شهدای ونداده – زندگی و وصیت نامه ی شهید حسین سجودی

2014-09-03
144 بازدید

منبع : نرم افزار شمیم یار ٰ دومین یادواره ی شهدای ونداده بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ     مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلا زندگينامه شهيد حسين سجودي شهيد حسين سجودي فرزند مشهدی امير در پانزدهم خرداد ماه سال 1342 در يك خانواده مذهبي […]

vandade-41

منبع : نرم افزار شمیم یار ٰ دومین یادواره ی شهدای ونداده

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

    مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلا

زندگينامه شهيد حسين سجودي

شهيد حسين سجودي فرزند مشهدی امير در پانزدهم خرداد ماه سال 1342 در يك خانواده مذهبي و کشاورز چشم به جهان گشود و در دامان مادري متدين به نام کربلائی زينب رحمانیان پرورش يافت ، درسن شش سالگي راهي دبستان انوشیروان شد و در خرداد سال 1353 این مقطع را تمام نمود .در مهر ماه همان سال در مدرسه راهنمائی کوروش کبیر شهر وزوان ثبت نام و  کلاس اول و دوم را تحصیل وکلاس سوم را در مدرسه راهنمائی ونداده و این دوره را نیز در خرداد سال 1356به اتمام رسانید. مجددا جهت تحصیلات مقطع دبيرستان راهی وزوان شد و پس از چهار سال موفق گردید دیپلم خود را در رشته علوم تجربي در خرداد سال 1360 از دبيرستان مصدق اخذ نماید .   اوایل دوران تحصيلات دبیرستانی وي مصادف بود با مبارزات قهرمانانه ملت ايران عليه رژيم استبداد شاهي كه شهيد سجودي نيز مانند ديگر هموطنان خود و به اتفاق دوستان و همکلاسی هایش در تظاهرات و فعاليت هاي دوران انقلاب شركت مينمود. پس از پيروزي انقلاب اسلامي  و اخذ دیپلم خود ، باعشق و علاقه ي خاصي كه به انقلاب و امام خمینی (ره) داشت و همچنین نسبت به جنگ تحمیلی و تجاوز ارتش بعثی عراق احساس مسئولییت میکرد، لذا تصمیم گرفت به جبهه برود .    شهيد والامقام دراواسط مهر سال 1360 در سپاه شاهین شهر ثبت نام و جهت گذرانیدن دوره آموزش نظامي راهی پادگان غدیر اصفهان شد و به مدت یکماه با فنون رزم اشنا گردید. سپس به جبهه جنوب اعزام و به لشگر امام حسين (ع) پیوست و در گردان موسی ابن جعفر (ع) سازماندهي گرديد. پس از چند هفته در عملیات طریق القدس شرکت نمودکه در این عملیات از ناحیه پا مجروح و در بیمارستان مولوی بستری و پس از مرخص شدن از بیمارستان، عازم جبهه و به یگان قبلی خود پیوست . سپس در عملیات فتح   المبین شرکت نمودکه مجددا مجروح و در بیمارستان رازی قائم شهر بستری شد و پس از بهبودی نسبی به جبهه بازگشت و خود را اماده عملیات بعدی نمود و در عملیات بیت المقدس و سپس در تیر ماه 1361 در عملیات رمضان شرکت نمود   پس از 9 ماه حضور بسیجی در جبهه و از آنجائيكه موعد خدمت سربازیش فرا رسیده بود ، تصميم گرفت كه سربازي خود را در لشگر امام حسين(ع) خدمت نمايد. لذا از مورخه 23/4/1361 تا 23/4/1363 به مدت دو سال دوره سربازي را در واحد زرهی لشگر امام حسین(ع) سپری نمود و طی این مدت در عملیات های متعددی از جمله محرم ، والفجر مقدماتی ، والفجر 4 ، خیبر ، و… شرکت و در اواخر ابان سال 1361 برای سومین مرتبه از ناحیه پا مجروح و در بیمارستان فرخی، شهر یزد بستری و مداوا گردید. پس از اتمام  خدمت سربازی مجددا به صورت بسیجی در لشگر امام حسین (ع) و در همان واحد زرهی ادامه فعالییت داد که پس از چند ماه در عملیات بدر در هور الهویزه شرکت نمود . پس از عملیات بدر با اصرار زیاد از واحد زرهی جدا و به گردان پیاده امیر المومنین (ع) پیوست و تا زمان شهادت در این گردان حضور داشت .  شهید حسین سجودی درطول مدت حدود 52  ماه حضور در جبهه ، بارها مجروح گرديد و هر مرتبه با قامتي بلندتر و گام هايي استوارتر در جبهه حاضر میشد . تاكيد وی به شركت اقشار مختلف مردم درجبهه هاي نور عليه ظلمت بود و هميشه به عواقب پشت كردن به جبهه وجهاد هشدار ميداد .کم حرف بودن ، توجه خاص به شب زنده داري ، مناجات و راز ونياز با معبود ، اهمییت دادن به نماز ، پرداخت خمس و تلاوت قرآن كريم از دیگرشاخصه هاي اخلاقی وي بود .   آخرين حضورش درجبهه، درعمليات والفجر8  در گردان امير المومنين (ع) ، گروهان ابوالفضل (ع) به عنوان فرمانده دسته بودکه این عملیات در شامگاه 20/11/1364 در منطقه عمومي فاو عراق با رمز یا فاطمه الزهرا (س) شروع گردید و شهید سجودی هم مانند دیگر رزمندگان اسلام در این حماسه نقش ایفا نمود . در ادامه عملیات و در شب  12/12/1364   گردان امیرالمومنین (ع) ماموریت یافت تا در داخل کارخانه نمک عملیات انجام دهد که پس از تصرف پد هائی در داخل این کارخانه ، شهید سجودی ابتداء مجروح گردید و بلحاظ امادگی و فشار دشمن، رزمندگان ناگزیر به عقب نشینی به مواضع قبلی شدند که تعدادی از رزمندگان این گردان از جمله شهید سجودی در داخل کارخانه نمک بجای ماند .    پس از مدت سه ماه ، ان نقطه توسط قوای اسلام ازاد  و اجساد تعدادی از شهدا از جمله شهید حسین سجودی از زير خاكریز خارج و پس از شناسائی به زادگاهش انتقال یافت ودر تاریخ  21/3/ 1365  توسط اهالی بخش تشییع و در جوار ديگر شهداي  ونداده و در کنار ارامگاه پدر گرامیش که در بهمن ماه 1363 به دیار باقی شتافته بود ، به خاک سپرده شد .

