طنز – از روز شنبه ۲۵ خرداد و چند ساعت بعد از انتخابات، دوران جدیدی در عرصه نامهنگاری در کشور ما آغاز شد که در ادامه این سرآغاز جالبانگیز، به صعود تیم ملی به جام جهانی رسیدیم… پیام تبریک هاشمی به ملت ایران: این برد شیرین در ادامه آن برد شیرین یعنی دوران خیلی چیزها […]
طنز – از روز شنبه ۲۵ خرداد و چند ساعت بعد از انتخابات، دوران جدیدی در عرصه نامهنگاری در کشور ما آغاز شد که در ادامه این سرآغاز جالبانگیز، به صعود تیم ملی به جام جهانی رسیدیم…
پیام تبریک هاشمی به ملت ایران:
این برد شیرین در ادامه آن برد شیرین یعنی دوران خیلی چیزها سر آمده و روزگار نویی در راه است. ایران جهانی ترین فوتبال جهان را دارد که گاه به خاطر لجبازیها و بداخلاقیها دیده نشده است. من هم خوشحالم و مردم هم خوشحال باشند.
پیام رییس جمهور منتخب به کیروش:
از اینکه با کلید امید، قفل جام جهانی رو باز کردید ممنونم. باید این گشایشها ادامه داشته باشد؛ اگر کلید قفل مراحل بعد را هم ندارید، من دارم، یک نفر را بفرستید بیاید بگیرد.
نامه رییس جمهور فعلی به ملت ایران:
این برد حاصل نگاه بهاری ما به فوتبال بود و حامل این پیام که زنده باد بهار. تا فوتبال هست، بهار هم هست.
پیام تبریک حداد عادل به اعضای تیم ملی:
این برد، برد جریان اصولگرایی است و شادی آن برای همه مردم اما نباید در این شادیها کاری کرد که اصولگرایی زیر سوال برود؛ کشور هم وضعیت خیلی خوبی دارد و این از همین برد و راهیابی به جام جهانی پیداست.
پیام محسن رضایی به اعضای تیم ملی:
این برد هیچ ربطی به اصولگرایان ندارد و نماد دولت وحدت ملی است که میتواند در خاک کره، با یک پاتک فوق سنگین، هیبت خود را به چشم دشمن فرو کند. رقیب اصلی تیم ملی هم گرانی و فقر و بیکاری است البته دولت باید وام شادی را راه اندازی کند تا اینگونه ملت ۸ سال یکبار مزه شادی را نچشند.
پیام دکتر عارف به ملی پوشان:
این موفقیت، پیروزی بزرگ اصلاح طلبی و اراده است؛ آنجا که حول محور صعود، با هم متحد میشوند و آرزوی ملی را برآورده میکنند. به روزهای روشن آینده امیدوارم همانطور که این امید شما را به پیروزی رساند.
نامه سعید جلیلی به ملت ایران:
برد تیم ملی برابر تیم کره و راهیابی به جام جهانی که یک رقابت نابرابر بین کشورهای در حال توسعه و سندیکاهای زر و زور است؛ حاصل جریان مقاومت و آزادسازی ظرفیتها در کنار استفاده از فرصتهادر برابر تهدیدهاست.
نامه مهندس ضرغامی به ملت ایران:
رسانه ملی با تمام توان برای خلق این حماسه ورزشی تلاش کرد و حالا این برد شیرین و شادی پس از گل را به همه ایرانیها تقدیم میکند. اگر همراهی رسانه ملی نبود الان نه حماسه خلق شده بود و نه مردم در خیابانها شاد بودند.
نامه حداد عادل به ضرغامی:
از همراهی صمیمانه و مدبرانه رسانه ملی با تیم ملی سپاسگزارم و امیدوارم این برد اصولگرایی را به بهانه افزایش مخاطب با سیاه نمایی برخی مشکلات همراه نکنید.
نامه قالیباف به کیروش:
ما در شهرداری ثابت کردیم که میشود و شما هم در تیم ملی همین کار را کردید. ما در شهرداری آمادگی داریم که برای پیروزی در مراحل بعدی هم تجربیات خود را به شما منتقل کنیم.
واکنش مهندس غرضی:
مهندس غرضی با حضور در بازار تهران، برد تیم ملی را عامل شادی مردم و بیتوجهی آنها به افزایش دست دولت توی جیب مردم دانست و گفت: تا تورم حل نشه، هر سال هم بریم جام جهانی فایده نداره. با دلار ۴ هزار تومنی بریم جام جهانی از جیب کی؟
….و این داستان ادامه دارد!
– کیروش به دیدار رییس جمهور رفت.
– کی روش به ضیافت شام رییس جمهور منتخب دعوت شد.
– آیت الله هاشمی کی روش را به حضور پذیرفت.
– ضرغامی کی روش را در صداوسیما چرخاند.
– کی روش در برج میلاد با قالیباف دیدار کرد.
– کی روش با همراهی حداد عادل از مدرسه فرهنگ بازدید کرد.
– محسن رضایی کی روش را به مناطق جنگی غرب و جنوب برد.
– غرضی درخواست کی روش برای ملاقات را رد کرد.
و…
محسن حدادی
شهردار میمه توضیح بدهد که چگونه مورد تشویق استاندار قرار گرفته است؟ چه کارهای برجسته ای برای مسافرین نوروزی کرده است.؟ از مدارس آموزش و پرورش فیلم برداری کرده و به عنوان فعالیتهای خودش فرستاده استان و تشویق شده است. به نظر من شورای سوم برای خوش آخری هم که شده از الان اجازه ندهد هزینه زیاد برای پروژه ها بکند. عامل شکست شورا شهردار شد. شورای چهارم مواظب سیاست زمین سوخته شهردار باشید. دارد خزانه را خالی می کند. اخیرا سالن بانوان را که قرار بود در میمه سپاه بسازد به علت ندادن زمین به شهر وزوان رفته و بلافاصله شورا و شهرداری اش زمین داده اند . خدا می داند چه ضررهایی در این شش سال به میمه خورده . شورای محترم چهارم از آقای اسفندی این سالن بانوان را بپرسید. خواهش می کنم صبح میمه هم اگر قضیه را می داند برای مردم بگوید تا بعضی از بزرگان قدیمی شهر برای رای اوردن فلانی اینقدر زحمت نکشند. ما ضرر کردیم ضرر روی ضرر.
