احمدرضا ایراندوست – باید به برخی از همشهریانمان ببالیم

2014-11-09
87 بازدید

محرم تنها فرصتی است که اکثر قریب به اتفاق همشهریانمان برای برپایی هر چه بهتر مراسم محرم به زادگاه خود تشریف می آورند.تنها محرم و نهضت حسینی است که میتواند اینچنین گردهمایی وتجمعی را فراهم سازد.خیلی از افراد فقط و فقط در دهه اول محرم به میمه می آیند.عقد و عروسی و مهماانی و حتی […]

1
محرم تنها فرصتی است که اکثر قریب به اتفاق همشهریانمان برای برپایی هر چه بهتر مراسم محرم به زادگاه خود تشریف می آورند.تنها محرم و نهضت حسینی است که میتواند اینچنین گردهمایی وتجمعی را فراهم سازد.خیلی از افراد فقط و فقط در دهه اول محرم به میمه می آیند.عقد و عروسی و مهماانی و حتی مراسم ترحیم هم نمیتواند ، اینچنین اهالی میمه را به دور هم جمع نماید.در ظهر روز عاشورا و زمانی که هیئات مذهبی در هم ادغام شده و به صورت دسته جمعی و کاروانی به سمت میدان تعزیه حرکت میکنند ، شاهد دیدن چهره هایی هستیم که در طول سال و دیگر ایام آنها را نمیبینیم .پیر و جوان ، دختر و پسر ، کارمند و کارگر ، پزشک و مهندس و وکیل همه و همه برای هر چه بهتر برگزار شدن مراسم عاشورا به میمه می آیند.با هر کدامشان که هم صحبت و هم کلام میشوی به این نکته پی میبری که این افراد میمه ای مراسم تاسوعا و عاشورای میمه را با هیچ چیز عوض نمیکنند.به هر شکل ممکن خودشان را به میمه میرسانند تا بلکه سهمی هر چند اندک در بهتر برگزار شدن این مراسم داشته باشند.غروب عاشورا دلم گرفته بود و به هیچ روی پای دل کندن از میمه را نداشتم ، بعد از حدود یک هفته حضور در مراسم های مختلف خداحافظی کردن سخت بود، اما چاره ای نبود و باید به سر خانه و زندگی برمیگشتم.
در این سفر برگشت با آقای هوشنگ اشراقی که فقط در ایام محرم به میمه می آیند همسفر گردیدم .ایشان فرهنگی بازنشسته هستند که فعلا دوران بازنشستگی را میگذرانند.علاقه بیش از حدی به میمه دارند و گرچه همسرشان اهل میمه نیستند و فرزندانشان نیز بزرگ شده تهران هستند به تنهایی در ایام محرم به میمه می آیند.به خاطر دلبستگی فراوانی که به میمه دارند ، چند تکه از اشیای قدیمی و تاریخی خودشان را به موزه مردم شناسی میمه هدیه کرده اند تا بلکه بهتر نگه داری شده و همشهریانمان نیز توفیق دیدن آن را داشته باشند.در گپ و گفتی که با هم در طول راه داشتیم از نامه ای صحبت به میان آوردند که حدود یکصد و بیست سال قبل پدر مرحوم قیصر خان گرانمایه خطاب به پدر ایشان حکیم اسماعیل در ارتباط با شیوع و همه گیر شدن بیماری آبله نوشته بودند، نامه فوق را به موزه برده بودند تا بلکه در شرایط مناسبی در معرض دید بازدید کنندگان قرار بگیرد ، ولی زمانی که متوجه شده بودند مکان مناسبی جهت نگه داری این گونه اسناد وجود ندارد و اینچنین اوراقی بدون در نظر گرفتن شرایط استاندارد در قفسه کمدی نگه داری میگردد ، از ارائه آن به موزه پشیمان گشته و نامه فوق را فعلا در منزل برادرشان به امانت گذاشته اند و به من قول داده اند که تصویری از این نامه را به همراه چندین عکس قدیمی که از میمه قدیم دارند به بنده بدهند.پدر ایشان حکیم اسماعیل و برادر دیگرشان حکیم موسی بودند که حکیم اسماعیل در میمه و حکیم موسی در وزوان سکونت داشتند.این دو برادر فرزندان یعقوب بودند . بعد از این که بیماری های گوناگون و از جمله آبله در میمه شیوع پیدا کرده به درخواست بزرگان میمه از گلپایگان به میمه آمده اند و سالیان سال حکیم اسماعیل در خدمت امر بهداشت و درمان مردم منطقه میمه بوده است.فرزندان ایشان ارسطو و ناصر که اولی در نیروی انتظامی مشغول به خدمت بوده و آخرین پست خدمتی ایشان معاونت زندان قصر بوده است ، ناصر نیز با درجه سرهنگی در نیروی زمینی ارتش خدمت می کرده است.هوشنگ فرهنگی و دبیر آموزش و پرورش بوده و لقمان نیز در میمه نمایندگی کفش ملی را بر عهده داشت .این چهار برادر به اتفاق خواهرشان که همسر مرحوم حسین دهقانزاده بود همه از یک پدر و مادر بودند .حکیم اسماعیل همسران متعددی داشته که از برخی از آنها صاحب فرزندانی نیز بوده است .آنچه برای من مهم است این بود که با توجه به این موضوع که خانواده اشراقی اصالتا میمه ای نبوده اند اما علاقه وافر و بیش از حدی به میمه دارند.در مطالب آینده سعی خواهم کرد چندین نامه قدیمی را که بین پدر ایشان با برخی از بزرگان میمه رد و بدل شده را به همراه تصاویر قدیمی در معرض دید شما کاربران عزیز قرار بدهم .تا مطلبی دیگر خدا نگه دارتان باد.