در میمه ی قدیم ، روز شمار ، از عید نوروز مبنای وقوع رویدادها بوده است . مثلا : سی و شش ( به فتح هر دو شین ) ، تقلی کش . یعنی 36 روز که از بهار بگذرد هوا بقدری سرد می شود که تقلی ها ( بره ها و بزغاله های تازه […]
در میمه ی قدیم ، روز شمار ، از عید نوروز مبنای وقوع رویدادها بوده است . مثلا : سی و شش ( به فتح هر دو شین ) ، تقلی کش . یعنی 36 روز که از بهار بگذرد هوا بقدری سرد می شود که تقلی ها ( بره ها و بزغاله های تازه بدنیا آمده ) در اثر سرما می میرند . یا بعد هفتاد ، برفی افتاد . یعنی در حالیکه هفتاد روز از آغاز بهار گذشته ، برف آمده است . این روزها ( روزهای تهیه ی تصاویر گندم زار چاه انقلاب ) 110 و 114 روز از بهار گذشته است . در این روز شمار ، گندم میمه قابلیت برداشت بصورت جزئی داشته است و خانوارها ی فقیرتر که نان سالشان تمام شده بود مجاز بودند مقداری از یک کرت گندم خود را بچینند و در حیاط منزل بوسیله ی چوبدستی های نسبتا قطور و بلندی که ” یه کو ” یا جو کوب نامیده می شد ، دانه ها را از غلاف جدا کنند و به آسیاب برده تا نان سالشان را به فصل برداشت خرمن که معمولا مرداد ماه بود برسانند. گندم زار 30 هکتاری دشت انقلاب با افزایش گرمای تابستان در این روزها دارد به فصل برداشت گندم نزدیک می شود .
مقدار برداشت گندم نسبت به گذشته ی دور در واحد سطح افزایش تقریبا 3 برابری داشته است . در گذشته فقط از کودهای حیوانی برای تغذیه ی خاک استفاده می شد و با استفاده از کود شیمیایی بویژه اوره و فسفر و پتاسیم ، برداشت گندم تا 6 من در هر من زمین هم رسیده است . هر من زمین میمه 62 متر و هر من گندم همان 6 کیلو است . با این حال مرغوبیت نان میمه زبانزد است . بسیاری از میمه ای های شهرهای اصفهان و شاهین شهر و … یکی از دلایل آمدن هفتگی شان به میمه را گذشته از دیدار اقوام و تنفس هوای وطن و آب و هوای معتدل منطقه ، تهیه ی نان خانگی از نانوایی های محلی پز عنوان می کنند . تصاویری از گندم زار دشت انقلاب در آستانه ی فصل برداشت گندم ارائه می گردد.
به قول استاد علیرضا افتخاری:
((از میمه چون کردی گذر
گلهای گندم همچو زر))
عکاس محترم مچکریم
علیرضاجون ازچه کسی درجه استادی گرفته ؟
از همونی که شما درجه ی استاد استاد گرفتی!!!
بیکاری حرفی میزنی جواب بشنوی؟
میان گندم ها می توان راحت بود…
آرام با هر نسیمی می روند و می آیند…
وقتی غروب کنارشان می نشینی…
وقتی گنجشکها به آرامی نکشان می زنند…
وقتی تیزی داس … سنگینی چرخ ماشین درو…
را حس می کنند ..
هنوز آرام کنار یکدیگرند…
با هم سبز …
با هم زرد…
یک رنگند…
کنار گندم زار دراز می کشم…
صدای نسیم که می آید در گندم زار غوغایست…
مثل اینکه گندم زار عاشق نسیم است…
مثل من…
اما نسیم می گذرد و بر می گردد…
و گاهی هست و گاه نه…
و دلم برای گندم زار می گیرد…
نه بخاطر داس و درو…
بخاطر گندم زار که به نسیم عاشق است … به نسیم سرگردان…
و من باز در کنار گندم زار هستم…
بوی ناب زندگی… حس بودن…
اینجا آرامم…
از شوریده شیرازی
چقدر این تصاویر طلایی زیباست.سپاسگزاریم.
وای عززززززییییییزززززم
ماه بالای سر آبادی است
اهل ابادی در خواب است
باغ همسایه چراغش روشن,
من چراغم خاموش.
