درد نوشته ای در اربعین درگذشت شادروان نوش آذر عبداللهیان

2014-12-02
216 بازدید

محمدتقی معینیان : یادی از مرحومه حاجیه خانم نوش آذر عبدالهیان ( به مناسبت چهلمین روز درگذشت آن مرحومه) به هنگام نگرش در شخصیت های اجتماعی جامعه، بخصوص در جوامع کوچک، به شخصیت های بلند پایه ای می رسیم که سراسر فصل، فصل حیاتشان اسرار آمیز جلوه می کند و شگفت و جالب می نماید. […]

abdolahian1

محمدتقی معینیان : یادی از مرحومه حاجیه خانم نوش آذر عبدالهیان ( به مناسبت چهلمین روز درگذشت آن مرحومه)
به هنگام نگرش در شخصیت های اجتماعی جامعه، بخصوص در جوامع کوچک، به شخصیت های بلند پایه ای می رسیم که سراسر فصل، فصل حیاتشان اسرار آمیز جلوه می کند و شگفت و جالب می نماید.
کارنامه درخشان زندگانی حاجیه خانم نوش آذر عبداللهیان نشان می دهد که او نیز از اینگونه شخصیتها است. زندگی این بانوی محترمه، با حوادثی حساس همراه بود. حوادثی که با همه شگفتیها، باور نکردنی نیست. تعمق و توجه به زندگی و حوادث زندگی این بانو مکرمه، قادر است سرمشق دیگران قرار گیرد و جاده زندگی سعادتمند را برای آنها روشن ساخته تا راه را از بیراهه تشخیص دهند. در زندگی انسان شناختن اسوه ها و آشنایی با الگوها ضروری است و شناخت زندگی آنان بعنوان افراد تربیت یافته در دامن مادران با اصالت و متدین و در مکتب اسلام، می تواند ما را با روش زندگی آن بزرگواران بیشتر آشنا کند.تا رفتار و اخلاق پسندیده آنها در جان و روح ما نیز ریشه بدواند و چراغی باشد برای هدایت و رسیدن به سعادت دنیوی و اخری ما.
• مرحوم حاجیه خانم عبداللهیان که بود؟
جهت آشنایی با شخصیت این بانوی مکرمه، تنها اشاراتی کوتاه و گذرا خواهیم داشت به گوشه هایی از زندگی و شخصیت این انسان گرانقدر و معزز
خانم عبداللهیان به لحاظ خانوادگی وابسته به یکی از ریشه دارترین و اصیل ترین خاندانهای شهر میمه است. پدرش مرحوم حاج رمضانعلی عبداللهیان از خاندان شریف و با اصالت عبداللهیان و مرحومه مادرشان (حاجیه خانم سعیدیان) از خاندان بزرگ و مکرم و ریشه دار سعیدیان و همسرشان (مرحوم غلامرضا خان شیبانی) از نوادگان میرزا فتح الله خان شیبانی، از خوانین و صاحب منصبان منطقه ی کاشان و یکی از طوایف با اصالت و بزرگ این شهر بود.
مرحومه عبداللهیان در سن ۱۸ سالگی با مرحوم غلامرضا خان شیبانی که آن زمان رئیس اداره قند و شکر منطقه میمه و جوشقان بود ازدواج کرد و پس از گذشت چند ماه از ازدواجشان به علت انتقال همسرشان به شهرستان نائین، به این شهر نقل مکان و حدود هشت سال در شهر نائین در غربت تنهائی و دور از خانواده، در کنار همسرش روشنائی بخش محفل خانواده بود که ناگهان همسر گرامشان در اثر عارضه ی قلبی و در سن جوانی فوت می کند، به ناچار در سن ۲۶ سالگی در حالی که فرزند پنجم را باردار بود با چهار فرزند قد و نیم قد که بزرگترینشان ۶ سال عمر بیشتر نداشت، با کوله باری از درد و غم از دست دادن همسر و پدر فرزندانش به شهر میمه بر میگردد. پس از فوت همسر و درد فراق او، هنوز آلام و دردهای سنگین غم همسرش را فراموش نکرده بود که برادر جوانش ( مرحوم عبدالله عبداللیهان ) که تنها تکیه گاه و حامی روزگار تنهائی و غم آلودش بود. در سن ۲۷ سالگی در واقعه ای غم انگیز و کمرشکن، فوت کرد. و این بانوی بزرگوار با دلی خونین و کمری خمیده از درد فراغ همسر و برادر و در تنهائی و یتیمی ۵ فرزند خردسال و پدر و مادری پیر و فرتوت، قهرمانانه، با دلی خون و غمی سنگین، یک تنه با تمام ناملایمات زندگی به مبارزه برخواست و با شهامت، شجاعت و از خود گذشتگی زایدالوصفی با تحمل انواع و اقسام سختی ها و محدودیت ها با تلاش و زحمت شبانه روزی و مدیریت و تدبیر باور نکردنی، اجازه نداد کاشانه فرزندانش از هم بگسلد، اجازه نداد درد و غبار یتیمی بر چهره فرزندانش چهره بگستراند، در طی پنجاه سال تک و تنها، این شیرزن، با ایمان و عشق و علاقه غیرقابل تصور به فرزندان و زندگی، مظلومانه چون پروانه گرد فرزندان چرخید و در وجودشان عطر محبت و شیره جان پاشید تا نهال وجودشان از شیره جان مادر، رشد و نمو و پرورش یابد و درد یتیمی بر وجودشان مستولی نیابد.
واقعاً صبر و تحمل، از خود گذشتگی، مدیریت و تدبیر، ایمان و صفا و مهربانی، اخلاق ادب، حیا، قناعت، پاکدامنی، گذشت، زهد و تقوا، شجاعت و شهامت این مادر نمونه شاید در تاریخ شهرمان کم نظیر باشد.
