منبع : کتاب افلاکیان تالیف مهدی روستا در طلوع سومین روز از آبان ماه سال 1346 فرزندی از نسل آفتاب در خانواده ای صمیمی و زحمت کش پای به عرصه هستی نهاد که گرمای وجودش پاییز زرد و بی روح را سبز و پویا نمود. پدر نامش را علیرضا نهاد. فرزندی پاک و معصوم، […]
منبع : کتاب افلاکیان تالیف مهدی روستا
در طلوع سومین روز از آبان ماه سال 1346 فرزندی از نسل آفتاب در خانواده ای صمیمی و زحمت کش پای به عرصه هستی نهاد که گرمای وجودش پاییز زرد و بی روح را سبز و پویا نمود. پدر نامش را علیرضا نهاد. فرزندی پاک و معصوم، از همان کودکی آرام و متین بود و کنجکاوانه دستورات اسلام را دنبال می کرد. تا اینکه به سن 7 سالگی رسید و آماده ورود به عرصه علم و دانش شد. سالهای ابتدایی و راهنمایی را در شهر وزوان گذراند و در کنار تحصیل در کارهای کشاورزی و ساختمانی به پدر و همسایگان خویش مساعدت می رساند. علیرضا در دوران انقلاب به لحاظ عشق و علاقه ای که به مکتب اسلام و کلام حضرت روح الله داشت در حرکت های انقلابی نقش شایان توجهی داشت و همراه با سایر دوستانش در صفوف نخست اعتراضات و راهپیمایی ها قرار می گرفت. به دلیل استعداد و دلبستگی خاص وی به کشاورزی، شاخه فنی و رشته کشاورزی را جهت ادامه تحصیل برگزید. از آنجاکه امکان فراگیری این رشته در شهروزوان مقدور نبود به اردستان رفت و در آنجا این امر را پیگیری نمود. در سالهای جنگ علیرضا با تأسی از فرامین حضرت امام خمینی تصمیم گرفت از اردستان به صورت مخفیانه به صف مقدم دفاع از اسلام و میهن خویش بپیوندند چراکه پدر و مادرش دوست می داشتند او تحصیل را تا رسیدن به مدارج عالیه ادامه دهد. اولین حضورش در عملیات والفجر بود که با آگاه شدن خانواده اش از حضور او در جبهه و بی قراری های مادرش تصمیم گرفت به طور موقت باز گردد تا شاید بتواند نظرشان را برای ماندن در جبهه جلب نماید. لیکن موفق نشد. امّا علیرضا روح بلندی داشت و شوق شهادت او را بی قرار کرده بود. در تاریخ 13/5/1365 به همراه عدّه ای از دوستانش به بهانه رفتن به اردستان و ادامه تحصیل از طریق شاهین شهر و گروهان امام رضا به جبهه های جنوب اعزام شد. علیرضاغواص بود. در آنجا از طریق نامه موضوع را برای خانواده اش تشریح کرد و رضایتشان را جلب نمود. تقریباً یک ماه بعد در تاریخ 11/6/1365 در محل اسکله الامیّه عراق در آبهای خلیج فارس بر اثر اصابت گلوله به قلب مبارکش به یگانه آرزویش رسید. و بالاترین درجه را نزد خداوند کسب نمود. یعنی شهادت در راه او و سکنی گزیدن در بهشت برینش. پس از یک روز تلاش نیروهای تفحّص در آبهای خلیج فارس پیکر پاک و مطهرش را رؤیت و به مردم شهر زادگاهش تقدیم نمودند تا سمبل عشق، ایستادگی و وفاداری را در زیارتگاه عارفان و سالکان طریق عشق به خاک بسپارند.
روحش شاد وراهش پر رهرو باد.
فرازی از وصیت نامه ی شهید علیرضا صمدیان
به قرآن کرده این آیه اشاره که از وحدت بجویید راه چاره
به ریسمان خدا دست افکن آری که آن هرگز نخواهد گشت پاره
خدایا، خدایا دست نیاز به سویت دراز کرده ام دستم را کوتاه مکن، آرزویم را بی ثمر نساز. امیدم را نا امید مکن، دلم را مشکن، مرا رو سیاه مساز و تا نیامرزیدی از دنیا مبر. ای خدا من بندۀ گنه کاری هستم از سر گناهانم بگذر که تو رحیمی و مستور.
خدمت پدر ومادر گرامیم! در مرگ من هرگز نگریید که دشمنان اسلام شاد گردند. سعی کنید رویتان را لحظه ای هم از خدا بر نگردانید که خدا با صابرین است. ما برای خدا قیام کرده ایم و برای خدا کار می کنیم نه برای تشویق و تمجید و شهرت طلبی و ریاست طلبی، کار برای خدا ارزش دارد نه برای چیز دیگر. ما دیر یا زود از دنیا خواهیم رفت .امّا اثری که در این دنیا از ما می ماند مهم است. وقتی این اثر الهی و خدایی باشد خیلی ارزشمند است.
والسلام
علیر ضاصمدیان
دنیا مشتش را باز کرد ؛ شهدا “گل” بودند و ما “پوچ” ؛ خدا آنها را برد و زمان ما را…
اي شهداي عزيز:
خداوند حكمتش رابراي زيست مادي شما درزماني قراردادكه سراجي منيروشايدمنوّرترازخورشيد، رهگشاي جهان بود وشما راسعادت بهره وري تمام وكامل ازآن عنايت وماراكه هيچ بوده و ازسرشت شما نبوديم ، صُمٌّ بُكم نمود تا هيچگاه بوي سعادت را نيز استشمام ننمائيم. ليكن بازبه رحمت او و وساطتت شما اميدواريم.
پس اي شهيد!! قدري ازآن منزلت ومقام الهيتت را براي ما خاكيان به ضمانت نه تا به لطفش دستگيرمان ازضلال گردد.(آمين)
سلام بر شهیدان عاشق درود به روان پاک آنان خداوند ما را جز رهروان راستین آنان قراردهد آمین برای شادی روح همه شهیدان پنج صلوات بفرستین