
62 بازدید

هر روز که میگذرد از زندگی دسته جمعی و رفت و آمدهای فامیلی ، بیشتر فاصله میگیریم .به خاطر گرفتاری های روزمره زندگی ، دیگر کسی حال و حوصله مسافرتهای دسته جمعی و کاروانی و آن هم با اتوبوس را ندارد.اغلب مردم سعی میکنند ، اگر تصمیم به مسافرتی هم داشته باشند ، به اتفاق […]

images

هر روز که میگذرد از زندگی دسته جمعی و رفت و آمدهای فامیلی ، بیشتر فاصله میگیریم .به خاطر گرفتاری های روزمره زندگی ، دیگر کسی حال و حوصله مسافرتهای دسته جمعی و کاروانی و آن هم با اتوبوس را ندارد.اغلب مردم سعی میکنند ، اگر تصمیم به مسافرتی هم داشته باشند ، به اتفاق اهل خانواده و به صورت شخص یروند.الحمدلله همه هم اتومبیلی دارند و زمانی که فرصت مناسبی را پیدا کنند ، بروبچ را سوار کرده و عازم سفر چه زیارتی و چه سیاحتی میشوند.بارها هم اتفاق افتاده که افراد نزدیک خانواده نیز متوجه غیبت چند روزه نمیشوند و زمانی ، با خبر میگردند که طرف به مسافرت ، رفته و چند روزی هم آز برگشتشان گذشته است.اما تا چندین سال قبل و درست زمانی که دهه اول محرم به پایان میرسید، هیئات مذهبی و زنجیر زنی میمه در تکاپوی رزرو اماکنی در شهرهای مقدس از جمله مشهد و شیراز و قم بودند که با نام نویسی از اعضای هیئت خود ، چند روزی را به یک مسافرت زیارتی سیاحتی بروند.عموما این گونه مسافرتها قبل از فرا رسیدن اربعین حسینی شروع میشد و به بعد از رحلت پیامبر اکرم (ص) و امام حسن مجتبی (ع) ختم میشد.هیئتهای حسینی و ابوالفضل چون اعضای بیشتری را داشتند ، بالطبع مسافران زیادتری را نام نویسی میکردند.در روز موعود اتوبوسها که عموما از نوع تی بی تی و یا ایران پیما بود ، در مقابل مسجد جامع به ردیف پارک میکردند و زوار نیز هر کدام با ساکی در دست راهی مسجد جامع میشدند تا برای چند روزی فارغ از گرفتای های روزمره در کنار دوستان و آشنایان همشهری به زیارت بروند.سلام و صلوات در فضای دود و بوی اسپند ، همراه با خداحافظی زوار از خانواده هایشان ، کم کم به رسمی تبدیل شده بود ، و همه کسانی که خواهان این گونه سفرها بودند روزشماری میکردند تا این فصل هر چه زودتر فرا برسد .تعدادی از مردم به مشهد می رفتند و عده ای نیز زیارت شاه چراغ را در شیراز انتخاب میکردند و البته عده ای هم بودند که با سفری کوتاهتر ، اربعین و بیست و هشت صفر را به شهر قم میرفتند تا در آستانه مقدسه حضرت معصومه به عزاداری بپردازند.مداحانی که در این گونه سفرها بودند سعی میکردند در طول راه با نوحه و مرثیه خوانی فضای معنوی به این گونه کاروانها بدهند.در مدت اقامت در شهرهای زیارتی نیز هیئات سعی میکردند برای مشرف شدن به حرم تشکیل دسته داده و به صورت مرتب و در قالب زنجیر زنی به زیارت بروند.چون در آن هنگام تکنولوژی تلفن همراه در کار نبود ، زوار در طول مدت اقامتشان فارغ از اهل خانواده ، فقط به زیارت میرسیدند و البته به هنگام برگشت ، ساکی پر از سوغات را نیز به همراه خودشان می آوردند.اما بعد از سقوط صدام و باز شدن مسیر کربلای معلا ، خیلی از افراد فرصت را غنیمت شمرده و در این مدت خاص به کربلا رفته و در آن مکان مقدس به عزاداری میپردازند.بزرگترین راهپیمایی نیز در این سه روزه قبل از اربعین در آنجا انجام میگیرد که حدود بیست و پنج میلیون نفر از عاشقان اباعبدالله در آن شرکت میکنند ، امسال شخص دکتر قالیباف و شهرداری تهران در این چند روزه وظیفه امدادرسانی به این خیل عظیم عزادار را بر عهده دارد.اما سفرهای زیارتی و کاروانی آن زمانها که با نوای گرم چاوش خوانی همراه بود ، دیگر تکرار نخواهد شد.من خودم سعادت این را داشتم که در دوره نوجوانی همراه با هیئت دو مرتبه به مشهد مقدس و دو مرتبه به شاه چراغ بروم .خاطراتی که در این مسافرتهای معنوی دارم هیچ گاه فراموشم نخواهد شد.