شهدای ونداده – زندگی و وصیت نامه ی شهید علی عادل

2014-08-27
332 بازدید

منبع : نرم افزار شمیم یار ، دومین یادواره ی شهدای ونداده بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلا زندگینامه شهيد علي عادل شهيد علي عادل فرزند محمود در روز  بیست و یکم دی ماه سال1332در يك خانواده متوسط ومذهبي […]

2 (11)

منبع : نرم افزار شمیم یار ، دومین یادواره ی شهدای ونداده

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلا

زندگینامه شهيد علي عادل

شهيد علي عادل فرزند محمود در روز  بیست و یکم دی ماه سال1332در يك خانواده متوسط ومذهبي چشم به جهان گشود ، دوران طفوليت خود را در دامان مادري مهربان ومتدين از ذریه امام موسی الکاظم (ع) به نام سيده خديجه موسويان سپري نمود ، در مهرسال 1339 وارد دبستان دولتي ونداده كه مكانش در( قلعه ارباب ) بود شد. تا کلاس سوم را در روستا ادامه داد و  چون خانواده به تهران نقل مكان نمودند، ادامه تحصيل خود را تا پایان ششم ابتدايي در دبستانی در منطقه وحيديه تهران به اتمام رسانيد. در مهر ماه سال 1345جهت تحصيلات متوسطه وارد دبيرستان ملي اميري در منطقه وحیدیه تهران شد و در خرداد سال 1350 کلاس پنجم متوسطه را در رشته طبيعي تمام نمود. سپس خانواده وي به ونداده نقل مكان كرده و چون پدرش در ذوب اهن اصفهان مشغول شده بود لذا ایشان هم براي تحصيل سال ششم متوسطه، راهي شهر اصفهان شد و ضمن اجاره نمودن منزلی در ميدان طوقچي ،در دبيرستان هاتف به صورت شبانه ثبت نام نمود كه شبها درس ميخواند و روزها جهت مخارج خود و كمك به پدر،كار نقاشي ساختمان انجام ميداد و در پایان سال تحصیلی در امتحانات اخر سال شرکت نکرد و خود را اماده رفتن جهت خدمت سربازي نمود. در پائیز سال 1351 دفترچه اماده به خدمت با عنوان بی سواد از پاسگاه ژاندارمري میمه دريافت و پس از مدتی به مرکز اموزش چهلدختر اعزام شد که از خدمت معاف و برگ معافيت خود را در تاریخ 22/9/1351 دريافت و به روستا باز گشت . سپس جهت كار و ادامه درس ، مجددا به تهران عزيمت و ساكن گرديد،و پس از مدتی در يك كارخانه لاستيك سازي به نام بي اف گودریچ به صورت موقت مشغول شد تا ضمن کار بتواند به تحصیل ادامه دهد، لذا طی مدت حدود یکسالی که کار میکرد ، توانست كلاس ششم متوسطه خود را به صورت شبانه در گروه فرهنگي جاويدان ادامه داده و در شهريور 1353  ديبلم خود را اخذ نمايد . دراواخر همان سال در ازمون بانك تهران (ملت فعلي) شركت نمود و پس از قبولی، در تاریخ 2/11/1353 به استخدام بانک درامد و به عنوان كارمند در قسمت بروات مشغول گردید و طی مدت حدود 11 سال در شعبه هاي مختلف تهران خدمت نمود که اخرین محل خدمت وی شعبه چهار راه گلی(جیحون- مالک اشتر) تهران بود.  شهيد علی عادل از مستمعین پر و پا قرص مرحوم كافي و مرحوم فلسفي بود و به صورت مداوم در مهديه تهران و مسجد الهادي حضور پيدا ميكرد و معمولابا ضبط كوچكي كه همراه داشت ، سخنراني ها را ضبط ميكرد و همچنبن در سال هاي نزديك به انقلاب در اين ا ماكن ذكر شده به عكس امام و پيام هاي امام خمینی دست می یافت ،تا جرقه هاي شروع انقلاب زده شد كه به اتفاق تعدادي از دوستان و اشنايانش از جمله شهيد حسینعلی مهدوي كه از ونداده  به تهران امده بود در راهپیمايي ها ، تظاهرات و ديگر فعالییت هاي دوران انقلاب خصوصا در ميدان انقلاب شرکت مينمود.   شهيد بزرگوار از سن تقريبا 18 سالگي تا زمان شهادت به تنهايي در يك اطاق کوچک استیجاری و با حداقل امكانات و بسيار ساده زندگي ميكرد. ا همییت دادن به نماز و روزه ، مقلد حضرت امام بودن ، شرکت در نماز جمعه و جماعت، بسيار كنجكاو و دقت نظر داشتن ، صادق بودن و هرگز به دروغ متوسل نشدن، پیشقدم در کارهای خیر، بي ريا و مهربان بودن و… از جمله خصوصیات اخلاقی وی بشمار میرود . معمولا هنگام حضور در روستا با والدين شهدا ارتباط برقرار ميكرد ، به همه احترام میگذاشت خصوصا جوانان و نوجوانان   در اواخر سال 1362 با اصرار زیاد توانست موافقت بانك را جهت ديدن اموزش نظامی و اعزام به جبهه بدست اورد لذا در تاريخ 6/1/63 13 به پادگان امام حسين (ع) اعزام و مدت 45 روز اموزش نظامي و امداد گري را طی نمود و درتاريخ 6/3/1363 از طریق بسیج پایگاه مقداد (غرب تهران) به جبهه جنوب اعزام و در تيب مستقل زرهی 20 رمضان سازماندهي شد و پس از مدت سه ماه حضور در جبهه، به تهران بازگشت . مجددا به دنبال اعزام به جبهه بود تا به هرصورت ممكن توانست موافقت بانک ملت را گرفته و در تاریخ  64/7/22از طريق بسيج پايگاه مقداد به جبهه جنوب و اين مرتبه در تيپ مستقل 10 سيد الشهدا و در گردان علي اصغر سازماندهي گردد و پس از چند ماه حضور در جبهه و مدتي قبل از عمليات , عازم منطقه اروندكنار شدند و خط تحويل گرفته و اماده عمليات بزرگ رزمندگان اسلام گرديدند. در شامگاه 64/11/20عمليات والفجر 8 در منطقه فاو عراق با رمز یا فاطمه الزهرا (س)شروع گرديد كه تيب 10سيد الشهدا همزمان با مرحله اول عمليات، درجزيره ام الرصاص عمليات انجام داد و پس از چند روز وارد عمليات اصلي در فاو گرديد. در شامگاه 1/12/1364 گردان علي اصغر این تیپ جهت تصرف بخشی از كارخانه نمك در پيشاني منطقه عمليات اقدام و موفق به تصرف بخش هائی از ان شد ، اما به علت امادگی ، اتش زیاد و فشار شدید دشمن ، مجبور به عقب نشيني شدند و طبق اظهارات یکی از همرزمانش، تا نزدیکی روشن شدن هوا در هنگام عقب نشینی هم دیده شد ، اما پس از بازگشت ان عده از نیروهای گردان که به عقب امده بودند، چهره و نام ایشان در بین انان دیده نشد، لذا در سپیده دم مورخه 64/12/2  نام شهيد علي عادل به فهرست بلند بالاي جاودانه ي جاويد الاثرهاي جنگ تحميلي اضافه گردید .

