احمدرضا ایراندوست – عادتهای متداول در جامعه

2014-08-10
62 بازدید

به نام خداوند بخشنده مهربان هر جامعه ای عادات و رفتارهای مختص به خود را دارد ، زنان ژاپنی در لباس پوشیدن از فرهنگ خودشان پیروی میکنند ، چنانکه زنان هندی نیز آداب و رسوم مربوط به خودشان را دارند ، عربها هم نوع پوششان مختص خودشان است .در ایران خودمان نیز اقوام گوناگونی زندگی […]

images (27)

به نام خداوند بخشنده مهربان

هر جامعه ای عادات و رفتارهای مختص به خود را دارد ، زنان ژاپنی در لباس پوشیدن از فرهنگ خودشان پیروی میکنند ، چنانکه زنان هندی نیز آداب و رسوم مربوط به خودشان را دارند ، عربها هم نوع پوششان مختص خودشان است .در ایران خودمان نیز اقوام گوناگونی زندگی میکنند که هر کدامشان تابع رفتار نیاکان خود میباشند .اما برخی از عادات و رفتارها در کشورمان وجود دارد که تابع یک قوم خاصی نیست .ترک و لر و بلوچ و ترکمن و کرد و مسیحی و ثنی و شیعه همه از آن پیروی میکنند و به نوعی با آن بزرگ شده اند .این نوع ,عادات که همه ما به آن وابسته هستیم فرهنگ چانه زنی است که در سیاست کشورمان نیز جایگاهی ویژه دارد و اکنون مدت زمانی است که کارگروه ویژه هسته ای با کشورهای پنج به علاوه یک در حال چانه زنی و رایزنی هستند.اگر هر کداممان به زندگی روزمره خودمان نگاهی بیندازیم متوجه خواهیم شد که این فرهنگ چانه زنی در تمام گوشت و پوست ما ریشه دوانده و هیچ کاری را بدون چانه زنی تمام نمیکنیم .برای پرداخت کرایه حمل و نقلمان چانه میزنیم ، برای خرید مایحتاج و نیازهای روزانه امان چانه میزنیم ، برای پرداخت هزینه های پزشکی امان با پزشکان و اطبا چانه میزنیم ، با مامور پلیسی که بر اثر تخلفی میخواهد ما را جریمه نماید چانه میزنیم ، برای تعداد سکه مهریه عروسمان چانه میزنیم ، برای دادن نفقه چانه میزنیم ، برای پرداخت مهریه به جهت طلاق چانه میزنیم که کمتر پرداخت نماییم ، برای پرداخت پول توجیبی به فرزندانمان چانه میزنیم ، برای خرید اتومبیل و خانه که دیگر ابتدا فک میزنیم و بعد از آن چانه اندر چانه میزنیم ، برای پرداخت نذری نیز چانه میزنیم ، برای پرداخت پول کارگر و بنا نیز چانه میزنیم ، برای گرفتن نمره از دبیر چانه میزنیم ، برای دادن شهریه مدرسه فرزندانمان چانه میزنیم .آخر چقدر این خدماتی که ما دریافت میکنیم ناخالصی دارد که ماها مدام در پی چانه زنی هستیم تا بلکه بتوانیم نرخ متعادلی برای آن بیابیم ، دست آخر هم متوجه میشویم که چند قدم بالاتر و یا پایین تر ، چانه بیشتری میشد زد و ما از آن غافل بودیم و کلاهی بر سرمان رفته است .مامور پلیس بر اثر تخلفی حکم به توقف ما میدهد ، ابتدا از ما طلب مدارک میکند ، در حین دادن مدارک برایش صغرا کبرا میچینیم تا بلکه بتوانیم مامور وظیفه شناس را به جریمه نکردن راضی نماییم ، اما زمانی که میبینیم مامور دسته قبض جریمه را برای نوشتن آماده میکند ، شروع به چانه زنی میکنیم و برایش قصه حسین کرد شیستری را تعریف میکنیم ، مامور نیز که از همین جامعه است و با همین فرهنگ رشد کرده و خودش نیز در جای دیگری چانه میزند، راه را کوتاه کرده و خلاف به مراتب سنگین تر ما را با خلافی به اندازه نبستن کمربند تنزل میدهد و دست آخر هر دو طرف ماجرا از این معامله راضی شده به دنبال کار خود میروند .بر اساس تجربیاتی که در مراکز درمانی داشتم ، هر روزه شاهد این بودم که همراهان بیمار و پزشک معالج در گوشه ای خلوت کرده مشغول چانه زنی هستند .پزشک از کار منحصر به فرد خود تعریف و تمجید میکند و همراهان بیمار از نداشتن تمکن مالی و درخواست تعدیل حق العمل و یا حق العلاج چانه میزنند .مدیر مدرسه غیر انتفاعی از اجاره بالای محل آموزش و دستمزد بالای دبیران و هزینه های گزاف آب و برق و تلفن و گاز حرف میزند و اولیای دانش آموز از نداشتن درامد کافی ، خواهان تعدیل شهریه هستند .این مورد در مدارس دولتی هم مشاهده میگردد.فرزندان مدام با والدینشان برای خرج و مخارج یومیه چانه میزنند و اولیا نیز حساب جیب خود را کرده و با بالا و پایین کردن هزینه های یک ماه با فرزندان چانه میزنند و دست آخر طرفین ماجرا راضی شده به دنبال کار خود میروند .بارها و بارها در مراسم بله برون شاهد بحث های خانواده عروس و داماد برای نرخ مهریه بوده ایم و ساعتها چانه زنی برای بالا و پایین کردن سکه های بهار آزادی تلف میشود.بازیکنان تیمهای فوتبال حاضر در لیگ های کشور نیز در تعطیلی بین دو لیگ با مدیر برنامه هایشان در حال چانه زنی با مدیران باشگاهها هستند .خلاصه در این فرهنگ و جامعه حال حاضر کشورمان زندگی بدون چانه زنی معنی و مفهومی ندارد و همه ما در طول روز در حال چانه زنی هستیم . به نظر حقیر خوب بودن و یا بد بودن این فرهنگ در حیطه کاری هیچ کس نمیتواند باشد ، زیرا هیچ شخصی نیست که در این دایره نباشد و همه ما به نوعی حلقه ای از این زنجیر متصل به هم هستیم .بارها شده برای خرید لباسی به بازار برویم ، هر جایی که بشود چانه بیشتری زد و به نوعی تخفیف بیشتری گرفت ، بهتر به دل ما میچسبد ، هر چند که با قیمت واقعی فاصله داشته باشد زیرا به این چانه زنی عادت کرده ایم و همه دوستش داریم .تا مطلبی دیگر خدا نگه دار شما باد .