تسلیت به خاندان شیبانی – جمعی از کاربران صبح میمه

2014-10-28
565 بازدید

ذات پاینده اوست جناب آقای عبدالرضا شیبانی مدیریت محترم و متعهد وب سایت صبح میمه شرمنده از آنیم که برای عرض تسلیت این فقدان پرافسوس ، کلام و قلم ما خالی‌ تر از این روزهای  شماست با تحیّت و احترام به روح پاک این بانوی بافضیلت و مهربان ؛ گزیده ای از منظومه ی آوار آفتاب […]

ذات پاینده اوست

جناب آقای عبدالرضا شیبانی مدیریت محترم و متعهد وب سایت صبح میمه

شرمنده از آنیم که برای عرض تسلیت این فقدان پرافسوس ، کلام و قلم ما خالی‌ تر از این روزهای  شماست

با تحیّت و احترام به روح پاک این بانوی بافضیلت و مهربان ؛

گزیده ای از منظومه ی آوار آفتاب سهراب سپهری تقدیم حضور می گردد :


khak 

کنار مشتی خاک

در دور دست خودم ، تنها ، نشسته ام.

نوسان ها ، خاک شد

و خاک ها از میان انگشتانم لغزید و فرو ریخت.

اوج خودم را گم کرده ام.

می ترسم، از لحظه ی بعد، و از این پنجره ای که به روی احساسم گشوده شد…

برگی روی فراموشی دستم افتاد: برگ اقاقیا!

بوی ترانه ای گمشده می دهد، بوی لالایی که روی چهره ی مادرم نوسان می کند.

از پنجره

غروب را به دیوار کودکی ام تماشا می کنم.

این دیوار ، روی درهای باغ سبز فرو ریخت.

زنجیر طلایی بازی ها ، و دریچه ی روشن قصه ها ، زیر این آوار رفت…

مادرم را می شنوم.

خورشید ، با پنجره آمیخته.

زمزمه ی مادرم به آهنگ جنبش برگ هاست.

گهواره ای نوسان می کند…

انگار دری به سردی خاک باز کردم:

گورستان به زندگی ام تابید.

بازی های کودکی ام ، روی این سنگ های سیاه پلاسیدند.

سنگ ها را می شنوم: ابدیت غم.

کنار قبر، انتظار چه بیهوده است…

سنگ نوسان می کند

گل های اقاقیا در لالایی مادرم می شکفد: ابدیت در شاخه هاست.

کنار مشتی خاک

در دور دست خودم ، تنها ، نشسته ام.

برگ ها روی احساسم می لغزند…