واقعاً در عصر غربت انسان و کسادی بازار ایمان، یک زن جوان روستائی، چگونه راهنما و آموزگار پنج فرزند قد و نیم قد گریز پا می شود و در سایه سار نخل وجودش آنها را آرامش می دهد و جان تشنه سراب زده یتیمی و بی پدریشان را از کوثر حیاتش سیراب میکند و چون هاله ای نور گرداگرد وجودشان را فرا می گیرد و آنها را به راه خیر و سعادت هدایت می کند و بعد از فوت پدر، این مادر بود که شبستان سرد و خاموش یتیمی فرزندان را با خود گذشتگی و صبر و تحمل و تلاش شبانه روزی از نور وجودش نشاط، شور و گرما می بخشد و فرزندانی نیکو، صالح، متدین، نجیب، تلاشگر، انقلابی، دوستدار و خدمتگزار مردم و جامعه را در دامن خود می پروراند.
انصافاً: مرحومه عبداللهیان، الگو کاملی از عفت، نشان روشنی از فضیلت، مظهری از تقوی و پاک دامنی، سمبل صفا، حیا و وفا، قهرمان صبر، مقاومت، از خود گذشتگی، اسوه اخلاق و رفتار نیکو، نمونه بارز مهربانی، غیرت، عزت نفس، قناعت، بلند همتی، تعصب، نجابت، شجاعت، شهامت، زهد و تقوا، مایه افتخار و آبرو خانواده و فامیل و دوست صمیمی فرزندان خویش بود. وقتی در زندگی چند دهه این بانوی مکرمه تعمق و توجه می کنیم. وی را آئینه تمام نمای یک انسان کامل و پیرو حضرت صدیقه کبری فاطمه زهرا (س) می یابیم و براستی که واژه ها در بیان حالات و خصائص این بانو مکرمه نارسایند. متاسفانه یک سال گذشته، برای خاندان گرامی سعیدیان، سال عام الحزن و سال اندوه بود. سالی که در آن چندین عضو خانواده، جهان را وداع گفتند (مرحومه حاجیه خانم طوبی سعیدیان، حاجیه خانم فرنگیس سعیدیان، حاجیه خانم میمنت سعیدیان، حاجیه خانم اشرف صادق همسر مرحوم حاج بهرام سعیدیان، مرحوم آقای حسن ذاکری داماد مرحومه فرنگیس سعیدیان، مرحومه نوش‌ آذر عبداللهیان فرزند ارشد مرحومه طوبی سعیدیان)، مرگ این عزیران که همگی انسان‌های شریف و بزرگوار بودند، باعث حزن و اندوه و غمگینی سنگینی برای فامیل و خاندان سعیدیان گردید اما فوت غمبار و اندوه آفرین، مرحوم نوش‌آذر عبداللهیان، غمی سنگین و دردآور بر دل این خاندان نهاد که تمام وجود اعضای این خاندان و سایر خاندان وابسته را در غم و ماتم فراگیر قرار داد. به نحوی که درد فراق سایر بستگان متوفی را تحت الشعاع قرار داده است. صفا، صمیمیت، فامیل دوستی و برخوردهای مهربانه این بانو با فامیل و بستگان به حدی صمیمی و توأم با صفا و برخورد نیکو بود که فوت وی غمی سنگین بر سینه کلیه فامیل نهاده است.
معمولاً در فرهنگ و سنت ما ایرانیان رسم است که بعد از فوت افراد، برای آرامش بازماندگان به تعریف و تمجید متوفی می‌پردازیم. شاید خوانندگان، مطالب حقیر را در این راستا ارزیابی کنند اما اینگونه نیست. ویژگی‌ها و خصلت‌های بارز شخصیتی و رفتاری مرحومه نوش آذر عبداللهیان در زمان حیاتشان برای تمام فامیل و آشنایان آشکار و هویدا بود. حدود یک سال پیش در زمان حیات این مرحومه، در مسیر رفت و برگشت به زیارت سیده صالحه خاتون (س) به اتفاق آقای عبدالرضا شیبانی، دقیقاً مطالبی را که حقیر در این مقاله در وصف ویژگی بارز مرحومه نوش آذر عبداللهیان مکتوب نموده‌ام به صورت شفاهی برای آقازاده‌شان نقل می‌کردم و وی را الگو، اسوه و شیرزن و مایه افتخار و مباهات خانواده و فامیل می دانستم پس از شنیدن حرف‌های من، آقای شیبانی از شوق و ذوق، اشک از چشمانش جاری شد و پس از پیاده شدن از ماشین گفت: الان می‌روم دست و پای مادرم را بوسه باران می‌کنم.
اما سخنی با خاله عزیزم: خاله جان روح عظیم تو در حال حاضر در فضای روح و ریحان الهی، سرمست از باده رضایت رضوان است. اما ما سینه‌ای داریم پر از درد و غم فراق پرکشیدن ناباورانه تو.
خاله عزیزم: فوت غم انگیز تو، داغ فوت مرحوم برادرم حاج رضا را تازه کرد. و درد سنگین و جانسوزی تمام وجودم را در برگرفته، حدود چهل روز است که غمی سنگین امانم را بریده و درد داغ مرگ ، غم انگیز تو و رضا وجودم را دربرگرفته و لحظه‌ای رهایم نمی‌کند.
خاله بزرگوارم: درست است که تو از بین ما رفته‌ای، اما یاد و خاطر تو و چهره خندان و محبت آمیز تو هرگز از ذهنمان نخواهد رفت ، یادت گرامی و روحت شاد.
درد نوشته‌ای: از محمد تقی معینیان