آقای شیبانی لطفا دست این افراد را رو کنید مردم بیچاره از هیچی خبر ندارند . اینطور که آقایان عمل کردند بقیه را پررو کردند وگرنه الان شهرستان بودیم
سلام اقای مقصودی از جلسه امروز شورا ه خبر لطا اطلا سانی کند امروز نشد بیایم اگه امکان دارد یه وبلاگ واسه خود شورا بسازید واطلا رسانی مداوم داشه باشید
http://img.tebyan.net/big/1388/07/17415787206226272249462188421119451155.jpg
http://img.tebyan.net/big/1388/07/4022915232213200504016311611236618319746.jpg
الف
آپاردی- شخص زبان دراز و همه جا برو وهمه جا بیا باشد.
آشغال- خرده ریز و باقی مانده کثافت یا هرچیز دیگر است.
اخم- درهم کشیدگی صورت از اوقات تلخی.
اخم وتخم- اخم با اظهار تشدد و اوقات تلخی
اخمو- عبوس و همیشه اوقات تلخ.
ادا- حرکت لغو وتقلید.
ادا درآوردن- حرکات لغو کردن و تقلید درآوردن.
اردنگ- لگدی که با زانو زده شود.
ارقه (یا عرقه)- شخص سرد و گرم روزگار چشیده و نادرست.
اطوار,اطفار, اطفور- ادا و حرکات لوس و بی مزه, اطوار درآوردن.
اطفاری, اطفوری- شخصی که اطفار در می آورد.
اکبیر- کثافت روحانی, فلاکت و آثار ظاهری آن.
اکبیری- کسی که اکبیر اورا گرفته باشد.
آلاخون و والاخون- سرگردان.
الدنگ- لوده و بی غیرت و بی کار و بار.
الش دگش- مبادله.
الک دولک- بازی است که با دو قطعه چوب می کنند که یکی از آن دو قطعه چوب تقریبا نیم
ذرع و دیگری تقریبا سه گره است و دراصفهان آن را پل و چفته گویند.الک اسم چوب کوچک و
دولک اسم چوب بزرگ است.
الم شنگه- رجوع شود به علم شنگه.
امل- بزن بهادر و با استخوان.
انگ انداختن- چیزی را ازا قبل حساب کردن.
انگل- سرخر, کسی را گویند که برای بهره مند شدن از نوالی خود را به دیگران بندد.
انگولک کردن- سربه سر گذاشتن, با انگشت چیزی را زیر و روکردن, به هم زدن, به چیزی
وررفتن.
اهن و تلمب- افاده, سروصدا, کبر وناز.
ب
باباغوری- کسی که چشمش از کاسه بیرون آمده باشد.
بامب- توسری, ضربتی که با کف دست بر روی سر کسی زنند.
بامبول- حقه.
بامبول زدن یا سوار کردن-حقه زدن.
بخو- کند که بر پای زندانیان زنند.
بریده- شخصی را گویند که مصائب بسیار به سرش آمده و کار نیک و بد بسیار کرده است.
بر زدن- در بازی آس و گنجفه و غیره که با ورق می کنند عمل برهم زدن ورق هاست.
برک- زینت.
بش انداختن- نوعی از قرعه کشیدن است که اطفال در بازی به کار می بندند به این ترتیب که
یکباره با هم هرکدام چندین انگشت خود را از پشت سر جلو می آورند و بعد انگشتها را باهم
شمرده و از جایی شروع به شمردن می کنند عدد آخر به هرکس افتاد آن کس برحسب قرارداد برده
یا باخته است.
بغ کردن- عبوس شدن.
بل یا بلبل- آلت تناسل مرد, عموما در موضوع اطفال استعمال می شود.
بلبشو(بهل و بشو)- شلوغی که دیگر کسی به فکر کسی نیست.
بلبلی(گوش)- گوش پهن و بزرگ را گویند.
بنجل- قطعات پارچه کهنه یا لباس کهنه را گویند.
بور- کسی را گویند که بخواهد خوش مزگی کند ولی کامیاب نشود یا تصور می کند کار غریبی
کرده ولی هیچ کس اعتنا نکند.
بی پا- به معنی مزخرف و بی معنی است.
پ
پاییدن- ملتفت و متوجه بودن.
پاتوق- مرکز, محل اجتماع, مقر, موعدگاه.
پاتیل شدن- به کلی از مستی ازپا درآمدن و دیگرگون شدن.
پارس کردن- فریاد کردن و حمله سگ را گویند.
پتی- برهنه.
پچ پچ کردن- نجوی کردن و توگوشی حرف زدن را گویند.
پخ(پخت)- پهن و صاف.
پخت- بخار.
پخش کردن- شدن-پراکنده کردن و شدن است.
پخمه- شخص کودن و نفهم را گویند.
پرت(خرت و پرت)- اسباب خرده و ریزه متفرقه را گویند.
پرت- بی معنی و مزخرف و لاطایل.
پرت و پلا- بی معنی و مزخرف و هذیان صفت.
پرسه- گردش و سیاحت و دورگشتن درویشان و گدایان را برای دریوزگی گویند.
پرند(چرند و)- سخنان لاطایل و بی پا را گویند.
پز- شکل و وضع را گویند و ظاهرا ماخوذ از کلمه فرانسوی است.
پزوا- آدم بی نوا و چرکین لباس را گویند.
پشتی- کمک و یار و یاور را گویند.
پشکن یا بشکن- مالیدن انگشتان را به هم می گویند درموقع عیش و طرب و رقص که صدایی
از آن حادث گردد.
پفیوز- به معنی قرمساق و آدم بی غیرت و بی درد و بی رگ و احمق را گویند.
پک- دم است که بیشتر درمورد دخانیات گویند.
پک و پز- وجنات زشت را گویند.
پکر- به معنی لخت است که به انسان و حیوان هردو گفته آید و به معنی بی عار و حقه و بی کار
و لش باشد.
پینکی- به معنی چرت است که بهعربی سنه گویند و اغلب نشسته و یا ایستاده دست دهد.
پینکی زدن- چرت زدن است.
پوچ- بی معنی و تهی و مزخرف را گویند.
پوزه- چانه را گویند.
پوک- تهی و بی مغز و خالی را گویند.
پپه- احمق و بیهوش را گویند.
پیسی- آزار و اذیت را گویند و پیسی درآوردن یا پیسی سر کسی درآوردن مصدر آن است.