روحش شاد و راهش پر رهرو باد

وصیت نامه شهید حسین سجودی

     بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم

خرم آنروز کزین منزل ویران بروم                              راحت جان طلبم از پی جانان بروم

أمّا بعْدُ، فإِنّ الدُّنْيا قدْ أدْبرتْ، وآذنتْبِوداعٍ، وإِنّ الاْخِرة قدْ أقْبلتْ، وأشْرفتْ بِاطِّلاعٍ ألا وإِنّ اليوْم المِضْمار وغداً السِّباق، والسّبقةُ _الجنّةُ،والغايةُ النّارُ؛ أفلا تائِبٌ مِنْ خطِيئتِهِ قبْل منِيّتِهِ ألا عامِلٌ لِنفْسِهِ قبْل يوْمِ بُؤْسِهِ   

خطبه 28 نهج البلاغه

پس از ستایش خداوند و درود بر پیامبر اکرم ، به تحقیق، دنیا پشت کرده و به مفارقت و جدایی شما را از چیز ها ئی که به آن علاقه دارید  آگاه مینماید و آخرت نزدیک و اشکار شده است. آگاه باشید امروز روز مضمار و روز مهیا شدن است و فردای آخرت روز پیشی گرفتن است و پیشی گرفتن بهشت است و پایان عقب مانده آتش است ، پس آیا نیست کسی که پیش از رسیدن مرگش از گناه  خود توبه کند و آیا نیست کسی که پیش از رسیدن روز بد بختی خود ، برای نجات خویشتن از عذاب الهی چاره ای نماید.

