با تشکر از آقای مهندس رضا فخرالدین که تصاویر ماندگار این پست را با دوربین خود تهیه و در اختیار صبح میمه قرار داده اند . ——————– به مادرم بگویید ؛ حال من ، این روزها خوب است . بگویید خیالشان راحت باشد گر چه این روزها ، بیشترین روزهایی است که همدیگر را ندیده […]
با تشکر از آقای مهندس رضا فخرالدین که تصاویر ماندگار این پست را با دوربین خود تهیه و در اختیار صبح میمه قرار داده اند .
——————–
به مادرم بگویید ؛ حال من ، این روزها خوب است .
بگویید خیالشان راحت باشد
گر چه این روزها ، بیشترین روزهایی است که همدیگر را ندیده ایم
و حتما به همین دلیل ، مادر این روزها بیشتر سراغم را می گیرد .
این دیر دیدن ، بی سابقه بود .
به او بگویید من مثل همیشه پر شور و با نشاط هستم . این را خیلی خیلی جدی بگویید تا باور کند .
بگویید وقت زیادی را صرف سایت صبح میمه می کنم .
شعر هم می گویم ، بغض شکننده ای دارم .
شاید نتیجه ی دور بودن از مادر است .
بگویید ، علی از هلند سلام می رساند و ملالی ندارد جز دوری شما … آری جز دوری شما ملالی ندارد
به مادرم بگویید دانشسرا که می رفتم ، ساکم را باز می کردم ، لباسهایی که برایم تا زده بودی ، بوی دستهایت را می داد .
لباسها را می بوسیدم و دور از چشم بچه ها ، که به نوجوانیم انگ ” بچه ننه ” بودن نزنند ، برایت گریه می کردم .
این پایان کار نبود همین چند وقت پیش ، شب آخری که با هم بودیم ،
پایت را می بوسیدم و به دیدگانم می کشیدم ، بعد به خلوتی می رفتم و برایت اشک می ریختم .
داشتم می گفتم ، شعر هم می گویم و برایتان می خوانم . من محرم از مادر جدا شدم ، هنوز اربعین نشده است .
به مادرم بگویید : آری مادر ، مرتضی پاشایی به رحمت خدا رفت . جوان بود ، بسم الله بسم الله ، سرطان داشت . مادر هم داشت و بیچاره مادرش .
خواننده ی پاپ که برای مادر هم خوانده بود واین کافی بود تا من ، برای او هم گریه کنم .
به مادرم بگویید زیاد دردسرشان نمی دهم . کارن ، پسر سارای دایی محمدآقا ، آمده بود و بدلیلی در ایوان خانه ی مادرمن ، گریه می کرد .
من از او خواهش کردم گریه نکند با این توجیه که ، مرد تا وقتی مادر دارد گریه نمی کند .
به مادرم بگویید مذاکرات هسته ای در جریان است و من به جای برد – برد ، مادر ، مادر می گویم .
به او بگویید : مادر ، تنها گزینه ی روی میز من است .
در جریان خبرهای ورزشی هم هستم . دربی نزدیک است .
همیشه دوست داری دربی ها مساوی باشد ، نه برای اینکه صندلی ها را نشکنند و اتوبوسهای واحد را آتش نزنند …
برای اینکه هیچکدام از بچه هایت ناراحت نشوند . بچه هایت هم استقلالی اند هم پرسپولیسی
به او بگویید حال همه ی بچه هایت خوب است . هیچکدام ناراحت نیستند .
آخر مادراست ، خیلی زود دلواپس می شود . برای بچه ها ونوه ها و نبیره و … برای مادرش ، تا زنده بود .
اینکه بگویید حال بچه ها خوب است ، راضی اش نمی کند ، بگویید حالشان عالی است !! این را هم خیلی خیلی جدی بگویید !!
در عین حال بگویید : کار سختی پیش رو دارند ؛
باید ، علیرغم دوری از شما ،
باز هم زنده بمانند .
به او بگویید ، تو دست مادرت را گرفتی تا از خیابان بگذرانی اش ، ما هم دست مادرمان را می گیریم ، خدا را چه دیدی ، شاید از خیابان گذشتیم و به مسجد رسیدیم ، اگر نگذشتیم ، شاید تقدیر این بوده است و مثل خودت ، مثل مادر خوبمان ، مثل مادر تکرار نشدنی امان ، سعی می کنیم به رضایت الهی ، راضی باشیم .