پیل پیلی رفتن- راه رفتن در حال خواب ومستی را گویند.
پیله(شیله و-)- نادرستی و نیرنگ و حقه را گویند.
پیله- به معنی آزار و تعرض مخلوط با لجوجت باشد چنان که گویند فلانی بنای پیله را گذاشت
یا پیله اش گرفت به فلانی.
ت
تاکردن- به معنی سازش و رفتار و معامله کردن است گویند فلانی با من خوب یا بد تا نکرد.
تاراندن- به معنی گریزاندن است.
تار و مارکردن- به معنی تاراندن است.
تپق- گرفتگی زبان است گویند زبان فلانی تپق زده به جای طفل طلف گفت.
تخس- آدم شرور و شیطان را گویند.
تخمه- حالت معده است که موجب سکسکه و آروق می شود.
ترد- چیز لطیف و تازه را گویند مانند خیا ر ترد و غیره .
تریدن- غلتیدن است.
ترکه- شاخه باریک و راست را گویند.
تشر- اوقات تلخی و غضب را گویند(تشرزدن)
تق و لق- چیز یا اشیایی را گویندکه درست برپا نایستد و لغزان و غیرمحکم باشد.
تفاله- باقی مانده میوه و سبزی فشرده شده راگویند که شیره اش را گرفته باشند.
تک- به معنی شدت است گویند تک سرما یا گرما شکست.
تک- به معنی تنهاست می گویند فلانی تک ماند.
تک و پوز- به معنی دک و پوز است که سر و صورت باشد در محل دشنام و تحقیر گویند.
تک و توک- عده کمی از اشیاء یا اشخاص را گویند که از هم جدا و سوا افتاده باشند.
تلان- یعنی با ناز و با افاده چنان که گویند فلانی پس از غلبه بر حریف تلان از میدان برگشت.
تلو تلو خوردن- راه رفتن در حال گیجی ومستی را گویند.
تلکه تسمه- به معنی خرده ریز است گویند با این تلکه تسمه ها نمی توان یک عمارت ساخت.
تنگ و تا- آبرومندی و حفظ ظاهر است گویند فلان پهلوان با آنکه ترسیده بود خود را ازتنگ
وتا نینداخت.
تو- به معنی در(ظرفیت) است گویندتو بازار یعنی در بازار.
توش- قدرت و قابلیت و نفوذ است گویند فلانی توش بر می دارد فلان کار را بکند یعنی از
دستش ساخته است.
توپ زدن- به معنی تشرزدن است.
توپیدن- توپ زدن است.
تیپا (ته پا یا تک پا)- لگدی است که با تک پا دهند.
تیرکردن- تحریک کردن است.
تیله- گلوله یا گردو یا سنگی است که اطفال باآن بازی کنند.
توغولی(دوقولی)- به معنی گرد و چاق است.
ج
جانخانی- کیسه بسیار بزرگی است از پارچه خشن(گونی)که قریب یکبار الاغ ظرفیت دارد.
جخت (جهد)- عطسه دوم را گویند درمقابل ((صبر)) که عطسه اول باشد می گویند صبر آمده
بود ولی بعد جخد شد.
جر- یعنی لج است یعنی غضب و اوقات تلخی, گویند فلانی از بس بیهوده اصرار کرد جرم
انداخت (یا جرم گرفت)
جرانداختن- باعث جرشدن است.
جردادن- (- زدن)- پاره کردن چیزی است مانند کاغذ و پارچه که درحین پاره شدن صدا
بکند.
جربزه- قابلیت و شایستگی اشخاص را گویند.
جرت و قوز- اشخاص سبک و بی ادب را گویند که به سر و وضع و لباس خود مغرور باشند.
جرق(جلق)- استمناء می باشد.
جرق زدن- استمناء کردن است.
جعلنقی (جولقی)- آدم بی سر و پا و بدسیما و بی اندام را گویند.
جغله- در مقام تحقیر آدم کوچک و ضعیف را گویند.
جغور و بغور- چیز و نوشته و تصویر درهم و برهم را گویند!
جفنگ- به معنی مزخرف است و بی معنی.
جلد- به معنی چست و چابک و تند است.
جل- به معنی فرش است.
جل و پلاس- فرش و اثاث البیت کهنه و خراب را گویند.
جلت- آدم بی عار و رند و قلندر را گویند.
جلنبر- آدم بی سر و پا و بدلباس را گویند و به معنی خود لباس کهنه و زشت هم هست.
جلز و ولز- صدای کباب شدن و سوختن چیزی را گویند مانند صدای دنبه که کباب شود و به
معنی اصرار و الحاح و التماس هم آمده است.
جمبوری یا جمبولی- آدم فضول و زبان باز را گویند که درهمه کار مداخله می کند.
جنگولک یا جنگورک- توطئه و کارهایی را گویند که اساسش بر نادرستی است گویند این چه
جنگولک بازی است راه انداخته ای!
جنجال- شلوغ و مرافعه و داد و بیداد را گویند و اشخاص تند را نیز گویند که مدام داد و فریاد
راه می اندازند مثلا گویند سید جنجال رسید و جنجال راه انداخت و یا جنجال بلند شد.
جنم- به معنی قابلیت و شخصیت است گویند فلانی جنم آن را ندارد که یک کشیده به فراش
حکومتی بزند.
جیر و ویر- صدای پرندگان است و همهمه اشخاص نازک صدا را نیز گویند.
جیغ- فریا د است.
جیغ کشیدن- فریاد کردن است.
جیم شدن- به معنی دک شدن یعنی آهسته از مجلس بیرون رفتن است.
ح
حالی کردن- فهماندن است.
حالی شدن- فهمیدن است.
حشل- به معنی خطر است گویند چرا پولت را در حشل می اندازی.
خ
خپله- آدم یا چیز کلفت وکوتاه را گویند.
خرت و پرت- چیزهای مختلف و کم بها را گویند.
خر- به معنی گلو است.
خرفت (خرف- خریفه)- آدم بی ذهن و کند فهم وکم هوش را گویند.
خل- به معنی دیوانه و چل است.
خنگ- به معنی همان خرفت است و اغلب باهم استعمال می شوند.
خیت کردن(- شدن)- کسی را در مباحثه و مجادله مغلوب نمودن و از میدان درکردن است.
خیت و پیت کردن(- شدن)- به همان معنی خیت کردن است.
خیکی درآوردن- درکارها واماندن است گویند فلان کشتی گیر خیکی درآورد.