پس از گذشت نزدیک به 12سال ،توسط كميته جستجوي پیكر شهدا و مفقودین جنگ تحميلي ، باقيمانده جنازه شهيد علي عادل كشف ، شناسايي و به تهران انتقال يافت و پس از تشییع تعداد زیادي از شهدا در سالروز شهادت حضرت زهرا (س)در  تهران، سپس  به اصفهان و بعد به زادگاهش منتقل و در مورخه 17/7/1376 مصادف با ایام شهادت حضرت زهرا (س) در شهرهاي ميمه ، وزوان و ونداده  در بين عزاداران ان بزرگوار تشییع و سرانجام در گلزار شهداي ونداده و در كنار دوستان قديمي اش ارام گرفت.

روحش شاد و یادش گرامیباد

وصیت نامه شهید علی عادل

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اینجانب علی عادل  فرزند محمود   شناسنامه شماره  55   صادره از حوزه 29 اصفهان  متولد سال 1332هجری شمسی  به نشانی محل سکونت- تهران، انتهای خیابان کمیل، چهار راه نوذر، ده متری شهید محسن قلیچ خانی، کوچه جعفری ، پلاک 52/1، منزل استیجاری، در روز دوشنبه مورخه 21/11/1364 در منطقه عملیاتی این وصیت نامه را مینویسم .

بنده شهادت وگواهی می دهم که غیر از خداوند تبارک و تعالی هیچ قدرتی و خدآئی وجود ندارد و بی همتا وبی نیاز است و شهادت می دهم که حضرت محمد بن عبدالله (ص) آخرین پیامبر و رسول گرامی پروردگار است و امیر المومنین علی بن ابی طالب و یازده فرزندش حجت خدا یند بر زمین و آخرین امام ، حضرت مهدی علیه السلام در پس پرده غیبت کبری بسر میبرد و انشاء الله ظهور خواهد کرد و دنیا را پر از عدل و داد خواهد نمود .

