زندگینامه ی شهید حمیدرضا بیدهندی

2013-10-30
275 بازدید

    افلاکیان ، نالیف مهدی روستا  / آقا رمضانعلی درسال1334وزوان را به علت نبود شغل و ویرانی زمین های کشاورزی در اثر سیل به قصد تهران ترک کرد و در منطقه ی داوودیه ساکن شد حمیدرضا آن جا به دنیا آمد بخشی از دوران طفولیت حمید آن جا گذشت تا5 سالگی اش در داوودیه […]

DSC01484

    افلاکیان ، نالیف مهدی روستا

 / آقا رمضانعلی درسال1334وزوان را به علت نبود شغل و ویرانی زمین های کشاورزی در اثر سیل به قصد تهران ترک کرد و در منطقه ی داوودیه ساکن شد حمیدرضا آن جا به دنیا آمد بخشی از دوران طفولیت حمید آن جا گذشت تا5 سالگی اش در داوودیه بودند و پس از آن به مجیدیه رفتند پدرش در آن جا به شغل بنایی مشغول بود. حمیدرضا تحصیلات ابتدایی و راهنمایی اش را در مدرسه ی مظفری مجیدیه سپری کرد با آغاز شور انقلاب حمیدرضا تحصیل رارها کرد و در جبهه حق علیه ظلم وستم ایستاد تا مردانه و غیورانه دیو شرک و کفر را از میهن دور نماید به همراه دوستانش در تظاهرات و راهپیمایی ها شرکت می نمود و شب ها نیز اعلامیه های حضرت امام را به دست عاشقان کلام امام می رساند. در19بهمن به دستور امام و به همراه دوستان و برادرش و چندی دیگر به پادگان خلیج سلطنت آباد رفتند و آن جا را تحت تصرف خویش در آوردند، اسلحه و مهمات را ضبط نمودند تا ابزار دشمن این بار در خدمت اسلام درآید. سرانجام در بهمن57 مردم ایران طعم شیرین پیروزی بر جبهه کفر به رهبری حضرت امام(ره) را در کام خویش چشیدند و به دنیا ثابت نمودند اگر چنانچه به آیه«ان تنصروا الله ینصرکم و یثبت اقدامکم» ایمان آورید همانا وعده الهی پیروزی است. در سال های ابتدایی که پایه های حکومت آن چنان که باید و شاید مستحکم نشده بود و منافقین هنوز به خیال خویش فرصت مانور داشتند امام خمینی(ره) در اقدامی مبتکرانه در همان روزهای پس از پیروزی انقلاب دستور تشکیل نهادی به نام سپاه را دادند حمیدرضا جزء اولین اشخاصی بود که به عضویت سپاه درآمد. شب ها در مسجد حجت مجیدیه تهران با سایر دوستانش که چند تن از آن ها نیز به درجه ی رفیع شهادت رسیدند به نگهبانی می پرداختند تا هرگونه اعمال خرابکارانه را از نطفه کور نمایند. با شروع درگیری های کردستان حمیدرضا داوطلبانه به آن جا رفت سال1358 بود او خالصانه در جبهه های نبرد مشکلات وسختی ها را تحمل می نمود و دلیرانه می رزمید. تمام فکرش آرام کردن و سر و سامان دادن به اوضاع بود.موقعیت بسیار حساسی بود تمام دنیا به ایران چشم دوخته بودند. بیگانگان نیز هرچه توان داشتند برای از پای درآوردن این انقلاب به میدان آورده بودند طولی نکشید عراق نیز علم جنگ برافراشت. اوضاع بسیار سختی بود امام با قدرت مدیریت می نمود افرادی چون حمیدرضا نیز با عشق در خط مقدم جبهه ها ایستاده بودند حمیدرضا مرتب از خیانت بنی صدر در جبهه ها سخن می گفت تا اینکه بلاخره در سال1360 در آن اوضاع سخت بنی صدر خائن عزل شد و مردم ایران می بایست در یک حرکت سرنوشت ساز رئیس جمهور مکتبی و ولایت مداری را برمی گزیدند حمیدرضا از کردستان آمده بود تا حفاظت صندوق رأی حوزه ی فرودگاه را تأمین نماید منافقین برنامه ریزی کرده بودند که بچه های سپاه که ملبس به لباس سبز بودند را پس از شناسایی به شهادت برسانند تا امنیت حوزه های رأی گیری را بر هم زنند. حمیدرضا نیز با یکی از دوستانش به وسیله ی یک موتور برای انجام مأموریتی در حال تردد برروی پل یوسف آباد بودند که منافقین با استفاده از سلاح یوزی حمیدرضا و دوستش را به رگبار می بندد و هردو آن ها را به شهادت می رساند. مزار پاکش در بهشت زهرا(س) قطعه24ردیف87شماره5 زیارتگاه عاشقان طریق شهادت می باشد.

روحش شاد وراهش پر رهرو باد.