د
داداش- به معنی برادر است.
داش- مخفف داداش.
داغون شدن- پریشان و متشتت شدن است.
دبش- به معنی گس است مانند مزه پوست انار.
دبه درآوردن- در معامله و غیره بیش از آنچه قرار بوده تقاضا نمودن است.
دبنگوز- به معنی الدنگ و پفیوز است.
ددر- به معنی کوچه است.
ددری- شخص هرزه و بدعمل را گویند.
دده- کنیز سیاه را گویند.
دک شدن- به معنی جیم شدن است یعنی آهسته از جایی بیرون رفتن.
دک کردن- کسی را به بهانه ای از مجلس بیرون نمودن است.
دک و پوز- به معنی سر و صورت زشت است و تک و پوز هم می گویند.
دکل- آدم سست و بلند قد را گویند.
دکیسه- از ادات تمسخر و تعجب است.
دگنک- چماق کلفت است.
دله- آدم شکمخوار را گویند که از خوردن هیچ چیز مضایقه ندارد, و شخصی پست طینت و گدا
طبیعت را نیز گویند.
دمر- به معنی پشت به هوا خوابیدن است چنان که گویند فلانی دمر خوابیده بود.
دمغ- به معنی سرخورده و احمق و از خودراضی است.
دنج- جای راحت و بی سرخر را گویند (گوشه دنج).
دنگ و فنگ- به معنی سر و صدا و اوضاع و ترتیبات است.
دول دادن- امروز و فردا کردن و به وعد و وعید تاخیر انداختن امری را گویند.
دیلاق- آدم بلندقد بی قابلیت را گویند.
ر
راستا حسینی- حرف ساده و صادق و بی ریا را گویند.
رضا قورتکی- الله بختکی است که به معنی اتفاقی باشد.
ریغماستی- به معنی کوچک و خرد و ضعیف و علیل است مانند بعضی بچه های گربه پس از
تولد.
ریغو- تقریبا به همان معنی ریغماستی است.
ز
زبر و زرنگ- آدم چابک و دانا را گویند.
زپرتی- به معنی بی قدذتی و بی زوری است.
زرت- به معنی رمق و تونایی است گویند زرت فلانی قمصور شد یعنی به کلی مغلوب و منکور
گردید.
زرمدی- از ادوات استهزاء و تمسخر است گویند زرمدی قرمه سبزی.
زغنبود- به معنی کوفت و آکله است و درمورد دشنام استعمال شود.
زل زل نگاه کردن- بدون به هم زدن چشم خیرن نگاه کردن است.
زلم زیمبو- به معنی شل و ول و خرت و پرت است.
زوکشیدن- اصطلاحی است دربازی الک و دولک (اصفهانی: پل و جفته) که طرف مغلوب باید
فلان مقدار معین بدون تبدیل نفس زوگویان بدود.
زه زدن- از زیر بار دررفتن و شانه خالی کردن و از عهده کاری برنیامدن است.
زه کشیدن- حالت عصبانی شدن جراحات را گویند.
زهم (بوی-)- بویی است مانند بوی تخمه و ماهی گندیده.
س
سدرمه- چیزی را گویند که مانند چرمی که درآب انداخته باشند سخت باشد.
سر و مر- به معنی چاق و فربه است گویند سر و مر و گنده.
سرتق- به معنی لجوج و مصر است.
سفت- ضد شل است, چیز سخت را گویند.
سقرمه- به همان معنی سدرمه است.
سقلمه- ضربی است که با مشت بسته زنند درحالتی که سرانگشت شست از میان دو انگشت
سبابه و وسطی بیرون آمده باشد.
سک � چوب تیز را گویند و مخصوصا چوبی که چهار پایان را بدان رانند.
سک زدن- با سک راندن است و به معنی تحریک کردن و اصرار نمودن هم هست.
سکندری- زمین خورنی را گویند که از گیر کردن تک پا به معانی باشد و انسان با زانو به زمین افتد.
سلانه- به معنی خرامان و تلان است عموما گویند که سلانه سلانه به تکرار کلمه.
سلف دان- ظرفی را گویند که درآن آب دهن اندازند.
سمبل کردن- سر به هم آوردن کاری را گویند که درآن دقت و مواظبتی نشده باشد.
سوت کردن- چیزی را از پایین روی بام انداختن است.
سوگور و ملنگ- حالت سگها را گویند که درحال تحریک به جنبش آیند و اشاره به حالتی
است که به انسان دست دهد درصورتی که چیز مطلوب را به چشم ببیند ولی دستش از آن کوتاه
باشد.
سولدونی- به معنی هولدونی است که جای کثیف و تاریک باشد.
ش
شپلاقی کردن- به معنی کتک زدن, سخت است.
شتل یا شتیلی- پولی است که در قمارخانه شخصی که برده به عنوان انعام می دهد.
شر و ور- حرفهای مزخرف و بی سر و پا راگویند.
شق و رق- چیز سخت را گویند مانند بعضی کاغذهای آهاردار.
شل- برخلاف سفت و محکم است.
شل و ول- چیز شل و ازهم دررفته را گویند و درحق اشخاص بی نظم و ترتیب هم استعمال می
کنند.
شلتاق- به معنی تعدی و چپاول است.
شلخته- زن هرزه رو و بی سامان را گویند.
شلم شوربا- به معنی شل و ول است.
شلنگ- قدم بلند را گویند.
شلنگ و تخته- به معنی جست و خیز است.
شلوغ- به معنی هنگامه و درهم و برهمی است.
شیرجه(شیرجسته)- فرورفتن در آب را گویند درصورتی که اول سر و کله داخل آب شود.
شیشکی- صدایی است که درمقام تمسخر و تحقیر از دهن درآورند مصدرش شیشکی بستن
است.
شیله و پیله- ریا و نادرستی را گویند.
ط
طاس- بی مویی کامل سر را گویند.
طپاندن- به معنی چپاندن است که به زور چیزی زا در جای تنگی جادادن باشد.
ع
عرقه- آدم قلندر و رند و پاچه ورمالیده را گویند.
علم شنگه- به معنی شلوغی و همهمه و داد و بیداد است.
غ
اغلب کلمات ذیل ممکن است با قاف نیز نوشته شود.
غال- کسی را به وعده خلاف درابتلا انداختن است.
غراب(قرط و-)-آدم از خودراضی و مغرور را گویند که خود را بخواهد توانا و پهلوان قلم
بدهد.