والسلام – عبدالرضا شیبانی فرزند غلامرضا و نوش آذر
چه زیبا و پراحساس نوشتید آقای شیبانی عزیز
دلمان گرفت و با تک تک کلمات گریستیم
خدا مادر مهربانتان را قرین رحمت بی پایانش کند و شما را صبری عظیم دهد.
أدام الله بقائكم
با احتیاط بخوانید ؛
این قطعه لغزنده است
بس که شاعر بارید و نوشت …
دوست عزیز ضایعه دردناک وجبران ناپذیری است چقدر به حالتان غبطه میخوردم مهربانی و رفتار شما با مادرب چون مادری داشتید از گل بهتر ،وابستگیتان را در این ایام بیشتر احساس کردم خدا را شکر می کنم روحیه کار و تلاش را دوباره در خود احیا کردید وقتی مطلب عاطفی تان را خواندم چنان اشک می ریختم که همکاران خیال کردند عزیزی را از دست داده ام ولی ما هم سعی می کنیم به رضایت الهی راضی باشیم در پایان از خداوند برای ان عزیز از دیده رفته غفران الهی و برای شما صبر طلب می کنم .
اووووووووووووووووووووووووووووووووووف اشک مارو درآوردی اول صبحی شیبانی
خدا رحمتشان کند.
… سعی می کنیم به رضایت الهی ، راضی باشیم …….
برادر عزيز
جناب اقاي شيباني
سلام
خدا به شما صبر دهد
نتونستم تا آخر بخونم.بغض نگذاشت…….
اشک مجال خواندن نمی داد.
من خواب شما را دیدم گفتید مادرم به دلتنگیهایم نمره 2 دو داده است
من به اين حالي كه شما داريد و اين احساسي كه مي تونيد به اين زيبايي كلمات را كنار هم بگذاري و متني بنويسيد كه اشك هر خواننده اي ولو دلش از سنگ باشه را در بياوريد غبطه مي خورم.عكس آخر چقدر زيبا و مفهومي بود. خدا پدر و مادر و مادربزرگتان را رحمت كند.روحشان قرين رحمت الهي.
سلام هيچوقت چهره ي اين زن مهربان و خوش برخورد از يادم نميرود. خوابش را ديدم ميرفت مشهد. ميگفت نگران بدهي بچه هايم هستم.روحش غرق ر حمت الهي
خدايا تا زنده ايم قدر پدرو مادرانمان را بدانيم. جوانها آگاه باشيد. سرمايه اي عزيزتر از اين دو نمي يابيد.
این را خیلی خیلی جدی جدی می گویم:
دوستت دارم مادرم
خداوند تمامی مادران از جنس بهشت را که در بین ما نیستند رحمت کند.
سلام جناب آقاي شيباني نوشته بسيار دل نشين و پر احساسي بود كه من يكسره نتوانستم تا آخر بخوانم و چندين مرتبه از اول شروع كردم .پيشنهادم اين است كه شما بچه محل مسجد علي هستيد ، والده بزرگوارتان با مادربزرگتان مشتري هاي دائمي و پرو پا قرص مسجد علي بودند ، مدتي نمازهايتان را و خصوصا جماعت را در اين مسجد به جا بياوريد تا بلكه كم كم بتوانيد اين غم بزرگ را تحمل كنيد و هم جاي خالي اشان را پر نماييد.
با سلام و دست در دست دوست
مادران بوی گل و بوی بهشت می دهند
در دل ناز عزیزان ناله و کوی بهشت می دهند
تو به جای منم داری زجر می کشی
یکی عاشقته که تو عاشقشی
تو به جای منم پُره غصه شدی
نذار خسته بشم
نگو خسته شدی..
نگران منی که نگیره دلم
واسه دیدن تو داره میره دلم
نگران منی مثل بچگیام
تو خودت می دونی من ازت چی می خوام
مگه میشه باشی و تنها بمونم
محاله بذاری محاله بتونم
دلم دیگه دلتنگیاش بی شماره
هنوزم به جز تو کسی رو نداره
عوض می کنی زندگیمو
تو یادم دادی عاشقیمو
تو رو تا ته خاطراتم کشیدم
به زیبایی تو کسی رو ندیدم
نگو دیگه آب از سر من گذشته
مگه جز تو کی سر نوشتو نوشته
تحمل نداره نباشی
دلی که تو تنها خداشی
♫♫♫
یه غرور یخی یه ستاره ی سرد
یه شب از همه چی به خدا گله کرد
یدفعه به خودش همه چی رو سپرد
دیگه گریه نکرد فقط حوصله کرد..
