احمدرضا ایراندوست – چگونه تعزیه خوان شدم ؟ قسمت دوم

2014-11-17
267 بازدید

ادامه قسمت دوم تعزیه خوانی من محرم فرا رسید و من خودم را آماده کرده بودم که به عنوان تعزیه خوان وارد گروه تعزیه خوانی شوم .در عوالم کودکی فکر میکردم قولی که آقای صدر خردمند مبنی بر ورود من به جرگه تعزیه خوانی داده است را فراموش نکرده و ایشان نیز به مانند من […]

5

ادامه قسمت دوم تعزیه خوانی من
محرم فرا رسید و من خودم را آماده کرده بودم که به عنوان تعزیه خوان وارد گروه تعزیه خوانی شوم .در عوالم کودکی فکر میکردم قولی که آقای صدر خردمند مبنی بر ورود من به جرگه تعزیه خوانی داده است را فراموش نکرده و ایشان نیز به مانند من روزشماری میکنند تا بلکه محرم فرا رسیده و من بتوانم خودی نشان بدهم .روز اول محرم به جلوی منزل مرحوم حاج آقا اکبریان رفتم ولی حیف که دیر رسیده بودم و همگی تعزیه خوانها وارد شده بودند و من نتوانستم آقای خردمند را از نزدیک ببینم .ساعتی در جلوی آن خانه سرک کشیدم تا بلکه ایشان من را ببینند و قولشان را به یاد بیاورند اما هر چه بیشتر ایستادم کمتر نتیجه گرفتم .طبل سوم که نواخته شد ، همگی از آنجا خارج شده و راهی مسجد جامع شدند.فرصت را غنیمت شمرده خودم را به مرحوم خردمند رساندم و با کلماتی بریده بریده موضوع چند ماه قبل را یادآوری کردم ، ایشان با روی باز من را تحویل گرفت و گفتند: پس چرا نیامدی ؟ در جوابشان گفتم : آمدم ولی دیر رسیدم و شما به داخل خانه تشریف برده بودید و شیخ بلال نگذاشت که من داخل شوم .ایشان به من گفتند فردا ساعت یک بعد از ظهر اینجا باش ، سر از پا نمیشناختم به دنبال آنها برای دیدن مراسم تعزیه رفتم اما تمام فکر و ذکرم به تعزیه روز دوم محرم بود و این که آیا چه نقش را قرار شده به من بدهند.

6

روز دوم محرم فرا رسید و من هم به مانند همه ساله مدرسه را پیچوندم و کیف و کتاب را در گوشه ای از منزل پدر بزرگم که در همان محله بود گذاشته و عازم خانه مرحوم اکبریان شدم .هنوز هیچ کدام از تعزیه خوانها نیامده بودند ، روی پله های جلوی مغازه مرحوم نیک نژاد جا خوش کردم تا زمانی که مرحوم خردمند تشریف می آورند خودم را به ایشان برسانم .هم کلاسهای من در سر کلاس بودند و من در هوای سرد آن زمان به دنبال ورود به جرگه تعزیه خوانی سر از پا نمیشناختم .لحظه موعود فرا رسید و ایشان از راه رسیدن ، مانند قرقی از روی پله ها پایین پریده و خودم را به ایشان رساندم ، تنبان دبیت مشگی را که آن زمانها اکثر مردان به هنگام فرا رسیدن ماه محرم میپوشیدند ، به پا داشتند و من سالهای سال آرزوی داشتن چنین تنبانی را در ماه محرم داشتم.دست کوچکم را در دستان گرمشان گذاشتند و به همراه خودشان به داخل خانه بردند.انگار فتح دنیا نصیبم شده بود ، از این که توانسته بودم تا اینجای کار پیش بروم در پوست خودم نمیگنجیدم ، وقتی وارد اتاق شدیم ، دیدیم چند نفری از قبل آمده و در آنجا جا خوش کرده بودند ، چراغ علاالدینی که بای گرم کردن فضای اتاق مورد استفاده قرار گرفته بود با شعله قشنگ آبی گرمای خوبی به اتاق داده بود و من که سرمای بیرون را کشیده بودم از گرمای داخل اتاق لذت میبردم ، کتری لعابی کرم رنگی نیز بر روی چراغ قرار داشت که از لوله آن بخار بیرون می آمد .اولین چای را به مانند آدمهای بزرگ در مقابلم نهادند و من با ولع خاصی چای تازه دم اتاق تعزیه خوانی را با دو یا سه حبه قند سر کشیدم .مابقی تعزیه خوانها یکایک از راه می رسیدند و برای ورود هر تازه واردی جمعیت داخل اتاق به پا می ایستادند و تعزیه خوان تازه وارد بر سر جای خود مینشست .گویا از قبل و طبق قانونی نانوشته جایگاه جلوس افراد مشخص بود و هیچ کس به حریم دیگری تجاوز نمیکرد .اکنون که این مطلب را مینویسم به یاد افرادی می افتم که سالیان سال است که از میان ما رفته اند و افراد دیگری بر جای آنها نشسته اند .مرحوم آقای صدر خردمند که نقش امام حسین را در تعزیه عاشورا و حضرت عباس را در تاسوعا و نقش امام حسین را در تعزیه علی اکبر و قاسم ابن الحسن و نقش حر را در تعزیه حر و نقش مسلم را در تعزیه مسلم اجرا می کردند.مرحوم محمد آقا صابری که به کدخدا معروفیت داشتند و میر عزا بوده و وظیفه فهرست گردانی را بر عهده داشتند، مرحوم زاهدی که نقش درویش و کابلی را در روز عاشورا و نقش امام حسین را در روز تاسوعا بر عهده داشتند ، مرحوم ملا عباسعلی شهیدی که در گروه مخالف خوان بوده و تهیه و دوخت و دوز البسه تعزیه بر عهده ایشان بود .مرحوم ملاغلامعلی معینیان پدر آقای مهدی معینیان که نقش حضرت زینب را بر عهده داشتند ، مرحوم ملا احمد آقا مختاری که نقش ام کلثوم و فضه را بر عهده داشتند ، مرحوم ملا غلامحسین عمرانی پدر بزرگ جمشید و خسرو عمرانی در نقش امیرالمومنین حاضر میشدند، مرحوم مرتضی اسفندی و مرحوم رضا اسفندی در گروه مخالف خوانی بودند، حاج آقا ذاکران که خداوند طول عمر به ایشان بدهند کما فی السابق در گروه تعزیه تشریف دارند ، حاج محمد بیکیان نیز سالیان سال است که همچنین در دستگاه ابا عبدالله مشغول به فعالیت هستند.گروهی که از سال ۱۳۵۴ تا کنون در این عرصه هستند ، افراد زیادی به رحمت خدا پیوسته اند که ممکن است حقیر نام این عزیزان را فراموش کرده باشم که امیدوارم بستگانشان به بزرگی خود ببخشایند.ادامه مطلب را در آینده خواهم نوشت .ایام به کامتان باد.