غربیله (قرو -)- قر و ادا و اطوار و ناز.
غنج- طپش قلب را گویند که از فرط میل به چیزی حاصل گردد گویند دلم برای یک قاچ خربزه
گرگاب اصفهان غنج می زند.
غیه- فریاد و هلهله را گویند.
ف
فر(قر و فر)- به معنی غنج و دلال و نوی و تازگی است.
فر دادن- به معنی مجعد ساختن زلف است.
فزرتی- مانند ریغماسی به معنی آدم بی قابلیت و بی عرضه و بی قوه است.
فکسنی- آدم بی سر وپا و بی صورت و سامان را گویند و درمورد اشیاء نیز استعمال می شود.
فیس- به معنی افاده و غرور است.
فیس کردن- مغرور بودن است.
فیسو- آدمی را گویند که فیس بکند.
ق
(اغلب کلمات ذیل را با غین هم می توان نوشت(
قاپیدن- به طور ناگهانی و چابکی چیزی را از جایی برداشتن و یا از دست کسی گرفتن است.
قاچ- قطعه خربزه و هندوانه و میوه های شبیه به آن را گویند.
قاشوقی- پس گردنی را گویند که با کف دست بزنند درصورتی که دست مانند شکم قاشوقی
جمع شده باشد.
قاطی- داخل هم کردن و به هم زدن است.
قایم- به معنی سخت است.
قایم شدن (غایبه)- به معنی مخفی شدن است و((قایم شدنک)) اسم بازیی است.
قر- به معنی حرکت است که رقاصان به بدن خود می دهند.
قر و فر- در مورد فر مذکور آمد.
قر و غربیله- رجوع شود به غربیله.
قر زدن- کسی را به وعد و وعید از جایی بیرون بردن است به قصد استفاده از او.
قرت- آدم ازخود راضی را گویند که به شکل و لباس خود ببالد.
قرتی- به همان معنی قرت است.
قرچی برچی- غضروف را گویند.
قرومپوف- به معنی دیوث و احمق است.
قرمساق- به معنی قرومپوف است.
قرم دنگ- به معنی قرومپوف است.
قرشمال- آدم بی معنی و پرناز و افاده است.
قد- آدم متکبر و مغرور را گویند.
قسنجه- مالش دل را گویند که از فرط میل و هوس به چیزی حاصل گردد.
قشقره- هیاهو و غلغله را گویند.
قل خوردن- غلتیدن است.
قلپ- جرعه آب است.
قلچماق- پهلوان است.
قلدر- آدم قلچماق و گردن کلفت را گویند.
قلفتی- خرابی و بیهودگی در عمل است.
قلقلک – به معنی خارش دادن است به طوری که خنده حاصل شود.
قلمبه- چیز برآمده و حرف و کلمات غریب و عجیب را گویند.
قماٌنینه- افاده و فیس و عجب و تکبر است.
قنبرک- به معنی چنبرک است که گرد نشستن باشد.
قمصور- خراب و ویران را گویند (زرت فلان قمصور شد یعنی به کلی از پا درآمد).
قورت دادن- بلعیدن است.
قورت انداختن- خودستایی نمودن است.
قوقوسی- قسمتی از انار را گویند که به واسطه پرده ای از اقسام دیگر جدا باشد.
قوله (قرض و-)- به همان معنی قرض است.
قیپ- به معنی پر است, قوطی از سیگار قیپ است.
ک
کاس کردن- کسی را از زور اصرار کردن و حرف زدن خسته نمودن است.
کپ آمدن- حال مرغ است در موقعی که می خواهد بچه بگذارد.
کپه- به معنی توده است.
کپه گذاشتن- یعنی خوابیدن است و عموما در مورد دشنام و اوقات تلخی استعمال می شود
چنانکه می گویند بروو کپه مرگ بگذار.
کپیدن- کپه گذاشتن است.
کپره(کوره)- چرکی است که روی اشیاء می بندد.
کتره ای (مخفف کلپتره ای)- به معنی بیخودی و بیهودگی سخن است.
کتک زدن- زدن است گویند فلانی را کتک سختی زدم و او کتک مفصلی خورد.
کره شدن- خواب رفتن و بی حس شدن اعضاء را گویند.
کش- به معنی مرتبه و دفعه است.
کشیده- سیلی و طپانچه است که بر صورت زنند.
کلافه شدن- حالت گیجی و خفگی است که از حرارت حاصل شود.
کلپتره ای- به همان معنی کتره ای است.
کلک زدن- حقه زدن و هرزگی کردن است.
کلکی- آدم هرزه گرد را گویند.
کل قاشوقی- به معنی قاشوقی سخت است.
کله- چیز بی دم و بی دسته را گویند.
کند و کو- به معنی سعی و تکاپو است.
کنس- به معنی خسیس است.
کوتوله- به معنی کوتاه است.
کول- به معنی پشت است.
کولی- برکول و پشت آدم سوارشدن را گویند.
کوم کردن- در یکجا بی صدا و ندا نشستن.
کیپ- به معنی قیپ است.
کیس- به معنی تا و چین است.
گ
گاگول- آدم احمق و گیج را گویند.
گر- سرکچل و بی مو را گویند.
گس- مزه ای است شبیه به مزه پوست انار.
گندلی- به معنی گرد است.
گود- عمیق است.
گه زدن- از میدان دررفتن است.
ل
لات- شخص تهیدست و بی چیز و بی نوا باشد.
لات و لوت- به معنی لات است گویند فلانی لات و لوت و آسمان جل است.
لاس- معاشقه است.
لاس زدن- معاشقه کردن است.
لاسی- کسی را گویند که از عشقبازی خوشش آید.
لاسیدن- لاس زدن است.
لاش گذاشتن- اغراق نمودن است.
لب و لباب- چاق و فربه و دلپذیر است.
لبو- چغندر است.
لپ- گونه است.
لت زدن- خدشه به کسی وارد آوردن است.
لج کردن- لجاجت نمودن است.
لجباز- لجوج است.
لخت(-و پکر)- برخلاف چست و چابک است.
لخم- گوشت بی پوست و بی استخوان را گویند.
لش(-و لوش)- آدم بی غیرت و بی عار را گویند.
لفت و لیس- کم کم از جایی چیزی به دست آوردن.
لق(تق و-)- به معنی لغزان و بی پایه و سست است.
