احمدرضا ایراندوست – عیادت از بیماران و حاشیه های آن

2014-08-18
121 بازدید

به نام خداوند بخشنده مهربان تمام افراد جامعه خواه ناخواه دچار بیماری و کسالت میشوند ، برخی از ناخوشی ها و بیماری ها به صورت سرپایی معالجه شده و احتیاجی به بستری شدن ندارد.برخی از بیماری ها که شامل مصدومیت و مجروحیت میگردد، بر اثر اتفاقات پیش بینی نشده برای افراد رخ میدهد ، و […]

1

به نام خداوند بخشنده مهربان

تمام افراد جامعه خواه ناخواه دچار بیماری و کسالت میشوند ، برخی از ناخوشی ها و بیماری ها به صورت سرپایی معالجه شده و احتیاجی به بستری شدن ندارد.برخی از بیماری ها که شامل مصدومیت و مجروحیت میگردد، بر اثر اتفاقات پیش بینی نشده برای افراد رخ میدهد ، و فرد مصدوم و مجروح مجبور میگردد که چند مدتی در بستر بیماری ، چه در بیمارستان و چه در خانه به استراحت بپردازد.یکی از خصلتهای خوب اسلامی و ایرانی مردم عزیز کشورمان ایران این است که وقتی خبردار میشوند شخصی از آشنایان دور و یا نزدیک در بستر بیماری افتاده است ، کدورتها و دل خوری ها را کنار گذاشته و با خریدن دسته گل و یا چند عدد کمپوت به دیدن بیمار میروند .بیمار نیز از این ملاقات خیلی خوشحال گشته و مدام چشم به در دارد تا ببیند چه اشخاصی به ملاقاتش می آیند .تا اینجای کار مسئله آنچنانی و حادی وجود ندارد.اما اگر خدای ناکرده در بین دوستان و آشنایان فردی به امراضی صعب العلاج دچار گردید ، مسئله احوالپرسی و ملاقات از بیمار وارد فاز دیگری شده که ممکن است برای اغلب شما پیش آمده باشد .عموما خبر این نوع بیماری ها از پچ پچ های زنانه شروع میشود ، در اوایل بیماری سعی میکنند نامی از بیمار به میان نیاورند و در مجالس دعا و روضه به خطیب و یا مداح چنین گوشزد میکنند که برای مریض و یا مریضه منظور دعا بفرماید .همه مستمعین نیز بعد از شنیدن چنین دعایی دستها را به سوی آسمان بلند کرده و همراه با جمعیت آمین میگویند .اما آن چیزی که بیشتر مستمعین را به تکاپو وادار میکند ، این است که بفهمند مریض منظور چه کسی است .بعد از حدسیاتی که خودشان در ذهنشان میزنند و بعد از پرس و جو به نتیجه دلخواه رسیده و همانند ارشمیدس که گفت : یافتم ، نام بیمار مورد نظر را شناسایی میکنند .در ابتدای امر خیلی دست به عصا راه رفته و سعی میکنند در صحبتهای درگوشی این خبر را مخابره نمایند ، اما هم نمیخواهند که منتقل کننده و راوی خبر به صورت مستقیم باشند و هم نمیخواهند که مشتری را از دست بدهند .در هر حال مدت زمانی نگذشته که تمام فک و فامیل از بیمار شدن مریض منظور باخبر میشوند ، وقتی که خبر را شنیدند به آن بال و پر داده و نوع بیماری را با فلان بیماری که در خانواده داشتند ، همسان سازی کرده و مدام برایش نسخه میپیچند ، ضمن این که برای بیمار دل میسوزانند ، خیلی مایل هستند تا از ته و توی کار سر دربیاورند .مثلا بفهمند که بیماری از چه زمانی شروع شده ، تا چه اندازه ای پیشرفت داشته است ، چه کارهای درمانی تا کنون برای بیمار انجام شده است ، و صدها سوال دیگر .