باحمد و سپاس خدای تبارک و تعالی را که توفیقمان داد و از دریای لطفش ما را نصیبی بخشید و با همه نا فرمانی هائی که از فرامینش کرد ه ایم و میکنیم باز ما را به در گاهش راه داد و حتی بالاتر اینکه توفیق شرکت در جهاد در راهش را به ما عنایت نموده است ، از درگاهش عاجزانه میخواهم که بر این بنده گنهکار که هیچ توشه ای جز گناه ندارد و تنها امیدش به دریای بیکران رحمت واسعه اش میباشد، نظر لطفی بیفکند و از تقصیراتم بگذرد و توفیق لغایش را نصیب نماید ، گر چه ما را جرات گفتن این خواسته ها نیست ،ولی نومید از درگاهش نیستیم و نخواهیم شد ، ای محسن که به محسن امر کرده ای از مسی بگذرد ، اینک تو محسن و من مسی ، به حق محمد و ال محمد (ص) از این بنده مسی بگذر و گناهش ببخش و قلم عفو بر اعمال زشتش بکش که جز تو هیچ یاری و مدد کاری ندارد ، آمین یا رب العالمین.      و با درود و سلام  بر تو ای مهدی (عج) ای قائم به عدل و عدالت ، ای نقطه امید انسانیت و ای منجی بشریت از زیر بار ستم ، از تو نیز میخواهم که مرا نیز به عنوان یکی از کوچکترین سربازانت بپذیری و نامه عملم را در پیشگاه الهی امضاء نمائی ،گر چه ما استحقاق آنرا نداریم ، ولی تو ما را شفیع باش و اگر قبل از قیامت مردیم و از دنیا رفتیم از تو میخواهم که شفاعت کنی این حقیر را و باز از سربازانت قرارم دهی .  و با درود و سلام به رهبر کبیر انقلاب این پیر دلسوخته جماران ،خورشید فروزان جهان اسلام ،کوبنده ستمگران و رسوا کننده منافقان و مدعیان حمایت از خلق و اسلام ، او که چون نوری فرا راه ما هر لحظه میدرخشد و چون شمعی می سوزد و به راه ما روشنائی می بخشد و از خدای بزرگ میخواهم که او را تا ظهور حضرت بقیه الله حفظ نماید .   و با درود و صلوات به روان پاک تمامی شهیدان ، آنانکه رفتند تا به ما ماندن و چگونه رفتن را با هم به ما بیاموزند ،چه آنها که حیاتشان و مماتشان برای ما درس و الگوست ،گر چه ما را نه گوش شنوائی است نه چشم بینائی که پیامشان را بفهمیم و قیامشان را درک کنیم و به حق پیوستنشان را به یار درک نمائیم .   باری از علی بگویم از خود نگویم که حرف من حرفی نیست که کسی وقت عزیزش را صرف خواندن و گوش دادن به آن کند ، از علی بگویم که زندگی را باید از علی سراغ گرفت ،چه زیبا میگوید : بعد از حمد و سلام به تحقیق دنیا پشت کرده و به مفارقت و جدائی ………..    علی جان افسوس که قلبمان را سیاهی و قساوت پوشانده و آه گرم تو در دل سرد و سخت ما اثری ندارد والا یک کلام از کلماتت برای هدایت ما کافی بود ولی کجاست گوش شنوا و دل بینا. روی سخنم با آنهاست که به دنیای فانی دل بسته و به آن چسبیده اند ، به لجنزاری که بالاخره فانی شدنی است .       برادر م و خواهرم بر تو باد که از این دنیای فانی دل برکنی و خودت را آزاد نمائی ، برادرم با  توام که گوشهایت را پر از پنبه کرده ای تا پیام امام را نشنوی که فرمود رفتن به جبهه واجب کفائی است ، واجب شرعی الهی است ، با توام با تو که چشمهایت را بسته ای تا نبینی که مسلمانان در جنوب لبنان ، در افغانستان ،در اریتره ،در عراق ،در تمامی جهان در زیر چکمه دژخیمان استکبار جان میدهند، با تو که چشمهایت را بسته ای تا حتی نبینی که اسلام را کفر محاصره کرده و اگر خدای ناکرده اندکی کوتاهی کنیم بر سر اسلام آن خواهد آمد که خدای آن روز را نیآورد . با توام برادرم که به بهانه های واهی به جهاد پشت کرده ای و گاهی زن را ، گاه پدر را و گاه مادر را و گاه فرزند را بهانه میسازی تا از جهاد سرباز زنی ،گو اینکه تو روزی می دهی ،گو اینکه اگر تو نباشی همه خواهند مرد . با توام ای خواهر ، آری تو ، همین تو، با توام که بی توجه به زینبی، به فاطمه ای (س) ، آیا جواب در مقابل زینب داری ؟ آیا میتوانی در قیامت اگر فاطمه از تو سوال کرد که چرا حسین مرا یاری نکردی جواب بدهی ؟ و با توام ای برادر آیا جوابی برای علی اکبر حسین داری ؟ آیا می توانی در مقابل علی اصغر حسین سر بلند کنی؟ آیا جواب دست های قلم شده عباس را داری ؟ آیادر مقابل فرق شکافته علی جوابی داری ؟ آیا میتوانی جواب جگر پاره پاره امام حسن را بدهی ؟ چه بگویم از کجا بگویم ، چرا ما اینقدر خوابیم ، برادرم میدانی واجب کفائی چیست ؟ یا نمی دانی یا خودت را به نادانی زده ای ؟ یا چون من توجیه می تراشی ، بیدار شو، هوشیار شو، تمامی اسلام در مقابل تمامی کفر ایستاده و آیا تو خجالت نمی کشی رو تشکهای نرم و گرم بخوابی ؟ بیدار شو برادر که اینک ندای حسین (ع) در کربلای جنوب تا غرب به گوش میرسد که هل من ناصرا ینصرنی ؟ کجاست یاری که لبیک گوید، کجاست مدد کاری که فرزند حسین فاطمه را یاری کند ، آیا تو و من و ما خوابیم ؟ بیدار شویم که فردا دیر است ، والله فردا دیر است ، بخدا فردا دیر است . پیام قرآن را بشنو که فرمود اموال و اولاد شما ، شما را از یاد خدا غافل نکند ، شما را به تباهی نکشد ، شما را دلبسته به دنیا نکند ،  گیرم چند روزی دیگر هم عیش و نوش کردی ، آخرش چه ؟