لک لک کردن- کاری را آهسته آهسته ادامه دادن است.
لکنته- به معنی خراب و ضایع و معیوب است.
لم دادن- درجایی به راحتی تکیه دادن و افتادن است.
لنگ- پا و قدم را گویند.
لنگ کردن- با فتح لام به معنی منزل کردن و توقف است در مسافرت و با کسر لام به معنی
زمین انداختن است.
لنگه- به معنی همتاست.
لوچه- لبان و پوز را گویند.
لو دادن- مشت کسی را بازکردن است.
لوده- آدم الواط و خوشمزه را گویند.
لوس- آدم بی معنی و ازخود راضی را گویند.
لول بودن- مست و گیج بودن است.
لول زدن- لولیدن است.
لولیدن- جنبیدن و غلتیدن است.
له کردن-خردکردن است.
لیز خوردن- سر خوردن و لغزیدن است.
م
ماچ- بوسه است.
ماسوندن- بنای کاری را محکم نمودن است.
مالیده- اصطلاحی است در بازی که می رساند بازی باید مکرر شود.
متلک- حرفهای خوشمزه و نیشدار را گویند.
محل- اعتناست گویند به فلانی محل سگ نگذاشتم.
مشتی(مشهدی)- آدم خراج و دست و دلباز و خوش سر و وضع را گویند.
مفنگی- آدم مدمغ و بی قوت را گویند.
ملنگ- سرخوش و تردماغ است.
من من کردن- به طور نارضایی و ترس آهسته سخن راندن است.
ملس- مزه ای است بین ترشی و شیرینی.
ملندوغ- به معنی دوغ است که آدم لوده و جلت باشد.
مدخل زدن- تخمین نمودن است.
موس موس کردن- تملق گفتن است برای به دست آوردن خاطر کسی .
مول- فاسق و رفیق زن شوهردار را گویند.
ن
ناتو- به معنی غدر و خیانت است.
نارو- به معنی ناتو است.
ناقلا- آدم خدعه گر و باهوش را گویند.
ناحق- آدم دم بریده و ناقلا است.
نشگون- با دوانگشت بدن کسی را فشردن است.
نشین- نشیمنگاه است.
ننر- به معنی لوس است.
ننه- مادر است.
نوا- تقلید است.
نیزه زدن- از کسی به گدایی و تردستی چیزی گرفتن است.
نیزه باز- گدای تردست را گویند.
و
وا رفتن- متلاشی شدن و ازهم دررفتن است.
والزاریات- به معنی آشوب و شیون است.
وازدن- ردکردن است.
ور- به معنی سو و طرف است.
وراجی- پرگویی است.
وراجی کردن- پرگویی و زیاد حرف زدن است.
ورپریدن- به معنی مردن و درگذشتن است و درموقع نفرین استعمال شود.
ورچلوزیدن- جوشیدن و نفخ کردن است مانند خاکی که سرکه بر آن ریزند.
وررفتن- مشغول بودن و بازی کردن با چیزی است بدون آنکه نتیجه مطلوب حاصل گردد.گویند
فلانی آنقدر به ساعت ور رفت که خرابش کرد.
ورزدن- وراجی کردن است.
ورقلنبیدن- بالا آمدن و نفخ کردن است.
ور کشیدن- بالا کشیدن و درآویختن است.
ولرم- نیم گرم است.
ول کردن- رها کردن است.
ول گفتن- مزخرف گفتن باشد.
ولنگار- مزخرف گو است.
ولنگاری کردن- مزخرف گفتن است.
ولو- پاشیده و متلاشی باشد.
وول وول کردن- جنبیدن و غلتیدن بی صداست.
ویار- رغبت مفرط زنان آبستن است به چیزی.
ویر- رغبت مفرط و موقتی است.
هـ
هاج و واج- حیران ومتعجب .
هوار- فریاد استمداد و سنگ و خاکی که از خرابی حاصل گردد.
هول دادن- غفلتا کسی یا چیزی را به جلو راندن است.
هولکی- با دستپاچگی و اضطراب.
هول زدن- عجله کردن است.
هو- دفعه و بار و مرتبه است گویند یک هو یعنی غفلتا.
هوزدن- با دست به روی دهن زدن و فریاد کشیدن است در موقع شادی و استهزاء.
هتک- نشیمنگاه است.
ی
یکه خوردن- از تعجب جنبیدن است.
یللی- از ادات بی اعتنایی و سرخوشی است
طنز انتخابات/ قیل های کاندیدها
index
یحیی آل اسحاق: حاضرم با تمام اصولگرایان ائتلاف کنم!
*** دستت درد نکنه که طفلکی ها رو از سوء هاضمه ی بی ائتلافی با خودت نجات دادی! همین الآنه که موجی از اصول گرایان بریزن و پاشنه در خونتون رو از جا بکنند..
87
غلامعلی حدادعادل: اگر در سن و سال هاشمی بودم، کاندیدا نمیشدم!
***أی آقا! تازه اول تجدید فراشه واسه این سن و سال!!
09
سیدحسن ابوترابیفرد: باید نگاه کارشناسانه بر تصمیمات حاکم باشد!
*** از کرامات شیخ ما این است، شیره را خورد و گفت شیرین است!
877
محسن رضایی: در دولتم از نخبگان وزارتخانهها استفاده میکنم!
*** یعنی همین نخبه هایی که برنامه ریزهای وضعیت الآن جامعه هستند؟ خب! چه کاریه؟ می گیم خود آقا محمودجان بمونه..ایشون که این نخبه ها رو بیشتر از شما می شناسن
(البته این رو از قلم نندازیم که خدا به دادمون برسه با این همه ارزونی)
8878
مصطفی پورمحمدی: «رأی حلال» شعار انتخاباتی ما خواهد بود!
*** مگر قرار است رأی بقیه حرام باشد؟! شما به نتیجه جدیدی رسیدی؟ تعارف نکن، بگو!
0909
مصطفی کواکبیان: رییسجمهور شوم، با آمریکا رابطه برقرار میکنم!
*** پرسش یک: اول شما میروید یا اول آنها میآیند؟
*** پرسش دو: با اجازهی کی؟
*** پرسش سه: ارتباط از چه نوعی؟فیزیکی؟ چشمکی؟ احساسی؟ تلفنی؟ پدر و پسری؟ رئیس و مرئوسی؟….
897
محمد سعیدیکیا: به نفع هیچکس کنار نمیروم، از حقوق ثابتم برای تبلیغات استفاده میکنم!