یاد من باشد تنها هستم.
ماه بالای سر تنهایی است.
سهراب سپهری
خیلی زیبا بود
وقتی غروب کنارشان میشینی
وقتی گنجشکها به آرامی نو کشان میزنند
مخصوصا کنار اب مزداباد کنار گندمهای در باغ بزرگه و بوی نسیمی که از گندم زار می اید لذتی وصف ناشدنی دارد ای کاش من هم شاعر بودم
منظورتون از در باغ بزرگه همون بر رز گرده ست دیگه؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!
پس نه منظورش در باغ همیلتون لندن
خیلی باحال نوشتی مارال کلی خندیدم دمت گرم.
مارال جان دمت گرم
اينو خوب آومدي
دقیق و جذاب توضیح داده اید.ممنون.
جناب آقای شیبانی تقلی بره ها و بزغاله های تازه به دنیا آمده نیستند بلکه به بره های پارسالی یعنی بره ای که یکساله شده باشد می گویند ا ین هم از نوع ماده و به نوع نر آن گفته می شود شیشک و به بزغاله اصلا تقلی گفته نمی شود اصلاحا گفه میشود کولار (از نوع ماده) و به بزغاله نر یکساله اصلاحا گفته می شود چپش- صرفا جهت اطلاع
خودمونیما
عبدالرضا هم هر عکسی می گیره یه جورایی مسکن مهرو توش جا میده ……………
عجبا ………………
به هرحال خیلی دوست داریم
من هستم و يك مزرعه و تابش گندم
مستم من از اين رقص…از اين خواهش گندم
خواهم برسد شعر من آنجا كه بخوانند
آن را به هواي دمي آرامش گندم
يارب نرسد روز جدايي من و عشق
يارب نرسد روز بد كاهش گندم
دانم گره خورده ست ز روز ازل آري
پيدايش نفس من و پيدايش گندم
ما دست به بالا همگي غرق دعاييم
يارب تو بده نعمت افزايش گندم
کشت من
دو سه من
گندم….
مهمان من
دنیایی از
گنجشک…..
از میان گندم زار هــــا
عبور که میکنی ،
گویـــی
تمام کودکی را ، یکـــجـــا
می نوشی !
بس که ســـبکـــــــــــــــ میشوی !
بر بال گندم های سبز !
نزدیک غروب،گندمزار بالای مسجد امام حسن،بالاتر از مردم نزدیک باغها،موقع اذان صدای خدا را همراه باد و خشخش گندمهایی که با باد میرقصند و به هم تنه میزنند میشنوی دستهایت حتی انگشتانت را از هم باز کن رو به روبروی باد بایست ،فقط گوش کن وارام نفس بکش،صدای اذان که میاید خدا را در اغوشت احساس میکنی وبعد نمازتو تو مسجد بخون ببین چه حس خوبی داری.
زخاک من اگر گندم براید از ان نان پزی مستی فزاید
مرا حق از می عشق افریده است همان عشقم اگر مرگم بساید
وسط گندمزار جای بابا خالیست او خودش رفت ولی خاطراتش باقیست . با دیدن عکسها یاد خاطرات کودکی و پدری می افتم که سالهاست ندارمش . یادش بخیر … خدایش رحمت کند .
دوران کودکیم یادش به خیر….
سایت جالبی داری مثل چهارشنبه بازاره همه چی توش هست . این آقای شیبانی که نمیدونم کیه هیچ وقت پستهای مارو نمیذاره چون …! به هرحال مردم باحالی هستید که در مورد همه نوع مسایل همتون نظر میدید هم سیاسی هم اجتماعی هم فرهنگی !ایول بابا
———————-
با سلام اگر نظرات شما را نمی گذارند به خودتان مراجعه کنید
آینه چون عیب تو بنمود راست
خود شکن آیینه شکستن خطاست
سلام دوستان واقعا لذت میبرم وقتی دور از وطن هم میتونم ببینم الان میمه چه خبره و گاهی هم با خوندن پستها خنده ای به لبم میاد واقعا از همه سپاسگذارم بخصوص اقای شیبانی معلم عزیز دوران دبیرستانم. امیدوارم همیشه شاهد پیشرفت زادگاهم باشم.