و اما شما خواهران و مادران ، از رفتن فرزندانتان به جبهه جلوگیری نکنید ، و الله فردای قیامت جوآبی برای زینب ، جوآبی برای فاطمه و جوآبی برای پیامبر گرامی اکرم نخواهی داشت . زینب وار همه چیزتان در راه اسلام فدا کنید، انشا الله خداوند اجری بهتر به شما عنایت خواهد کرد . و اما شما برادرانی که دل از دنیا برکنده و به جبهه آمده اید، صبر پیشه کنید ، استقامت کنید و بدانید که اگر پایداری کردید مسلما پیروزی از آن شماست . بادشمن هر چند قویتر از شما باشد مصالحه نکنید ، چرا که خدای قویتر از هر قدرت دیگری است ، مواظب مکر شیطان باشید ،غرور از پیروزی ها را که آفت بزرگی است ، با تقوای الهی در هم شکنید و به خدا توکل کنید که او نعم الوکیل است . شما پیروزید در همه حال ، پیروز تا وقتی که با خدا هستید، چرا که شکست ما وقتی است که خدا را با خود نبینیم ، حتی اگر تمام جهان را گرفته باشیم و پیروزی ما وقتی است که خدا با ما باشد حتی اگر خرمشهر در چنگ دشمن باشد ، آبادان در محاصره باشد و هویزه با خاک یکسان باشد و … ، در هر حال ما پیروزیم چون خدا با ماست .