***ماشاالله به درآمد شما! ما حقوق ثابتمان برای قسطها میرود. خوش به حال شما! راستی آیا به ضرر کسی هم کنار نمیروید؟
3534
محمدرضا باهنر: به مصلحت نیست هاشمی کاندیدا شود!
*** البته اینکه تشخیص مصلحت با چه کسی است، مهم است!
242
علیرضا زاکانی: هاشمی و خاتمی کشور را به ناکجاآباد بردند، شعار عدالتخواهی محقق نشد!
*** انشاءالله شما کشور را به کجاآباد ببرید! اتفاقاً یکی از دانشجویان سابق پزشکی راجع به شما همین را میگفت!
342
علیاکبر ولایتی: مذاکره منافاتی با حرکت در چهارچوب ارزشهای حاکم بر جامعه ندارد!
*** آخ جون! بازم مذاکره…فقط این دفعه حواستون به کاندیدهای بگم، بگمدار باشه
images
منوچهر متکی: دولت، محل بررسی مشکلات و معیشت مردم و ارائهی راهکار برای کشورداری است!
*** برای ادامهی درس شناخت وظایف دولت، عدد یک را به همین شماره بفرستید!
4545
حسن روحانی: به نفع هیچکس کنار نمیروم، خاتمی و هاشمی کاندیدا نمیشوند!
*** باور کنید این همه خشونت لازم نیست!
355
علی فلاحیان: عمرم در وزارت اطلاعات تلف شد!
*** خدا رحم کرده به مملکت! آخه اگه شما در وزارت اطلاعات وقتتون رو تلف کردید و به علافی گذروندید، پس کی وزارت اطلاعات رو می چرخونده؟
234242
محمدباقر قالیباف: لازمهی ریاست قوه مجریه، توانایی مضاعف و برنامهریزی صحیح است!
*** آفرین صد آفرین….خُب، حالا به نظر شما چه کسی توانایی مضاعف و برنامهریزی صحیح دارد؟( دو نمره)
2535325
محمدرضا عارف: نباید به بهانهی تهدید اسلامیت، راه را بر تفکرات مختلف درون نظام بست!
*** تفکرات مختلف یا تفکرات مخالف؟ مسأله این است.
11
محمد شریعتمداری: حاکمیت قانون در کشور یک ضرورت است، سیاست خارجی تهاجمی، سیاست تخاصمی نیست!
*** جملهی اول درست، فقط بیزحمت “سیاست خارجی تهاجمی، سیاست تخاصمی نیست” را ترجمه بفرمایید که شب امتحان نزدیک است.
6498_569
احمدزاده کرمانی: هفتهی آینده بهطور رسمی اعلام کاندیداتوری خواهم کرد!
*** دلت میآد؟ آخه چرا این همه ملت رو چشم انتظار می ذاری؟ بیا و مارو از این انتظار رها کن…
1212
حداد عادل: اضلاع 2 + 1 مثلث متساوی الساقین است
*** یعنی اینکه شما سه تا یه روح هستید در سه تن و هیچ فرقی با هم ندارید؟ اگه اینه پس لطفاً دوتاتون سریع بکشید کنار تا قُل سومتون بیاد تو کار.
87675342
محمد رضا باهنر: دولت من دولت “آقا اجازه” نخواهد بود.
*** چه کار کرده این خانم معلم دوران ابتدایی شما! که حاضر نیستی لفظ “خانم اجازه” رو از زبون بندازی…شاید هم می خواهید از کلمات جایگزین مثل”ارباب اجازه”،”همسرم اجازه”،”دوستان اجازه”، “کشورهای عربی اجازه”، “آمریکا اجازه” و …..استفاده کنید.
منبع قیل ها: خبرگزاری ایسنا
http://t0.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcQFA28bDyYooQ5u7pvxNQDfZ4Mw3I-oKHKbUbOPbsW4e5jRi6_N
مراسم بزرگداشت حماسه سوم تیر و تجلیل از محمود احمدینژاد همزمان با نیمه شعبان در سالن سیدالشهدا با حضور تعدادی از هواداران رییس جمهور برگزار شد.
به گزارش ایسنا در مراسم بزرگداشت حماسه سوم تیر که علاوه بر رییس جمهور غلامحسین الهام سخنگوی دولت، اسفندیار رحیم مشایی مشاور رییس جمهور، زریبافان رییس بنیاد شهید، جوانفکر مشاور رییس جمهور، رامین، طالبزاده، حجتالاسلام والمسلمین ادیب یزدی و همچنین قائممقامی در آن حضور داشتند از سوی تعدادی شرکتکنندگان این مراسم شعارهایی چون «دست خدا برسرمان، خامنهای رهبرمان»، «ما ذوالفقار حیدریم، فداییان رهبریم»، «احمدی دلاور پیرو خط رهبر»، «احمدیزنده باد، مشایی پاینده باد»، «احمدی احمدی حمایتت میکنیم»، «احمدی و مشایی دو یاور الهی»، «توپ، تانک اهانت دیگر اثر ندارد»، «چپ، راست، کارگزار علیه خدمتگزار و…” از سوی حاضران سر داده میشد.
در این مراسم شرکتکنندگان همچنین عکسهایی از احمدینژاد و مشایی در دست داشتند و شعارهایی در حمایت از مشایی و احمدینژاد سر میدادند.
نوشتههایی همچون “مظلومتر از بهشتی، خدومتر از رجایی”، “پیش به سوی خیبر، دولت ادامه دارد”، در دست برخی از شرکتکنندگان در این مراسم مشاهده میشد.
نادر طالبزاده یکی از مستندسازان و حامیان احمدینژاد طی سخنانی در این مراسم اظهار داشت: روند حرکت انقلاب اسلامی با حضور احمدینژاد شتاب جدیتری گرفت و ان شاءالله در برنامهای که در ماه رمضان پخش میشود درباره گفتمان انقلاب که احمدینژاد آن را پررنگتر کرد، صحبت میکنم.
وی همچنین گفت: راه سختی در پیش داریم و باید از این پیچ تاریخی که مقام معظم رهبری به آن اشاره کردهاند، رد بشویم.
همچنین در این مراسم برخی از شرکتکنندگان گفتند درود خدا بر مالک اشتر زمانه، درود خدا بر پیرو خط عدالت و لعنت خدا بر عمروعاصهای زمانه و اشعثهای زمانه و تمام کسانی که باعث گمنامی خط عدالت میشوند.
