– منبع : افلاکیان ، تالیف مهدی روستا – شهید ابوالفضل داغدار در شب تولد قمر منیر بنی هاشم حضرت ابوالفضل العباس(ع) به دنیا آمد،پدر بزرگوارش به برکت این شب میمون نامش را ابوالفضل نهاد. ابوالفضل اهل روستای چغاده از توابع شهر وزوان بود. خانواده ای مذهبی که ازطریق کشاورزی و دامداری امرار معاش […]
– منبع : افلاکیان ، تالیف مهدی روستا
– شهید ابوالفضل داغدار در شب تولد قمر منیر بنی هاشم حضرت ابوالفضل العباس(ع) به دنیا آمد،پدر بزرگوارش به برکت این شب میمون نامش را ابوالفضل نهاد. ابوالفضل اهل روستای چغاده از توابع شهر وزوان بود. خانواده ای مذهبی که ازطریق کشاورزی و دامداری امرار معاش می نمودند. ابوالفضل ازکودکی در کشاورزی و دامداری به پدرش کمک می نمود، اوقات فراغت خویش را به یادگیری قرآن و معارف اسلامی می پرداخت. با همان سن کم سعی می کرد نمازهای روزانه اش را در مسجد به جای آورد به همین سبب پیوند محکمی را با مسجد و همچنین روحانیت برقرار نموده بود. دوران ابتدایی را در مدرسه ی محتشم روستای رباط آقاکمال به پایان رساند و به دلیل اینکه پدرش توان کار و کسب درآمد نداشت به یاری پدرش شتافت تا برادر کوچکش بتواند عرصه ی علم را ادامه دهد. با آغاز جنگ تحمیلی ابوالفضل از اینکه نمی توانست به جبهه برود بسیار غمگین و ناراحت بود. اوضاع جسمی پدرش مناسب نبود و از طرفی برادر کوچکش احتیاج به مساعدت او داشت اما در سال 1367 زمانی که اوضاع پدرش رو به بهبودی بود خود را به سازمان نظام وظیفه معرفی کرد تا از فیض جهاد در راه خدا محروم نگردد. دوران آموزشی را در هنگ اصفهان سپری کرد و پس از مدتی به گلپایگان و سرانجام به سردشت استان آذربایجان غربی اعزام شد. یک سال و شش ماه توفیق خدمت به اسلام را پیدا نمود و در آخرین دیداری که با همسرش داشت سفارش کرد. در این آمدنم برگشتی نخواهد بود و این بار به فضل خدا و دعای تودر شهادت به سویم گشوده خواهد شد پس مراقب برادر کوچک و پدر ناتوانم باش واگر می خواهی در ثواب خدمت من شریک شوی توفیق خدمت به آنان را از دست مده. سرانجام در تاریخ 2/8/1368 هنگام درگیری با ضد انقلاب و منافقین کور دل در اثر صانحه ی رانندگی حین مأموریت در منطقه ی سردشت بال پرواز گشود و لباس او را لبیک گویان به تن کرد و به سوی کعبه ی دل ها سفرکرد. از خصوصیات بارز اخلاقی اش این بود که اگر چناچه مطلع می شد شخصی حتی در روستای اطراف نیاز به کمک و مساعدت او را داشت خودش را به آنجا می رساند و حاجتش را رفع می نمود. در زمانی که حضرت امام قطعنامه را پذیرفتند شهید بزرگوار ساعت ها گریست و می فرمود خدا نکند در تکلیف خویش قصوری نموده باشیم که حضرت روح الله مجبور به سرکشیدن این جام زهرآگین شده است و اظهار داشت اگر بنده در ادای تکلیف کوتاهی نموده ام خدا به خون پاک دوستانم مرا عفو نماید و توفیق شهادت در رکاب حضرت امام را به من عطاکند.
وصیت نامه ی شهید ابوالفضل داغدار
به نام الله پاسدار خون شهیدان و با سلام و درود به امام زمان(عج) و نایب بر حقش رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران حضرت امام امت خمینی کبیر حمد و سپاس خدای عزوجل را که ما را جان داد تا در راه خودش فدا سازیم. من یک سرباز اسلام و فرزند امام خمینی هستم تصمیم گرفته ام که به سهم خود حرکت کنم و راه شهیدان را ادامه دهم و شکرخدا را به جا آورم که خداوند مرا در ردیف رزمندگان جبهه های حق علیه باطل قرار داد همه بدانید من با انتخاب خود در این راه قدم گذاشتم و از اینکه من این راه را شناختم و انتخاب کردم خوشحالم پدرجان من راهم را انتخاب کردم و دنبالش رفتم شهادت مرگ پر افتخاری است که بارها به آن نزدیک شده ام و شاید لایق این شهید شدن نبودم این لیاقت نصیب من نشد. پدر و مادر عزیزم! هیچ ناراحت نباشید و افتخار کنید که فرزندی را تا این سن بزرگ کرده اید و در راه خدا داده اید. شما ای پدر و مادرم از شما می خواهم خود را از صبر کنندگان قرار دهید که خداوند صبر کنندگان را دوست دارد. شکر کنید که ثمره ی زندگی تان در راه حق شهید شده من به جبهه رفتم که خمینی زنده باشد و قرآن و اسلام پاینده باشد و از شما می خواهم که اصلا برای من گریه نکنید فقط امام را دعا کنید و پیامی برای مردم دارم از شما مسلمانان می خواهم که امام خمینی را یاری کنید.