و اما چند توصیه دیگر به شما دارم که امیدوارم به ان عمل کنید که رستگاری دنیا و آخرت در آن است . برادران و خواهران گرامی، مگذارید که دیگران در عمل به قران از شما پیشی بگیرند ، بر شما باد به پیروی از امام ، استقامت و صبر در کارها، بر شما باد به تقوای الهی و دوری از معصیت الهی ، بر شما باد به حمایت از انقلاب به اموال و انفس ، بر شما باد به پیروی از نهج البلاغه ، بر شما باد به شرکت در نماز های جماعت وجمعه که یدا لله با جماعت است ، بر شما باد به پیروی و حمایت از روحانیت ، این دژ های محکم اسلام ، بر شما باد به پیروی از ولایت فقیه ، بر شما باد به توجه اصلی اتان به جنگ و نق نزدن  به خاطر کمبودها و نارسا ئی ها ی ناشی از جنگ  و در یک کلمه به تقوی و تقوی و تقوی (من ا… التوفیق)

و اما تو ای مادرم ، سلامم را بپذیر، میدانم که فرزند خوبی برای مادر خوبم نبودم ، میدانم که وظیفه فرزندی را خوب ایفا نکردم ، میدانم که جز زحمت از بدو تولد تا حال برایت ارمغانی نیاوردم ، ولی چه کنم که تقدیر اینگونه بود ، باری امیدوارم که مرا ببخشی و دعا کنی ، خدا هم از من در گذرد که دعای مادر بسیار گیرا ست ، از تو میخواهم که صبر پیشه کنی و بر خدا توکل نمائی ، من نیز دعا گوی شما هستم . یاد آر مصائب زینب (س) را ، یاد آر مصائب فاطمه(س) را و بدآن که این مصائب در مقابل آن مصیبتها قطره ای در مقابل دریاست . و اما تو خواهرم ، تو را ، تو را سفارش میکنم به حجاب که همانا حجاب سپر امن الهی از عذاب خداوند است، بدانکه حجاب تو کوبنده تر از خون من است ، چرا که دامن زنان محجب است که شهید پرور است و شما ای برادرانم ، بر شما باد که نگذارید خروش اسلحه ام خاموش شود ، به سوی جبهه بشتابید که عزت دنیا و رستگاری آخرتتان در همین راه است . از خانواده ام و نیز از تمامی خانواده های شهداء میخواهم که مبادا از اینکه خانواده شهید هستند ،خود را طلبکار انقلاب بدانند و برای خود برتری حس کنند ،گرچه مردم باید به خانواده های شهداء احترام بگذارند ، چرا که انها چشم و چراغ این امتند . ای خانواده های شهدا ، اجر خودتان را از خدا بخواهید که او بیشترین اجر ها را میدهد ، به خاطر خدا صبر کنید ، بی تابی نکنید ، انشاالله خداوند به شما اجر بی حساب عطا فرماید .     در پایان از تمامی کسانی که به نحوی حقی از آنها را ضایع کرده و یا به آنها ظلمی کرده ام ، میخواهم و عاجزانه هم میخواهم که مرا حلال نمایند ، من هم همگی را حلال کردم . حدود  25 روز ، روزه قضا هم دارم که انشا ءالله کسانی که اظهار دوستی میکنند اگر خواستند این روزه هارا قضا نمایند . اگر شهید شدم و جسدم پیدا شد ، مرا در کنار قبر پدرم دفن نما ئید. اگر مفقود هم شدم که چه بهتر ، ولی اگر جسدم آمد، مراسم هفت و غیره را بسیار ساده برگزار کنید ، بسیار بسیار ساده ،خیلی ساده .

  من الله التوفیق

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار

 حسین سجودی      2/12/1363