در این مراسم وقتی مجری برنامه گفت که این جشنی است به مناسبت پایان فعالیت دولت، تعدادی از شرکتکنندگان خطاب به وی گفتند این تازه آغاز راه دولت است.
بر مبنای این گزارش در این مراسم با حضور الهام سخنگوی دولت از سایت نکات پرس رونمایی شد.
زنده باد بهاررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررر
بخدا نمی خواهم علیه شهردار و شورای سوم جوسازی کنم . همین سالنی هم که در سپاه ساخته شده قرار بود داخل شهر میمه باشد تا مورد استفاده مردم باشد. آماده نکردن زمین توسط شورا و شهردار باعث شدن در سپاه ساخته شود و امروز بلا استفاده مانده است . ساختمان نظام مهندسی هم همینطور است. شهردار عمدا کارشکنی می کند. بهانه جویی می کند. صبح میمه و اقای شیبانی بهتر می دانند باید مردم را روشن کنند. البته به سزای اعمالشان رسیدند و از چشم مردم افتادند. شهردار هم سرنوشت بهتری ندارد. هیچ جای استان نمی خواهندش. فقط ضرر اصلی را میمه ای ها بردند.
روزی که مراسم شهدا بود و سردار سلیمانی آمده بود سردار را بردند تا موافقت کند مقداری از زمین سپاه را بدهند و از بین شهدای گمنام و ایستگاه گاز بلواری 24 متری احداث شود برای مسکن مهر و ساختمانهای دیگر میمه . سردار که مالک زمین است موافقت کرده و گفته شهردار نامه بنویسد. شهردار در جمع قبول کرده و پس از رفتن سردار به یکی از نزدیکانش گفته نامه را نخواهد نوشت و هنوز هم ننوشته است. این نامه نوشتن چه ضرری برای او دارد. یک بلوار 24 متری تا جاده ی گاز می رود و باعث توسعه میمه می شود. چرا می گویی نه ؟ چرا سد راه رشد میمه شده ای . اقایان شورای سوم شما که قسم خورده اید برای مصالح شهر اقدام کنید. مصالح شهر روز اول و آخر ندارد. درست است مردم به شما رای ندادند و حق دارید دلخور باشید . اما این روزها روزهایی است که برایش رای گرفته اید. لطفا این بحث سالن و بلوار را پیگیری کنید. چه فرصت هایی که اقای مغزی داشت و از دست رفت!!!!!!!!!!!!! اقایمغزی دار مکافاتی هم هست. از آن روز که کسی به درد ادم نمی خورد و از ان کسانی که هیچکس را ندارند بترسید. دلتان را به تشویق بی مایه استاندار خوش نکنید.
شهردار فعلی میمه و شورای سوم در مهاجرت بی رویه از میمه نقش داشتند. به موارد زیر دقت کنید: 1 – سالنهای سفر علی آبادی در وزوان ، ونداده ، زیادآباد ، حسن رباط ساخته شد و تنها جایی که نتوانست فنداسیون برای سالن تهیه کند میمه بود و سالن ساخته نشد.2 – عوارض پروانه ساخت در میمه باندازه شاهین شهر شد و ساخت و ساز در میمه تعطیل گردید و انجام معاملات هم که می توانست مقدمه ساخت و ساز باشد بدلیل نرخ بالای هزینه ها متوقف گردید. 3 – سالن بانوانی که قرار بود در میمه ساخته شود بدلیل عدم همکاری شهرداری و شورا الان در وزوان در حال ساخت بوسیله سپاه است . 4 – دفتر نظام مهندسی میمه باز هم با عدم همکاری شورا و شهرداری در تحویل زمین ساخته نشده و احتمالا به شهر دیگری خواهد رفت . 4 – بافت های جدید میمه که باید جاذبه زندگی در شهر و عدم مهاجرت را بالا ببرند فقط پول پروانه و هزینه های شهرداری را داده اند. سری به مجتمع کوثر پشت مسکن مهر و خانه های پشت هواشناسی بزنید و خاکی بودن پیاده روها و خیابانهای این دو بافت جدید را ببینید.5 – از ادامه کار سازنده استخر جلوگیری گردید و سرمایه گذار نه تنها خود متضرر و پشیمان گردید بلکه باعث رکود و نامنی فضای سرمایه گذاری در میمه گردید.6 – راه ورودی مسکن مهر که 150 واحد مسکونی دارد تعیین نشده است و علیرغم آمادگی سپاه استان برای احداث بلوار 24 متری که برای همه منطقه خوب است شهردار موافقت نمی کند. 7 – فروشگاه بزرگی که در وزوان ساخته شد قرار بود در میمه احداث شود با کارشکنی های شهردار و شهرداری در وزوان ساخته شد. 8 – دانشجویان دانشگاه آزاد از راه دسترسی آسفالته محروم و مجوز ساخت مسجد در دانشگاه داده نشد و در دیوان عدالت شهرداری محکوم شد . هم پولمان رفت و هم آبرویمان. 9 – برای ساخت نور و دانش شهرداری 180 میلیون تومان مطالبه کرد و نارضایتی شدید این مجموعه آموزش عالی را باعث شد و اینکارها قابل مقایسه با شهرداری وزوان و شورای این شهر در تعامل با دانشگاه پیام نور این شهر نیست. 10 -صرف میلیاردی اعتبار در فلکه ورودی برای خودنمایی در حالی که با این پول خیابان جنوبی میمه آب احداث می شو و جاذبه شهر برای زندگی را بالا می برد. لطفا در پست بگذارید.
لطفا این مزخرفات را درست نکنین.ممنون
مزخرف نیست عزیزم خودتم هم دست شهرداری فکر کنم میمه با این همه بودجه عقب مونده تر میشه هر روز
روزی که شهردار اومده تا حالا هم بدهی ها رو صاف کرده و هم بودجه رو 6 برابر کرده.بدون اینکه وجبی زمین میمه عزیزمون رو بفروشه.خدا بهتون رحم کنه که اینها رو نمی بینید و همش دری وری میگید.
….و این داستان ادامه دارد!
شهروندان محترم میمه یک خبرخوشحالی شهردارودارودسته اش دارند جمع وجورمیکنند که برندنجف باد
4 ساله دیگه میفهمی گلم که باید خوشحال می بودی یا ناراحت.