امت شهید پرور و برادران و خواهران و اهالی محترم ونداده ، اگر از بنده ناراحتی و اذیتی دیدید ، بنده را حلال کنید و با هم وحدت داشته باشید و پشتیبان انقلاب اسلامی  و یاور امام امت باشید و از رفتن به جبهه دریغ نورزید ، چون به قول حضرت امام خمینی روحی فداء ، عزت و شرف ما در گرو همین جنگ است و اگر از شما غیبت نموده ام و یا شنیده ام و دِینی به کسی دارم  مرا به خاطر خدا حلال کنند . و بر بنده گریه و زاری نکنید و بر مصائب ابا عبد الله علیه السلام گریه کنید و با همدیگر مهربان و برادری داشته باشید. در نماز های جماعت و جمعه شرکت کنید و از روحانیت متعهد و مسئول پشتیبانی کنید و حمایت کنید و قدر آنها را بدانید ، و بدانید که ما هرچه داریم از زیر سایه روحانیت داریم . خواهران من حجابتان را برای خدا حفظ  کنید و برادران عزیز از جنگ حمایت  کنید تا انشا ءالله پیروزی کامل حاصل گردد . و بدانید که این راه را بنده خودم با اختیار و در کمال صحت و سلامتی و بدون اجبار  اختیار نمودم و هم اکنون که این چند کلمه را بعنوان وصیت نامه مینویسم ، از نظر وضع جسمی و روحی کاملا سلامت  هستم ، زیاده سرتان را بدرد نمی آورم  فقط سفارش بنده این است :

جنگ جنگ تا پیروزی و خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار          انشاءالله

2 (37)

والسلام علی عباد الله الصالحین

بتاریخ دوشنبه مورخه 21/11/ 1364   منطقه عملیاتی

                                                                                                            علی عادل

بخش دوم وصیت نامه در صفحه بعدی

وصیت نامه شهید علی عادل  به پدر و مادر

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

خدمت پدر و مادر گرامی و عزیزم سلام عرض میکنم ، پدر و مادرعزیز، شما برای بنده خیلی زحمت کشیدید ولی بنده نتوانستم گوشه ای از زحمات فراوان شما را جبران کنم ، از من ناراحتی و اذیت فراوان دیدید ، فقط بخاطر خدا امیدوارم مرا حلال کنید و ببخشید، اگر جنازه ام بدستتان آمد در گلزار شهدای ونداده دفن کنید و اگر هم نیفتاد هیچ ناراحت نباشید. شما گریه و زاری نکنید برای من، چون ناراحت میشوم و برایم تشریفات قائل نشوید ، چون روحم ناراحت است و قبلا نیز از این برنامه ها ناراحت بودم ، مانند شهدای گمنام با من رفتار کنید .

در دفترچه بانک استان میمه و بانک ملت تهران قدری پول هست ، وجو هات شرعیه انها را دقیقا پرداخت نمائید و بقیه اش را صرف چند سال نماز قضا و دو ماه روزه قضا نمائید . به کسی بدهکاری ندارم فقط به صاحبخانه تهران تا این ساعت  دو ماه کرایه خانه بدهکارم ، بدهید و اتاقم را تخلیه کرده و اثاث هایش را به ونداده بیاورید و اتاق را تحویل صاحبش بدهید.   و در کفن بنده قدری تربت سید الشهداء (ع) بگذارید و از کسی هم طلبکاری ندارم ، فقط دو سه مورد کوچک وناچیز است که به جایی بر نمی خورد .

و برای بنده هیچ ناراحت نباشید وخدا انشاءالله سلامتی به امام امت و خود شماها و خواهر و برادران بدهد ، از برادران حلالیت میطلبم و از خواهرم نیز حلالیت میطلبم ،چون برای بنده خیلی زحمت کشیدند ، از فامیل ها همگی راضی هستم وامید وارم آنها نیز از من راضی باشند و بگوئید اگر از  من ناراحتی دارند  و از دست من اذیتی دیدند وپشت سرشان غیبت کرده ام و یا شنیده ام ، مرا حلال کنند .

و من این راه را خودم انتخاب کرده ام و در کمال صحت و سلامتی جسمی و روحی هستم و بدانید که انسان بلاخره یک روزی باید از این دنیا برود ، پس چه بهتر که در راه خدا کشته شود . برایم گریه و زاری نکنید فقط به یاد آقا ابا عبدالله الحسین و اصحاب ویارانش باشید وبرای آنها گریه کنید .

زیاده سرتان را به درد نمی آورم فقط سفارشم این است که اسلحه من را نگذارید زمین بماند و راهم را برادرانم ادامه بدهند فقط در پایان، جنگ جنگ تا پیروزی و رفع کل فتنه، و درآخر اینکه خدایا خدایا تا انقلاب مهدی (عج) خمینی را نگه دار.

انشاءالله

                                                                       بتاریخ  دوشنبه 21/11/1364    منطقه عملیاتی

                                                 خداحافظ          علی عادل