کتاب شهدای وزوان – زندگینامه ی شهید داود ولی

2014-07-23
358 بازدید

      منبع : کتاب افلاکیان  ، تالیف مهدی روستا   در نیمه ی آذرماه سال1340 کودکی در یک خانواده مذهبی و معتقد به دنیا آمد.پدرش علاقه ی بسیاری به ائمه معصومین و همچنین امامزادگان و نوادگان آنان داشت. به همین سبب نام فرزندش را به نام امامزاده داوود، داوود نهاد.کودکی پاک و معصوم […]

شهید

      منبع : کتاب افلاکیان  ، تالیف مهدی روستا

  در نیمه ی آذرماه سال1340 کودکی در یک خانواده مذهبی و معتقد به دنیا آمد.پدرش علاقه ی بسیاری به ائمه معصومین و همچنین امامزادگان و نوادگان آنان داشت. به همین سبب نام فرزندش را به نام امامزاده داوود، داوود نهاد.کودکی پاک و معصوم که در همان اَوان تولدش به بیماری صعب العلاجی گرفتارشد به گونه ای که دیگر پزشکان از مداوای وی نا امیدگردیده بودند. پدرش دست به دامان ائمه اطهار و امامزادگان شد برای طلب حاجت اکثراً به امامزاده داوود می رفت واعتقاد عجیبی به این امامزاده داشت؛یک شب را تا صبح به دعا و نیایش نشست. آن شب حال عجیبی داشت و به درگاه حضرت دوست استغاثه نمود و اشک ریخت. صبح همان روز داوود لباس عافیت بر تن کرد به گونه ای که آثاری از درد و بیماری در بدنش نبود. این امرتعجب پزشکان را بر انگیخته بود و باورش برایشان سخت بود. پدر و مادرش از اهالی شهر وزوان بودندکه به علت کمبود شغل،پدرش وزوان را به قصد تهران ترک کرد و درمنطقه نارمک ساکن شد. مدتی را درکارخانه کفش ملی مشغول شد و پس ازآن به اداره بازنشستگان رفت. داوود ازکودکی باعشق به اهل بیت(ع) رشد یافت و محبت خاندان نبوی را درسینه نشاند.دوران ابتدایی را در مدرسه خواجه نصیرالدین توسی ودوره راهنمای را در مدرسه دکترحسابی فعلی واقع در منطقه نارمک تهران(منطقه8) سپری کرد. با اخذ مدرک سیکل درس را ترک نمود و به حرفه ی مکانیکی روی آورد. در مکانیکی بسیار موفق بود به گونه ای که به سرعت در این زمینه به استادی حاذق و تعمیرکاری زبردست تبدیل شده بود.داوود بسیار مردم دار و نوع دوست بود، در امور خیر همچنان پیش قدم و طلایه دار عرصه ی انفاق وگذشت بود،هرگز فعالیت های خداپسندانه خود را با کسی در میان نگذاشت. به گونه ای که حتی آن دسته افرادکه مورد مساعدت های داوود قرارمی گرفتند او را به درستی نمی شناختند. به هیچ وجه اهل خودنمایی و تزویر نبود. با آغاز جنگ تحمیلی در سال 1359 به خدمت مقدس سربازی زیر پرچم سه رنگ جمهوری اسلامی ایران رفت؛ در پادگان لشکر 92 زرهی اهواز به مدت2 ماه آموزش های لازم را فراگرفت و ازآنجا مستقیماً به جبهه اعزام شد.آمدنش به جبهه آ رزوی2 ماه آموزشیش در پادگان بود. دو سال و نیم خدمتش را در سخت ترین شرایط و زیرهجم آتش دشمن تا دندان مسلح با افتخار سپری کرد. بچه های جبهه و فضای معنوی آن دل او را همچون آهن ربایی جذب کرده بود به گونه ای که حتی پس از خدمتش حاضر نشد دل از منطقه ببرد. درتاریخ 28/2/1361 خدمتش به پایان رسید و فرماندهان نیز از وی خواسته بودند تا منطقه را ترک کند اما او اصرار بر ماندن داشت. فردای آن روزهنگام انجام مرحله ی سوم عملیات بیت المقدس در منطقه کوشک، نیروهای بعثی اقدام به حمله ی هوایی میکنند دشمن هرآنچه آتش داشت در این منطقه فرودآورد، داوود در این هجم سنگین آتش در بین سنگرها جست و جو می نمود و به مجروهان امداد رسانی می کرد و رزمندگان را به داخل پناهگاه های امن راهنمایی می کرد این روحیه ی ایثار وگذشتش بارزترین اخلاق وی محسوب می شد سرانجام در انجام این مأموریت امداد رسانی از ناحیه قلب، صورت و سر مورد اصابت ترکش بمب های هوایی قرارگرفت و به سوی معشوقش پرکشید.در زمان تشییع پیکر مطهرش تمام کسانی که داوود به صورت مخفیانه و با نیت قرب الی الله به آنهاکمک می رساند به مراسم تدفینش آمده بودند. جمعیت عظیمی که همه به عشق شهید ولی اشک می ریختند و بر روح بلندش درود می فرستادند. شرکت کنندگان از همه نوع طیفی بودند. دوستان ارامنه نیز در این تشییع تاریخی حضور داشتند و ازشخصیت کم نظیر شهید ولی سخن می گفتند، آنان از کمک های بی شائبه ی این رزمنده اسلام تعریف و تمجید می کردند و از طرفی نیز حسرت می خوردندکه چه سرمایه ای را که نزدیکیشان بود از دست دادند. برای وی علوّ درجات را از خداوند متعال مسئلت نمودند.

روحش شاد و راهش پر رهرو باد.