ز دریچه های چشمم نظری به ماه داری چه بلند بختی ای دل که به دوست راه داری به شب سیاه عاشق چکند پری که شمعی است تو فروغ ماه من شو که فروغ ماه داری بگشای روی زیبا ز گناه آن میندیش به خدا که کافرم من تو اگر گناه داری من از آن سیاه دارم به غم تو روز روشن که […]
ز دریچه های چشمم نظری به ماه داری
چه بلند بختی ای دل که به دوست راه داری
به شب سیاه عاشق چکند پری که شمعی است
تو فروغ ماه من شو که فروغ ماه داری
بگشای روی زیبا ز گناه آن میندیش
به خدا که کافرم من تو اگر گناه داری
من از آن سیاه دارم به غم تو روز روشن
که تو ماهی و تعلق به شب سیاه داری
تو اگر به هر نگاهی ببری هزارها دل
نرسد بدان نگارا که دلی نگاه داری
دگران روند تنها به مثل به قاضی اما
تو اگر به حسن دعوی بکنی گواه داری
به چمن گلی که خواهد به تو ماند از وجاهت
تو اگر بخواهی ای گل کمش از گیاه داری
به سر تو شهریارا گذرد قیامت و باز
چه قیامتست حالی که تو گاه گاه داری
هوایم بی تو همچون حال ورزشکار دلخونیست
که در دیدارِ پایانی به اسرائیل بر خورده…
اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است
دنیا برای از تو نوشتن مرا کم است
اکسیر من نه این که مرا شعر تازه نیست
من از تو می نویسم و این کیمیا کم است
سرشارم از خیال ولی این کفاف نیست
درشعر من حقیقت یک ماجرا کم است
تا این غزل شبیه غزل های من شود
چیزی شبیه عطر حضور شما کم است
گاهی ترا کنار خود احساس می کنم
اما چقدر دل خوشی خواب ها کم است
خون هر آن غزل که نگفتم به پای توست
آیا هنوز آمدنت را بها کم است؟
محمد علی بهمنی
از بس که رفتی زیر دین روسری ها
در وصف تو ماندند٬ حامد عسکری ها!
محجوبی ات رفته به دختر های حوزه
ناز و ادایت هم به دختر بندری ها!
می بردی ام تا فصل گلچینی قمصر
با دامن گلدارتان این آخری ها…
دلم گرفته برایم بهار بفرستید
ز شهر کودکی ام یادگار بفرستید
دلم گرفته پدر ! روزگار با من نیست
دعای خیر و صدای دوتار بفرستید
اگر چه زحمتتان می شود ولی این بار
برای دخترک خود ” قرار ” بفرستید
غم از ستاره تهی کرد آسمانم را
کمی ستاره ی دنباله دار بفرستید
به اعتبار گذشته دو خوشه ی لبخند
در این زمانه ی بی اعتبار بفرستید
تمام روز و شب من پُر از زمستان است
دلم گرفته برایم بهار بفرستید
مناسبتی نداشت. دیدم فوق العاده س، حیفم اومد شما ازش لذت نبرید…
—————————-
با سلام دمتان گرم كه به فكر لذت بردن ما هم هستيد .
سلام
بسیار زیبا ست.
شرح حال دل من است که از دیار و شهر خود سالهاست دورم و شاید سالی یکبار فرصت دیدار پیدا کنم.
تو فروغ ماه من شو که فروغ ماه داری
به به چه زیبا
هماهنگی عنوان و تصویر فوق العاده است.
دستمایه شعر شهریار سادگی و صمیمیت است برای همین به دل می نشیند.