احمدرضا ایراندوست – جوان دیروز و جوان امروز

2014-09-28
101 بازدید

عمر انسان به سرعتی باور نکردنی میگذرد، هر سال که میگذرد یک سال به سنمان اضافه شده و یک سال از عمرمان کاسته میشود.اکثر ما بارها با این درخواست روبرو شده ایم که از طرف بزرگترها به ما گفته میشد ، هوای جوانی ات را داشته باش .جمله ای که بزرگترهای ما از بزرگترهای خودشان […]

8

عمر انسان به سرعتی باور نکردنی میگذرد، هر سال که میگذرد یک سال به سنمان اضافه شده و یک سال از عمرمان کاسته میشود.اکثر ما بارها با این درخواست روبرو شده ایم که از طرف بزرگترها به ما گفته میشد ، هوای جوانی ات را داشته باش .جمله ای که بزرگترهای ما از بزرگترهای خودشان شنیده بودند و هیچ جوانی هم به این سخنان گوش نداده و همیشه دم را غنیمت دانسته است.اوضاع و احوال جوانی شرایطی دارد که با بقیه دوران زندگی انسانها تفاوت بسیاری دارد.جوان در این دوره مغرور به خود بوده و همه چیز را از ناحیه زور و بازو و هیکل با غرور ی خاص رفع و رجوع میکند.مقایسه دو شی و دو جنس و کالا و دو موقعیت و دو ساختمان و دو کوچه و دو محله و دو شهر و دو کشور قیاسی است که در گفت و کلام مردم جامعه انجام میگیرد، زیرا طرفین این دو قیاس شرایطی مشابه به هم دارند که برای مقایسه کردن جور در می آید.اما شرایط و نوع زندگی جوانی متولدین دهه چهل با هیچ دهه ای از زندگی مردم قابل قیاس نیست .متولدین این دهه عنفوان جوانی خود را در زمان جنگ سپری کردند.عده ای که به عنوان ارتشی و سپاهی و بسیجی و جهادگر و سایر ارگانها در جبهه جنگ مشغول جنگیدن بودند و عده ای نیز در شهر ها و پشت جبهه مشغول کارهای لجستیک مربوط به جنگ بودند.آن زمان ایامی خاص بود، همه چیز شرایط و حال و هوای مربوط به آن دوران را داشت که فقط و فقط متولدین همان دهه میتوانند آن را درک کنند ، زیرا با گوشت و پوست آن را لمس کرده و با آن زندگی کرده اند.با نوشته و فیلم و تعریف کردن خاطره شاید بتوان آن دوران را برای نسل حاضر تعریف کرد، اما با واقعیت آن زمانها تفاوت فاحش دارد.زمانی که مدام از رسانه های جمعی آژیر خطر به گوش میرسید و رادیو مرتب اعلامیه های جنگ را قرائت می کرد و همه روزه شاهد تشییع جنازه شهدایی بودیم که جانشان را برای دین و کشورشان داده بودند، و زمانی که بیمارستانهای سراسر کشور مملو از مجروحین جنگی بود ،زمانی که مردم عادی در پشت جبهه مشغول جمع آوری کمکهای مردمی بودند تا بتوانند آنها را به دست رزمنده گان برسانند ، زمانی که تهیه ارزاق و مایحتاج روزانه توسط دفترچه بسیج اقتصادی تامین میشد ، زمانی که کشور با کمبود دارو مواجه بود، زمانی که مقابل شعبه های توزیع نفت صفی دور و دراز برای دریافت بیست لیتر نفت تشکیل شده بود، زمانی که دانش آموزان کم سن و سال با هزار ترفند و دست کاری در شناسنامه های خود سنشان را تغییر میدادند تا ارز غافله دوستان عقب نمانند و راهی جبهه جنگ بشوند.زمانی که نوعروسان برای تامین جهیزیه مختصر خود که شامل یک عدد یخچال و یک تخته فرش ماشینی بود باید با فتوکپی عقد نامه در نوبت دریافت قرار میگرفتند، زمانی که جوان پشت جبهه برای تکمیل سرپناه خود باید ساعتها و روزها در صف دریافت سیمان فله ای به انتظار بنشیند، زمانی که گرفتن چند شاخه تیر آهن به منزله فتحی بزرگ به حساب می آمد ، زمانی که فکر و ذکر مسئولین مملکت فقط اوضاع و احوال جبهه و جنگ بود ،زمانی که دبیرستانها کلا تق و لق بود و هر از گاهی شاهد به شهادت رسیدن یکی از هم کلاسی ها بودی ، زمانی که موز فقط در تلویزیون و مجلات قابل دیدن بود، زمانی که سیگار به صورت فله ای و آن هم در چند مارک و نوع محدود با دفترچه مخصوص توزیع میشد.