از آن طرف بیمار بخت برگشته که خودش سفت و سخت درگیر ماجرا است ، سعی میکند با کمک خانواده از عهده کارهای مربوط به درمان برآید و مزاحم کسی نگردد ، حالا این هم قوز بالای قوز شده و مدام به طریق تلفن و پیامک جویای احوال هستند و قدم به قدم در حال پیشروی ، اینگونه بیماران که بر اثر استفاده از برخی داروها تغییر قیافه میدهند ، عموما دوست ندارند با این شکل و شمایل با کسی روبرو گردند، اما این خصلت احوالپرسی و ملاقات از بیمار مگر این چیزها سرش میشود،دوست دارند هر طور شده خود را به بالای سر بیمار رسانده و از نزدیک در روند امور درمانی بیمار قرار بگیرند.از طرف دیگر خانواده این نوع بیماران روحیه خوبی نداشته و و میخواهند کسی مزاحمشان نشود.ابتدا اصلا بیماری را باور نکرده و نمیخواهند به خود بقبولانند که بیماری هم جزیی از زندگی است و این شتر ممکن است هر روزی دم در خانه هر کسی بخوابد ، از طرف دیگر حال و حوصله پذیرایی از کسی را ندارند ، بیمار نیز کاملا به هم ریخته ، از یک طرف دوست دارد در این زمان خاص کسی به عیادتش بیایید و ضمن احوالپرسی به او روحیه و انرژی مثبت بدهد ، از طرف دیگر نمیخواهد دیگران را ناراحت کرده و با این وضع با کسی روبرو شود و از طرف دیگر بستگان و آشنایان ، خانواده بیمار را فتیله پیچ کرده و در پی کسب خبر هستند .در این بی خبری از بیمار یک کلاغ چهل کلاغ میشود، و هر کس به زعم خود نوع بیماری و کسالت را تعیین میکند ، عده ای پا را از این فراتر نهاده و هر روز شایعه ای را راه می اندازند، این پروسه به مدت موقت ادامه دارد .خانواده بیمار که از دست شایعات به ستوه آمده اند با هم فکری هم به این نتیجه میرسند که ملاقات از بیمار را آزاد نمایند .روزهای اول هجوم فک و فامیل به منزل بیمار شروع میشود و هر کس به نوبه خود اظهار همدردی کرده و راه کاری را پیشنهاد میدهد ، عده ای پزشک به خصوصی را پیشنهاد میدهند ، عده ای مرکز درمانی خاصی را که یکی از نزدیکان به سلامت از آنجا ترخیص شده بود بهترین راه حل میدانند ، عده ای حتی انواع و اقسام داروهای گیاهی و شیمیایی را برای بیمار تجویز میکنند ، تعدادی هم مسافرت و تغییر آب و هوا دادن را برای بیمار بهترین درمان میدانند ، تعدادی هم پیشنهاد هر گونه کمک مالی را به خانواده بیمار میدهند .در ابتدای کار  دسته ای از ملاقات کننده گان هنوز بیرون نرفته ، عده ای دیگر تشریف می آورند ، اهل خانواده که خودشان ناراحت هستند باید وظیفه میزبانی را به خوبی انجام داده و با مهمانان به گرمی رفتار نمایند .هر چه پروسه و روند درمانی طولانی تر میشود ، از تعداد مراجعین و ملاقات کننده گان کاسته می شود ، این نوع ملاقات به مثابه سیلابی است که به هنگام آمدن سیل در مسیر خود همه جا را تخریب کرده و همه چیز را با خود برده و رودخانه را پر آب می سازد ، ولی بعد از اتمام سیل رودخانه به حالت اول برگشته و خشگ خشگ میشود .دیگر از هیچ ملاقات کننده ای خبری نیست ، روزها و هفته ها میگذرد و هیچ کس زنگ درب خانه بیمار را نمیزند .خانواده بیمار میماند و مشکلات بیمار ، حتی در کوچه و خیابان نیز کسی سراغی را از بیمار نمیگیرد.این شیوه و روش عیادت از بیمار به مثابه همان جو گیر شدن جامعه است که شیوه خوب و پسندیده ای نیست .بیت شعری را که اغلب در پشت کامیونها نوشته شده مصداق خوبی است برای این جوامع :
رهرو آن نیست که گهی تند و گهی خسته رود رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود
تا مطلبی دیگر و آرزوی شفا و عافیت برای تمام بیماران همگی شما را به خداوند مهربان می سپارم حق نگهدارتان