خط سرخ شهادت خط محمد و آل محمد است. “امام خمینی(ره)”
والسلام – اابوالفضل داغدار
سخت است از آنان که ندیده ایم سخن بگوییم، از آنان که افتخاری در دل تاریخ اند . باید که پلی زنیم از درونمان به معنای انسانیت،به معنای عشق. به روح پاک و متعالی شهدا سلام و درود می فرستیم.
ابولفضل رفت تا راه حق وحقيقت هميشه پايدار باشد روحش شادباد
خداوند ایشان را با شهدای کربلا محشور نماید .
همشهریان عزیز شهدا با هدف به شهادت رسیدند بر ماست که اهداف آنان را تا حصول نتیجه پیگیری کنیم وگرنه مسئولیم.
یادش گرامی و راهش پر رهرو
ابوالفضل اهل روستای چغاده از توابع شهر وزوان بود.
مگه شهرها هم روستای تابعه دارند؟ مثلا وزوان از توابع شهر میمه است یا بخش میمه؟
شهداثابت کردند معرفت الهی نه نیاز بهسوادبالاداره نهسن زیاد نه درآمد بالا ونه ازهمه مهمترشهری یاروستایی بودن چه رسدبه اینکه آن روستاازتوابع شهروزوان باشدیابخش میمه! خدایاماچه کرده ایم وبه کدام گناه گرفتارآمده ایم که دایما گرفتاراین صورتهای پوچ وخیالی شده ایم.الهی به این جامعه خوب ودوست داشتنی معرفتی عطاکن که قدرشناس خودوجامعه خود باشیم وهمچون شهیدان مسیرصحیح بودن یاآمدن به سوی توراباتمام وجود درک کنیم (انشاا…)
همه بیایید اختلافها را کنار گذاشته و …
——————————-
با سلام نویسنده ی محترم استفاده از این عبارت که تمامی روستاها تابع فلان شهر بوده و خواهند بود ، لجاجت را بر می انگیزد. امروز به جای تبعیت از همدیگر با یکدیگر تعامل داریم و این بهتر همه را به هدف خواهد رساند . در خصوص نویسنده ی محترم کتاب که در عنفوان جوانی کار ارزشمند و بی مزد و منتی را انجام داده است از مسیر انصاف و عدالت خارج نشوید .
ارزش کتاب ارزشمند آقای مهدی روستا بر کسی پوشیده نیست . بسیاری از مردم محترم و واقعا شریف شهر وزوان فکر می کنند شهرها هم توابع دارند در حالیکه شهرهای میمه و وزوان و لای بید توابع ندارند همه شهرها و روستاها از توابع بخش میمه و نه شهر میمه هستند. این مسائل هم سطح توقعات و مطالبات را بالا می برد و هم حساسیت برانگیز است . ان شاء الله در تجدید چاپ کتاب شریف افلاکیان این مهم را رعایت فرمایید .
من كتاب افلاكيان را مطالعه كرده ام اشكالات اينچنيني دارد.شما متن كار را ببينيد كه يك جواني از شهر وزوان همت كرده وبراي شهداي شهر خود كتابي گردآوري كرده .البته با شناختي كه از مهدي روستا دارم اين مساله را بي شائبه وبه دور از غرض ورزي مي دانم .شما هم بجاي اين همه موضع گيري بي موردسعي در حفظ اتحاد كنيد.حتما با چغاده آشنايي دارديد وحتما ميدانيد كه ساكنان چغاده وزواني هستند يا ساكن در وزوان حتي شهيد داغدار هم در وزوان دفن هستند وخانواده ايشان ساكن در وزوان ولي تملك مالكيت بخش عمده اين روستا مربوط به ابيانه اي هاست.زنده باد وزوان وزنده باد ميمه وزنده باد مردم تمامي بخش ميمه وان شااله شهرستان ميمه ووزوان متحد آينده كه قطعا اين راه تعالي است نه خود فرسايي منطقه اي
خداوندا !!! شهدا، همان ماندگاني كه به انتخاب وگزينش تو، بي آنكه سرازپا شناسند، دعوتت راكه ازلسان روحت(ره) متجلّي مي شد، لبيك گفته وبا تقديم عزيزترين مايه ي خود، «جان» باز هم نگران كه آيا به شايستگي تكليف اداكرده يا قصوري مرتكب شده اند؟؟؟
بارخدايا !!! ذرّه اي ازآن معرفت،شناخت، شجاعت وشهامتي كه به آنان ارزاني داشتي، ما فراموش شدگان را عطا كن.(آمين)
جناب شیبانی دوست داشتنی سلام .لطفا لاپوشانی نکنید . بهترین کارها هم اگر در آن غش و فتنه گری باشد بی ارزش هستند. !!! ایشان هم مثل فامیلش …………….که شاید برادرش هم باشد !! دنبال فتنه گری هستند. ضمن اینکه شما از کجا مطمئن هستید که تالیف کتاب بی چشمداشت و بی اجر و مزد بوده است ؟؟ اینها سالها قبل پیشاپیش مزدشان را گرفته اند !! ………………………..
شما هم زحمت تاليف كتاب را بكشيد براي شهر ميمه مزدش را هم بگيريد.ميلياردي پول ميدند نانم ايراني راهم براي خودتان نگذاريد چون شهدايي كه جانشان را براي ايران دادند ناراحت مي شن.
كار اگر براي رضايت خداوند باشد خدا همان پاداشش ميدهد پادش مادي كه ارزشي ندارد زود ميگذرد