زمانی که بستن کراوات نوعی دهن کجی به جبهه و جنگ و شرایط آن زمان به حساب میآمد.زمانی که مادران و پدران گوش به رادیو بودند تا از شماره کوپن اعلامی گوشت یخی باخبر گردند، زمانی که تلویزیون فقط و فقط دو کانال داشت و از ساعت دوازده شب به بعد برفک نمایش میداد.جوان متولد دهه چهل با چه رویی میخواست به خواستگاری رفته و تشکیل خانواده بدهد، با چه دل و دماغی ماشین عروس را تزیین و گل بچسباند، با چه رویی کارناوال شادی راه بیندازد و نیمه شب در کوچه و خیابان بوق بوق کند، اصلا جوانی در دنیای غیر از جبهه و جنگ مفهومی نداشت ، جوان آن دهه سرگذشت محمد حسین فهمیده را فهمیده بود، دانش آموز آن دهه برای نوشتن وصیت نامه فقط خودکار بیک را میشناخت و با آن خواسته هایش را بر روی کاغذ دفتر به رشته تحریر در می آورد.جوان آن دوره گرچه به اندازه یک دنیا تجربه آموخت و معرفت یاد گرفت ، اما جوانی به مثابه جوانان امروزی نکرد.مهریه نوعروسان و دامادهای زمان ما بیشتر بر تعداد چهارده عدد سکه به نیت چهارده معصوم در عقد نامه ها ثبت میشد، اگر به آمار ثبت و احوال مراجعه کنید به خوبی میتوان از آمار طلاق در آن زمان و این زمان باخبر شد.عروسی جوانان دهه چهل چه دختر و چه پسر بر پایه صداقت و اختصار پایه ریزی میشد.جوان دهه چهل ماه عسل را در جبهه های جنگ طی میکرد و زمانی به مرخصی می آمد که نوزادش پدر را نمیشناخت .متولدین دهه چهل با ادب و با مرام و از خودگذشته بودند، متولدین دهه چهل دنیا را سه طلاقه کرده بودند.جوان آن دهه تومنی صد تومن با جوان این دوره توفیر دارد.چرا جوان امروزه به کم قانع نیست ؟ چرا جوان امروزی همیشه طلبکار است ؟ چرا جوان امروزه در ارتباط با والدین و نزدیکان عبوس و بداخلاق بوده ولی در محفل و جمع های جوانی خودشان بگ و بخندی میکند ؟ چرا جوان امروزی نمیتواند با جوان دهه چهل ارتباط برقرار کند و آنها را بفهمد؟ گرچه ما برای خودمان جوانی نکردیم ، اما به اندازه یک دنیا مرام و معرفت آموختیم و دلخوش بودیم که این آموزه ها را به فرزندانمان منتقل نماییم اما زهی خیال باطل ، زیرا تفاوت دیدگاه این نسل با ما که به مثابه اینان جوانی نکرده ایم از زمین تا آسمان است.جوان امروزی از آموزش سه ماهه اعزام به جبهه هیچ نمیداند ، اما در ایکس باکس و پلی استیشن و بازی های کامپیوتری ، کماندو و چریک است .جوان امروزی خوردن نان خشگ را در گرمای بالای چهل درجه جنوب کشور تجربه نکرده و در فضای خنک منزل با چنگال پیاز سرخ شده را جدا میکند.جوان امروزی بیدار بودن دو شبانه روز پشت سرهم و راه رفتن با آلات و ادوات جنگی در رمل ها و بیابانهای مناطق جنگی را نمیداند، اما بیدار بودن دو شبانه روز پای کامپیوتر برای چت کردن را خوب فرا گرفته است .جوان امروزی عملیات جنگی و بمب باران و اصابت موشک در نزدیکی خود را فقط در فیلمهای جنگی دیده و هیچ گاه نخواسته از جوان دهه چهل که خود آفریننده آن صحنه ها بوده کسب فیض کرده و به آن ایثارها افتخار کند.گرچه متولدین دهه چهل برای دل خود و برای ایمان و خود و دین خود و کشور خود جوانی کردند، اما به هیچ وجه جوان امروزی نمیخواهد از جوانی کردن صرف نظر کند .تا مطلبی دیگر ایام به کامتان باد.