نگران منی به تو قرصه دلم
تو کنار منی نمی ترسه دلم
بغلم کن ازم همه چیمو بگیر
بذار گریه کنم پیش تو دل سیر..
مگه میشه باشی و تنها بمونم
محاله بذاری محاله بتونم
دلم دیگه دلتنگیاش بی شماره
هنوزم به جز تو کسی رو نداره
عوض می کنی زندگیمو
تو یادم دادی عاشقیمو
تو رو تا ته خاطراتم کشیدم
به زیبایی تو کسی رو ندیدم
نگو دیگه آب از سر من گذشته
مگه جز تو کی سر نوشتو نوشته
تحمل نداره نباشی
دلی که تو تنها خداشی..
ترانه سرا : مهرزاد امیر خانی
جناب آقاي عبدالرضا شيباني با سلام
ازاينكه اين روزها وقت زيادي راصرف سايت صبح ميمه ميكني وازاينكه حال شما اين روزها عالي است كاربران صبح ميمه هم خوشحالند واگرمرتضي پاشايي خواننده ي محبوب پاپ ايران براثرابتلاي به سرطان ازاين دنياپر
كشيد ومادرش گريه كرد خيلي ازجوانان برايش گريه كردندوازاينكه بچه ها درخانه ي شما هم استقلالي وهم
پرسپوليسي هستند همه خوشحالند ولي توصيه ميكنندكه هرچه زودترقبل ازدربي استقلالي شوندولي باشه همه ي اين حرفها ازجمله درجريان بودن مذاكرات هسته اي وعالي بودن حال شما همه راخواهيم گفت
قریب یک سال گذشت…
تقدیم به اقای شیبانی
روان مادرت شادان که عمری
تو را در راه ایزد رهبری کرد
به گوشت نغمه توحید سر داد
به جای مادری پیغمبری کرد
ببار باران
من سفر کرده ای دارم….
که یادم رفت پشت سرش آب بریزم!
چون باورم نمیشد که برود….
اما رفت….!
میترسم برای دیدنم از بهشت به جهنم بیاید……… مادر است دیگر…………….
liiiiiiiiiiiiike
چرا بعضی از نظرات حذف شده ؟
———————–
با سلام تغییر سرور صبح میمه باعث حذف کامنت ها و آمار روزهای منتهی به انتقال از سرور قبلی به جدید گردید .
آن نیستی که رفتی ، آنی که در ضمیری …
چون برگ که با شاخه درآویخته ، پاییز
با خاطره هاییم گلاویزتر از پیش
مهربانِ نجیب ، می خواهم سنگ مزارت را ببینم تا بدانم روز تولدت چه روزی است؟
نه اینکه غروب های جمعه دلگیر باشند
نه!
اصلا غروب های جمعه را آفریده اند
تا آدم
برای دلتنگی هایش
بهانه ای داشته باشد…
تاول زده است این خیابان
از بس نبودنت را
هر روز
پا برهنه بغض کرده ام …
نه دالان تاریک ته باغ پدربزرگ
و نه شبهای ابری پاییز
هیچـــــــ ـیک نفهمیدند
چه تاریک شد دلم
بعد رفتنتـــــ….
سید علی صالحی :
مرگ را حقير می کنند عاشقان ،
زندگی را بی نهايت ،
بی آنکه سخنی گفته باشند جز چشمهايشان
فراتر از حريم فصول می ميرند ، بی نشان ، در فصلی بی نام
بی صدا ، ترانه می شوند بر لب ها
در اوج می مانند ، همپای معراج فرشتگان ،
بی آنکه از پای افتاده باشند از زخمهايشان
عاشقان ايستاده می ميرند،
عاشقان ايستاده می مانند .
بانو ! تمام منزلت عشق در تو هست …
هر وقت به یاد مادرم می افتم به سراغ این پست می آیم و به همراه ترانه مرحوم پاشایی آن را می خوانم . بلا استثنا اشکم جاری می شود. خوشبختانه من هنوز سایه مادر را بر سر دارم اما این پست به من یادآوری می کند که نبود مادر چیست.
خدا پدر و مادر آقای شیبانی را رحمت کند