آخرین باری که همراه با هیئت جان نثاران قمربنی هاشم به شیراز رفتیم ، مرحومین حاج آقا سید محمد موسوی زاده و حاج سید هاشم موسویزاده نیز تشریف داشتند ، که با وجود حضور ایشان ، به کل افراد هیئت خوش گذشت .خداوند این سادات گرامی را که به حق بر گردن مردم میمه حق داشتند با اولیاالله محشور بگرداند.رسمی که در شهرهای بزرگ و در ایام عزاداری وجود دارد این است که شامی که میخواهند به عزاداران بدهند ، در آخرین ساعات شب و بعد از پایان مراسم عزاداری میدهند.یعنی حسابی از عزاداران کار میکشند و سپس شامشان را میدهند.در سفر آخری که به شیراز رفته بودیم ، حوالی ساعت ده شب به شیراز رفتیم و قرار بود شبها در حسینیه ای در آن شهر اقامت کنیم .اعضای هیئت حدود ده ساعت مسیر میمه تا شیراز را با اتوبوس طی کرده بودند و حالا خسته و کوفته و گرسنه به آنجا رسیدیم .بعد از این که از اتوبوسها پیاده شدیم و وارد حسینیه شدیم ، اعضای هیئت شیراز مشغول عزاداری بودند و داخل حسینیه جایی برای استراحت وجود نداشت و ما نیز به همراه آنها مشغول سینه زنی گردیدیم .حدود یک ساعتی سینه زدیم و چندین مداح به نوبتی مداحی کردند و خوشحال بودیم از این که الان مراسم به پایان میرسد و سفره شام را پهن کرده و بعد از خوردن شام ، استراحت میکنیم .همین که مداحی به پایان رسید و ما در حال متفرق بودن بودیم به ناگاه چراغهای حسینیه را خاموش کردند و شروع به خواندن دعای توسل کردند.ساعت از دوازده نیمه شب گذشته بود و از شام خبری نبود، و آن فردی که دعای توسل میخواند بعد از هر امام یک ربع مداحی میکرد، حساب کردیم با این رویه که ایشان در پیش دارد ، اگر بخواهد برای دوازده امام نیز مداحی بکند تا ساعت چهار صبح نیز از شام خبری نیست .من در گوشه ای از حسینیه نشسته بودم ، کم کم خودم را به آن محلی که با بلند گو دعای توسل میخواندند ، رساندم .بعد از این که مداحی امام سجاد را به پایان رساند ، دستم را دراز کرده و میکرفون را گرفتم و بدون هیچ گونه مکثی از امام محمد باقر تا امام حسن عسگری را یکسره و بدون این که کسی در آن فاصله مداحی کند ، را خواندم .میخواستم برای امام دوازدهم بخوانم که مداح شیرازی ، میکرفون را از دستم گرفته و گفت چرا دعای توسل را اینقدر سبک میشماری و تند تند میخوانی ؟ با این که قسمت کمی از دعا مانده بود ، برای همان قسمت کم ، تلافی تمامی تند خوانی های من را با مداحی طولانی خودش درآورد.حدود ساعت سه بعد از نیمه شب مراسم دعای توسل نیز به پایان رسید و چراغها را روشن کردند ، اعضای هیئت به من میگفتند : خوب بود تو جلو رفتی وگرنه معلوم نبود تا چه ساعتی باید در تاریکی با شکم گرسنه مینشستیم .وقتی سفره را پهن کردند و غذاها را بر سر سفره آوردند ، مشخص شد شام آنشب هیئت شیرین پلو میباشد که هیچ کدام از بچه های هیئت ما دوست نداشتند.خورشتشان نیز پیاله ای بود که فقط لپه داشت و از گوشت و سیب زمینی و سابز مخلفات خبری نبود و فقط لپه خالی بود.آنهایی که به شیراز رفته و غذاهای هیئتهای شیرازی را دیده اند به خوبی میدانند من چه میگویم .بعد از این که هیچ کدام نتوانستند آن غذا را بخورند، همه از حسینیه بیرون آمده تا بلکه چیزی گیر بیاورند و شکمشان را سیر کنند ، اما در آن موقع شی که هیچ مغازه و رستورانی باز نبود و شهر کاملا تعطیل تعطیل و خاموش بود.به اجبار برگشتیم و با شکم گرسنه خوابیدیم .اذان صبح که گفته شد ، اعضای هیئت برای اقامه نماز برخاستند ، عده ای به خیابان رفته و با گرفتن مقداری نان تازه به همراه پنیر و کره و مربا ، صبحانه مفصلی را به بدن زدیم و نزدیک ساعت ده صبح هیئت را به راه انداخته و به شاه چراغ مشرف شدیم .حاج آقا پرهیزکار بانی هیئتی بود که ما چند روزی را مهمانشان بودیم .گمانم ایشان نیز دستشان از دنیا کوتاه شده باشد.خداوند جمیع درگذشته گان را قرین رحمت بفرماید.تا مطلبی دیگر ایام به کامتان باد.